سوالات با برچسب خیانت


134

سوال


144

جواب

سوال های تصادفی با این برچسب
سلام آقای دکتر وقت بخیر.بنده پسر هستم 24 ساله نامزد دارم. سوال اصلی بنده این هست بنده دیشب تو سایت ها و فیلم های مستهجن بودم که رو یه عکس پسر و زنی کلیک کردم نمیدونستم چی هست رو عکسه کلیک کردم و وارد صفحه شد به انگلیسی نوشته بود که کلیک کنید و انتخاب کنید نوشته بود with side و black side من رو گزینه سفید که زدم یه متنی برای بنده اومد که نوشته بود مهم اولش و بعدش یکم زیاد بود وانگلیسی نوشته بودو اخر متن هم نوشته بود next من از متنه عکس گرفتم که ترجمش کنم ببینم چی هست ولی ادامه ندادم و برگشتم بیرون ترجمه متن این بود"قبل از اینکه ما بتوانیم یک لیست و عکس هایی از زنان که در نزدیکی شما زندگی می کنند را نشان بدهیم و آماده ایم تا الان «رابطه» داشته باشیم باید از چند سوال سریع بپرسیم" این دوتا ترجمه هم زیر اون عکس پسر و زنه نوشته بود "دمار از روزگارمان دراورد داغترین milfs در منطقه شما" "milfs برای شما" این سه تا ترجمه ای بود که من از گوگل گرفتم حالا سوال اصلی بنده این هست که آیا این ها خیانت هست به نامزدم یا نه؟لطفا راهنماییم کنید
سلام.وقتتون بخیر.من دختری. 22 ساله و دانشجوی روانشناسی هستم.مدت 7 ماه است ک با پسری 26 ساله رابطه دارم. ایشون 4 سال پیش با دختری دوست بود و رابطشون ب دلیل خیانتی ک دختره کرده تموم شده و میگه ک رابطش 1 ماه طول کشیده فقط و میگه چون اولین رابطم بود بدجوری عاشق و وابستش شده بودم. من یکبار سر بحثی ازش پرسیدم ک چرا در طول این همه ماه تو دوست دارمو عاشقتم و اینا رو نمیگی بهم. گفت برمیگرده به شکست قبلیم از اونموقع نمیتونم .گفتم پس هنوز دوسش داری .گفت نه کامل فراموشش کردم . ضمنامن دومین دختریم ک باهاش در رابطس. بعد تازگیا سر یک بحثی گفتم منو دوست داری?گفت دوست دارم ولی نه در حد اعلا گفت از وقتی ک عاشق اون ددختر شدم دیگه نتونستم عاشق هیچ دختری بشم انگار اون حس در من مرده کلا. من پرسیدم پس منو به اندازه ااون دختر دوس نداری ?گفت نه گفتم پس تو هنوز به اون حس داری .وگرنه چطور میتونی اندازه بگیری ک منو در حد اون دوس داری یا نه. گفت نه من کلا ااونو دوست ندارم دیگه . ولی من نمیتونم باور کنم اگه یک انسان عشق قبلیش رو فراموش کرده باشه خودشم 4 سال از روش گذشته بااشه چطور میتونه ب من بگه تورو اندازه اون دوس ندارم,پس هنوز حس اون در این زندس دیگه درسته? و اینم بگم دوبار جلوی من ااین پسر سر اینکه چن ماه بعد قراره از هم دور شیم از نظر مکانی گریه کرده بود . حالا نمیدونم پسری ک جلوم گریه کرده بود چطور میتونه بگه تورو اندازه اون دوس ندارم من واقعا نمیدونم چیکار کنم لطفا راهنماییم کنید .ممنونم
پربازدید ترین های این برچسب
با سلام خدمت شما
بنده تیرماه عقد کردم و حدود یک هفته بعد متوجه شدم که همسرم داره بهم خیانت میکنه
خلاصه بعد از اینکه از سایت آیت الله مکارم مشورت گرفتم توی تیرماه فرمود که ببخشش و بخشش بهترین راهه من هم بهش گفتم اینو میذارم پای بچگیت و بهش گفتم فراموشش میکنم.بعد از اون بهش فهموندم چقد کارش اشتباه بوده و بخشیدم
اونم خیلی ازم تشکر کرد و قسم خورد دیگه تکرار نمیشه تا اینکه دوباره امروز متوجه شدم دوباره داره بهم خیانت میکنه
حقیقتش دیگه نمیتونم من یک بار بخاطر خدا بخشیدمش ولی خودم چی؟زندگی خودم نابوده.دنیا روی سرم خراب شده
همسرم دختر داییم هم هست و از خونواده سطح پایینه از نظر مالی دلم داره به خونوادش میسوزه اگه پدر و مادرش بفهمن میدونم سکته میکنن
به هر دلیل هم بخوایم از هم جدا بشیم خونواده ها آخرش میدونن واسه چی بوده.چیکار کنم؟دارم دق میکنم.تنها راهش اینه که خدا منو از روی زمین برداره تا عابروی کسی ریخته نشه.از خدا میترسم که از طریق من عابروی کسی ریخته بشه.کاش یکی بود الان باهاش صحبت میکردم مرگمو از خدا میخوام
آخرین جواب ها با این برچسب

