سوال و جواب ها با برچسب چندشش میشه و





سلام
بنده حدود یک سال هست که به منظور ازدواج با دختری آشنا شده ام و وی را خیلی دوست دارم. در این مدت طی حرف هایی که زدیم به این نتیجه رسیدیم که در خیلی از زمینه ها با هم تفاهم داریم ولی اخیرا که شروع کردیم در باره ی مسایل جنسی صحبت کنیم، من به ایشون گفتم که علاقه ی شدیدی به بوسیدن پای وی دارم که یک واکنش عجیبی از وی دیدم و به من گفت که حتی نگاه کردن به پاهاش رو نمی تونه تحمل کنه تا برسه به اینکه بزاره پاهاشو بوس کنم. به من گفت که برم پیش روانشناس تا ببینیم میشه این حس رو از بین برد یا نه؟ ولی واقعیتش اینکه که من این حس رو از بچگی داشتم و اصلا نمیتونم این حس رو تو خودم از بین ببرم یا بهتر بگم این که نمیخوام این کار رو بکنم. دلیلشم این بود که اولن از این کار چندشش میشه و ثانیا کفت که این کار باعث میشه حس مرد بودن رو نسبت به من از دست بده و اصلا دوست نداره منو تو این حالت ببینه، همین طور گفت که این کارا نشانه ی شهوته و اصلا شهوت بعد ازدواج رو نمیتونه تحمل کنه و گفت فقط معاشقه و رابطه ی عرف رو اجازه میده ( حتی با لیسیدن اندام جنسی و جاهای دیگه مشکل نداره ولی گفت رو پا خیلی حساسه).
من خودم به شخصه با این شرایط اصلا نمیتونم کنار بیام. فعلا بهش گفتم که دارم رو این موضوع کار میکنم ولی واقعا الان نمیدونم کار درست دیگه چیه. من قبلا با این امید که نظر وی به تدریج در این باره عوض میشود بر این موضوع پافشاری خاصی نکردم ولی وی به من اطمینان داد که نظرش عوض نخواهد شد. من وی رو خیلی دوست دارم ولی الان به شک افتادم که آیا ازدواج کردن با وی، ارامش به من خواهد داد یا نه. ممنون میشم اگه شما راهنمایی کنید.
وی 22 سال دارد و دانشچو ارشد هست، نماز خوان و با حجاب معمولی مانتو هست.
سلام
بنده حدود یک سال هست که به منظور ازدواج با دختری آشنا شده ام و وی را خیلی دوست دارم. در این مدت طی حرف هایی که زدیم به این نتیجه رسیدیم که در خیلی از زمینه ها با هم تفاهم داریم ولی اخیرا که شروع کردیم در باره ی مسایل جنسی صحبت کنیم، من به ایشون گفتم که علاقه ی شدیدی به بوسیدن پای وی دارم که یک واکنش عجیبی از وی دیدم و به من گفت که حتی نگاه کردن به پاهاش رو نمی تونه تحمل کنه تا برسه به اینکه بزاره پاهاشو بوس کنم. به من گفت که برم پیش روانشناس تا ببینیم میشه این حس رو از بین برد یا نه؟ ولی واقعیتش اینکه که من این حس رو از بچگی داشتم و اصلا نمیتونم این حس رو تو خودم از بین ببرم یا بهتر بگم این که نمیخوام این کار رو بکنم. دلیلشم این بود که اولن از این کار چندشش میشه و ثانیا کفت که این کار باعث میشه حس مرد بودن رو نسبت به من از دست بده و اصلا دوست نداره منو تو این حالت ببینه، همین طور گفت که این کارا نشانه ی شهوته و اصلا شهوت بعد ازدواج رو نمیتونه تحمل کنه و گفت فقط معاشقه و رابطه ی عرف رو اجازه میده ( حتی با لیسیدن اندام جنسی و جاهای دیگه مشکل نداره ولی گفت رو پا خیلی حساسه).
من خودم به شخصه با این شرایط اصلا نمیتونم کنار بیام. فعلا بهش گفتم که دارم رو این موضوع کار میکنم ولی واقعا الان نمیدونم کار درست دیگه چیه. من قبلا با این امید که نظر وی به تدریج در این باره عوض میشود بر این موضوع پافشاری خاصی نکردم ولی وی به من اطمینان داد که نظرش عوض نخواهد شد. من وی رو خیلی دوست دارم ولی الان به شک افتادم که آیا ازدواج کردن با وی، ارامش به من خواهد داد یا نه. ممنون میشم اگه شما راهنمایی کنید.
وی 22 سال دارد و دانشچو ارشد هست، نماز خوان و با حجاب معمولی مانتو هست.


چند سوال تصادفی

با سلام
دختري ٢٢ ساله با تحصيلات ليسانس هستم.خواهرم ٤ سال هست كه ازدواج كرده.من دختر با اعتقادات مذهبى بودم و اصلا اهل دوستي با جنس مهالف نبودم ولي هميشه به شوهر خواهرم علاقه داشتم فقد در حد برادر به مرور رابطمون صميمي تر شد تا دو سال پيش كه پيام دادن هامون شروع شد.شوهر خواهرم شروع كرد به دادن جوك هاي نامشروغ.من هم ممانعت نكردم تا روزي كه از من پرسيد خودت ميخاي حجاب داشته باشى در مقابل من يا بخاطر خانوادت هست.ازونجايي كه به شدت علاقه مند شده بودم بهش گفتم بهاطر خانوادمه.خب به ذهن خودم هم فكرهايي زده شده بود ولي فقط در حد رويا بود.فكر ميكردم آرزوم داره برآورده ميشه.انقدر رابطه پيش رفت كه در حال حاظر به شدت عاشقش شدم و رابطه ي جنسي هم داريم.ولي زندگيم خيلي سخت شده.اوايل نگران خواهرم و رابطش بودم ولي الان ددن رابطه ي شوهر خواهرم با خواهرم سخته.رابطشون خيلي خوبه و اصلا مشكلي ندارن.ولي متاسفانه من دلم ميخاد فقط براي من باشه و حس حسادت زنانه داره اذيتم ميكنه.از طرفي چون ديدم با من رابطه داره فكر ميكنم پس با افراد ديگه هم ممكنه رابطه برقرار كنه و هميشه ترس دارم ازين بابت.دعواهامون خيلي زياد شده.خب اون بخاطر كارش كمتر براي من وقت داره و چون قبلا خيلي بيشتر باهم بوديم فكر ميكنم ديگه دوسم نداره.همش در حال دعوا هستيم و ميدونم اون ازم داره خسته ميشه ولي باز هم با مهربوني كوتاه مياد.مشكل اصلي بي توجهيش به منه.البته خودش ميگه خيلي بهم توجه ميكنه و بيشت. ازين بقيه شك ميكنن ولي من دائم درحال شكايت هستم كه چرا به همه توجه داري جز من.وقتي هم كه باهم خوبيم عذاب وجدان دارم.شب ها خاب ميبينم يا داره بهم خيانت ميكنه يا با خاهرم تو رابطس يا دارم ميميرمو توبه ميكنم كه خدا ببخشتم.چند بار خودم رو زخمي كردم بخاطر مشكلي كه برام وجود داره.خواهشا كمكم كنين .اين موضوع رو با كسي نميتونم درميون بزارم جز مشاور.با تشكر



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.