سوال و جواب ها با برچسب خیانت


خیانت یکی از تگ‌های مهم در این پلتفرم است که به موضوعاتی مرتبط با دغدغه‌ها، نگرانی‌ها و ابهامات مرتبط با خیانت اشاره دارد. این تگ اهمیت بسیاری در ارتباط با روابط انسانی، عشقی، دوستی و همبستگی دارد. بحث‌های متعددی در زمینه‌های مختلف از جمله روانشناسی، اخلاق، روابط خانوادگی و اجتماعی، بهداشت روانی و... زیر این تگ شکل می‌گیرد. با بحث در مورد خیانت، کاربران می‌توانند از تجربیات یکدیگر یاد بگیرند، پند و نصیحت‌های مفید دریافت کنند و راهکارهای مناسبی برای مقابله با این مسئله پیدا کنند.

جویا، هوش مصنوعی ما این متن رو نوشته، ازش درباره خیانت سوال بپرس!



با عرض سلام
اینجانب با شخصی در سال 1391 جهت کاری یک قراردادمشارکت مدنی جهت واردات دام زنده منعقد نمودیم ایشان بعنوان سرمایه گذار مبلغ 198 میلیون به اینجانب رساندند و 67 میلیون دیگر هم بابت دو مجوز واردات هزینه کردند و یک 35 میلیون دیگر هم خودشان بابت یک مجوز واردات دیگر هزینه نمودند و اینجانب مجری کار پس از اینکه ما عملیات واردات را انجام دادیم و همچنین دولت بخاطر مشکلات خود ارز مرجع را به ما ندادند و ما متحمل ضرر سنگینی شدیم.
با این حال من به سختی مبالغ دریافتی خودم را به ایشان برگرداندم و در تاریخ آذرماه 1392 هم طی یک چک 61 میلیونی رسید تسویه دریافت گردید و بدلیل اینکه پرداختیهای به حساب ایشان توسط چند نفر و در تاریخهای پراکنده بوده آن زمان دوطرف متوجه مبالغ پرداختی تکراری نشدیم ولی پس از آن ایشان در تاریخ خرداد ماه 1393 آمد و من را توی فشار گذاشت و بیش از دو برابر و نیم الباقی مانده که حدودا 28 میلیون بود چک تضمین تسویه نهایی و سود چکی به مبلغ 77 میلیون تومان تاریخ دار از اینجانب گرفتند و گفتند من کاری به ضرر ندارم .
بعد از آن بود که من باز به حساب ایشان پرداختی داشتم 35 میلیون تومان حتی بیشتر از الباقی تا قائله پایان یابد و چکهایم برگشت شود و در تاریخ مهرماه 1393 بود که به ایشان گفتم می بایست چکهایم ( چک 580 میلیونی تضمینی در قراردادمان و همچنین این چک 77 میلیونی ) را برگرداند و ایشان این چکها را که برنگرداند هیچ بلکه واقعه آن شب کذا را هم پدید آوردند.
ایشان در شب مورخ 9/10/1393 به همراه پسرشان و چند نفر دیگر که پایین ساختمان دفتر کار دوستم که من هم آنجا بودم بودند و می دانستند آمدند و با فشار و تهدید به قتل و غیره یک فقره چک 165 میلیونی بدون تاریخ بابت هزینه دو مورد مجوز و سود پول و بیش از دو برابر چک قبلی به زور از اینجانب گرفتند و گفتند هر وقت این چک را پاس کردی ما هم آن دوفقره چک قبلی را برمی گردانیم.
بعد از آن باز مجبور شدم مبالغی به حساب ایشان واریز کنم و تا تاریخ 15/5/1394 مبلغ 55 میلیون دیگر به حساب ایشان واریز کردم که با 35 میلیون پرداختی قبلی ام که 90 میلیون می شد حتی از چک قبلی 77 میلیونی نیز باز بیشتر دریافت کرده بودند و تا این تاریخ کل واریزی های من حدود 265 میلیون شده بود در صورتیکه کلاٌ من 198 میلیون دریافت کرده بودم . تازه آن ضرر ندادن ارز دولتی هم که حدود 180 میلیون تومان شده بود هم خودم پرداخت نمودم .
در ضمن برای کلیه اتفاقات پیش گفته هم قرارداد و هم فیشهای واریزی و هم شاهدینی موجود هستند.
بعد از این همه حکایات و ایشان البته دو فقره چک بدون تاریخ را خودشان تاریخ زده و کلیه چکها را در تاریخ 10/11/94 به اجرا میگذارد و بدلیل عدم حضور اینجانب در جلسات رسیدگی تا مرز حکم بدوی و تجدیدنظر و اجرائیه هم پیش میرود و از آنجایی که بعدا قضات شعبه بدوی و تجدیدنظر متوجه حقانیت اینجانب گردیدند متفقاً گفتند بروید شکایت کنید نتیجه بگیرید بیاورید تا ما رای را درست کنیم. منظورشان زورگیری – خیانت در امانت و از همه مهم تر رباخواری بود.
اینجانب ابتدا از ایشان به جرم تهدید به قتل و زورگیری و غیره از ایشان شکایت کردم و با اسناد و مدارک و شاهدین ماجرا ولی بدلیل گذشت مرور زمان این شکایت نتیجه ای نگرفت و قرار منع تعقیب صادر شد.
دیگربار جدیداً اینجانب از ایشان به جرم خیانت در امانت شکایت کردم که ارکان آن هم کامل است با وجود اسناد و فیشهای واریزی و برگ تسویه حساب و همچنین شاهدین بدلیل شاید نفوذی ایشان داشته باشد چون همیشه میگفت من پسر عموی فلانی هستم باز در دادسرا برای ایشان قرار منع تعقیب صادر شده و می گویند مسئله شما حقوقی است بروید حقوقی شکایت کنید.
حقوقی به ما میگویند بروید کیفری و کیفری می گوید بروید حقوقی آخرش من در حال پاسکاری شدن هستم البته هر دو پروندهها نیز در جریان هستند.
حال سئوال این است که : آیا میتوانم از ایشان به جرم رباخواری که این واقعیت هم وجود دارد شکایت کنم و چطور ؟ و اگر جواب مثبت است چطور شکایت کنم که اولاً بدلیل شکایتهای قبلی آن را تو هوا بفرستند یعنی ول شود و دیگر اینکه بحث ربا است مشکلی برای خودم پدید نیاورد از بحث آن نفوذی که همیشه مدعی بوده میگویم.
با تشکر از شما که تحمل نموده و مشکل من را مطالعه نمودید و از شما خواهشمندم مرا راهنمایی نمائید..
با سلام خدمت شما
بنده تیرماه عقد کردم و حدود یک هفته بعد متوجه شدم که همسرم داره بهم خیانت میکنه
خلاصه بعد از اینکه از سایت آیت الله مکارم مشورت گرفتم توی تیرماه فرمود که ببخشش و بخشش بهترین راهه من هم بهش گفتم اینو میذارم پای بچگیت و بهش گفتم فراموشش میکنم.بعد از اون بهش فهموندم چقد کارش اشتباه بوده و بخشیدم
اونم خیلی ازم تشکر کرد و قسم خورد دیگه تکرار نمیشه تا اینکه دوباره امروز متوجه شدم دوباره داره بهم خیانت میکنه
حقیقتش دیگه نمیتونم من یک بار بخاطر خدا بخشیدمش ولی خودم چی؟زندگی خودم نابوده.دنیا روی سرم خراب شده
همسرم دختر داییم هم هست و از خونواده سطح پایینه از نظر مالی دلم داره به خونوادش میسوزه اگه پدر و مادرش بفهمن میدونم سکته میکنن
به هر دلیل هم بخوایم از هم جدا بشیم خونواده ها آخرش میدونن واسه چی بوده.چیکار کنم؟دارم دق میکنم.تنها راهش اینه که خدا منو از روی زمین برداره تا عابروی کسی ریخته نشه.از خدا میترسم که از طریق من عابروی کسی ریخته بشه.کاش یکی بود الان باهاش صحبت میکردم مرگمو از خدا میخوام
سلام. من 21 سالمه. 4 سال و چند ماه میشه ک با یه پسری دوست هستم. از اول همدیگرو خیلی دوست داشتیم و قرار بود با هم ازدواج کنیم. اما بعد از گذشت دو سال یعنی از دو سال پیش رفته رفته نسبت به من سرد و بی احساس شد و این تغییر احساسش همچنان ادامه داره. دیگه اون علاقه ی قبل رو نسبت به من نداره. همش از من میخواد کارایی رو انجام بدم ک میدونه خیلی از انجام این کارا متنفرم. با همه ی بی احساس بودنش توی این چند سال واسه بودنش خیلی تلاش کردم. از خیلی چیزا گذشتم. چند وقتی میشه ک دعوامون شده و با هم مثل قبل صمیمی نیستیم.حالا خواستم دوباره من کوتاه بیام تا رابطمون مثل قبل بشه اما اون فکر میکنه ک من توی این مدت بهش خیانت کردمو با کسی دیگه هم رابطه برقرار کردم. هرچقدر قسم میخورم اصلا باور نمیکنه.حتی با اینکه چندین بار بهش ثابت کردم ک واقعا دوستش دارم و نمیتونم نبودنشو تحمل کنم باز هم بهم شک داره.همیشه وقتی دعوامون میشد من زودتر کوتاه میومدم و همه چیز درست میشد. اما اینبار به دلیل مشکلات روحی و افسردگی شدید نتونستم زودتر اقدام کنم. با اینکه هنوز هم مشکلاتم برطرف نشده اون باز هم حرفایی رو به من میزنه ک روز به روز بیشتر منو افسرده تر و گوشه گیرتر میکنه. کسی میدونه چجوری باید بهش بفهمونم ک من بهش خیانت نکردم؟
با سلام
دختر 28 ساله ، فرزند دوم و آخر و مجرد ، از یک خانواده نسبتا معتقد با وضع مالی مناسب ، کارشناسی ارشد و مدیر بازرگانی یک شرکت هستم.
بیشتر مشکلاتم از زمانی شروع شد که وارد این شرکت شدم یعنی حدود دو سال و نیم پیش، با توجه به ظاهرم که چهره ای معصوم و به ظاهر محجوب و خوبی دارم به سرعت مورد توجه دیگران قرار می گیرم و افراد زیادی به من ابراز علاقه می کنند ، در برخورد با آنهایی که مجرد بودند وضعیت روشن بود، قاطعانه جواب رد به دوستی هایشان می دادم اما یکی از این افراد که متاهل بود کم کم به من نزدیک شد او از من 10 سال بزرگتر و متاهل و یک فرزند 4 ساله دارد از نظر اعتقادی و اخلاقی بسیار به هم نزدیکیم ، چون من فکر نمی کردم فکری درباره من داشته باشد به او اجازه نزدیک شدن دادم اوایل رابطه مثل 2 دوست صمیمی و معمولی بود اما وقتی به خودم آمدم رابطه مان رسما مانند زن و شوهر شد و من از خودم شرمنده بودم چون احساس خیانت به همسر ان مرد مثل خوره تمام وجودم را گرفته بود از طرفی افسردگی اینکه چرا این رابطه را ادامه می دهم من را آزار می داد و از طرفی دیگر با توجه به علاقه ای که به او داشتم نمی توانستم او را از خود برانم ، این وضعیت 2 سال است که ادامه دارد و هیچ کس از این رابطه پنهانی حتی در محیط کارمان مطلع نیست ، مطمئن هستم که با او آینده ای نخواهم داشت. در این مدت خواستگاران زیادی داشتم اما هیچگونه حسی به انها نداشتم .
از طرفی کارم را خیلی دوست دارم و موقعیت کاری مناسبی دارم و ترک کارتنها به جهت دوری از او برایم خیلی سخت است.
بین دو راهی مونده ام هم او را می خواهم و هم نمی خواهم و هر بار تلاش برای بهم زدن با او بی نتیجه و منجر به خرد شدن من می شود.
به دنبال راهی عملی برای ختم این رابطه ام هستم که نه به کارم لطمه بزند و نه به او و خیلی دوستانه این رابطه را تمام کنم و البته در ابتدا باید راهی پیدا کنم تا دلبستگی خودم را کم کنم که تا کنون هیچ راهی به ذهنم نرسیده.
باید چه کنم!؟
سلام من ی دختر 17ساله هستم . ی سال پیش توی اینستاگرام با ی پسر26ساله اشنا شدم .رابطع ما خیلی عجیب ب وجود اومد اولش من نمیخواستم باهاش وارد رابطه شم اما اون در کمال زرنگی منو سمت خودش کشوند و منو عاشق خودش کرد .راستش اون اهل اهوازه و من اهل تهران‌. هیچوقت همدیگرو ندیدیم فقط چندین بار چت تصویری داشتیم اما دائما با هم چت میکنیم . توی این ی سال همیشه با هم بودیم .اون ادعا میکنه ک منو خیلی دوس داره و عاشقم شده و میگ ک میاد خواستگاری من . چهره خیلی زیبایی داره .راستش اون میگ ک فقط با منه درحالی ک حس میکنم خیانت میکنه .بارها شده ک بهش گفتم عزیزم اگ میخواس خیانت کنی چرا با من موندی من ک برات سودی ندارم و حتی نمیتونم نیازای جنسیتو براورده کنم اما اون هرسری گفته من دوست دارم تو مال منی . راستش هیچوقت فکر نکنم اون مال من بشه بخاطر ی سری از شرایط زندگی جفتمون .جز این ک خدا بخواد و معجزه بشه .رفتارش چن مدته حس میکنم سرد شده ترو خدا کمکم کنید بگید من چیکار کنم .من ی ساله درگیرشم ب حدی ک اگ ی روز بهش زنگ نزنم یا باهاش حرف نزنم دیوونه میشم . اون همش ادعا میکنع ک عاشق منع و منو دوس داره اما بعضی از رفتاراش حرفشو ثابت میکنه بعضی از کاراشم بهم میفهمونه ک چن درصدو دروع میگ . خواهش میکنم بگید من چیکار کنم اون واقعا منو دوس داره ؟من بهش میرسم؟؟


چند سوال تصادفی

سلام خسته نباشیدمن دوساله که ازدواج کردم رابطه خوبی با مادرشوهرم ندارم یعنی خیلی به من تیکه میندازه وهمش میخواد منو عوض مکنه و اونجور که میخواد باید باشم.من خیلی از این رفتارش ناراحت میشم ولی شوهرم همیشه میگه جوابشو ندم چون ناراحت میه.من تاحاال جوابشو ندادم فقط به خاطر شوهر و زندگیم.دوس ندارم از هم بپاشه.بعداز ایکه حرف بد میزنه یا مثله میگه من همش دارم تورو تحمل میکنم یا همش توزندگیمون دخالت میکنه من بعدش خیلی ناراحت میشم و گریه میکنم حتی بعضی وقتا که میخوام منتقی بهش بگم این مسائل شخصیه یا این حرفاتون منو ناراحت میکنه بازم شوهرم میگه جوابشو نده و هیچی نگو.به شوهرم میگم حداقل خودت بگو که اینجوری نگه یا حتی اگه نمیتونه حرفی بزنه یکم باهاش سرسنگین بشه.ولی بازم اننجام نمیده.شوهرم همش میگه ببخشید دفعه دیگه میگم .ولی اون همیشه خیلی مظلوم واقع میشه و نمیتونه ازحقش دفاع کنه.حتی برادراشم که بهش بی احترامی میکنن یا پشت سرش حرف میزنن هیچی بهشون نمیگه.خیلی خسته شدم ازش.همش میگه دوستدارم ولی وقتی ناراحت میشم یا گریه میکنم از دست مادرش هیچ واکنشی نشون نمیده.جدیدا هم اگه چیزی دزمورد مادرش بگم کلی بهش برمیخوره وهمه حرفایی که مادرش بهم زده رو یادش رفته.احساس میکنم همه ابراز علاقه اش الکی دیگه بهش اعتماد ندارم بهش میگم شوهر باید پشت زنش باشه نزاره کسی به زنش بی احترامی کنه ولی بازم موقعی که بهش احتیاج دارم تا حمایتم کنه ولی بازم ازش دلسردی میبینم هی قول میده درس شه ولی همیشه زیر قولش میزنه توروخدا یه راه بهم بگین چیکار کنم خسته شده از هر روز گریه کردن



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.