سوالات با برچسب غیرمنطقی

سوال

جواب

سوال های تصادفی با این برچسب

من پسری 29 ساله که حدود 9 ماهه ازدواج کردم و حدود یک سال هم عقد بودیم. من و همسرم نسبت فامیلی داریم و مادر ایشون دخترخاله من میشن.خانواده همسرم مذهبی هستن و در ابتدا که در دوران آشنایی بودیم و بعد 3 یا 4 بار صحبت پدر ایشون اجازه نمیدادن ما زیاد صحبت کنیم و میگفتن صحبت نباید طولانی بشه چون از نظر اسلام صحیح نیست.من با همسرم سر بعضی مسائل مثل میزان مهریه و محل سکونت اختلاف داشتیم اما به اصرار خانوادم قبول کردم.بعد عقد چندین بار با همسرم در مورد بعضی رفتارای همسرم دعوامون میشد و همسرم بعد چند روز لجبازی قبول می کرداشتباه کرده و میگفت میدونستم حق با تو هست اما میخواستم لجبازی کنم تا شاید کوتاه بیای و قول میداد تکرار نکنه اما بعد یه مدت کوتاه دوباره همون رفتارهارو تکرار می کرد. خانواده همسرم در مورد انجام مراسمات یه مقدار به من سخت گرفتن و با اینکه اوضاع مالیشون خوب بود در مورد کارهایی که بر عهده خودشون بود خیلی کوناهی کردن . همسرم اصلا از من حمایت نمی کرد . بعد عروسی هم هر بار که با هم بحثمون می شد همسرم به دعوا و لجبازی میکشوند و اینقدر لجبازی و دعوا رو ادامه می داد که به دعوای فیزیکی کشیده میشد بعد ادامه نمیداد. مثلا در هر بار دعوا این لجبازی و دعوا تا 3 ساعت هم می کشید و من خیلی خسته و رنجور می شدم .چند بار قول داد که این رفتارشو تکرار نکنه اما نتونست به قولش عمل کنه . با مادر ایشون صحبت کردم و ایشون با همسرم صحبت کردن اما چیزی عوض نشد.همسرم یه مقدار خودبرتربین هست یعنی خودش و خانوادشو از همه بالاتر میدونه چون از نظر مالی یکم وضع بهتری دارن در حالی که از نظر من مادیات اهمیت زیادی نداره . من یکم آدم احساستی و در عین حال منطقی هستم یعنی برای من عشق و صداقت مهمتر از مسائل مادی هست. تا الان نتونستم با ایشون چند دقیقه منطقی صحبت کنم و به نتیجه برسیم چون ایشون خیلی آدم منطقی نیست . پیش مشاور رفتیم و اونجا هم قول داد که دعوا و لجبازی شدید نداشته باشه اما باز هم .... در مورد مشکلاتی که من داشتم ایشون هیچ وقت منو درک نکرد و کمکم نکرد . از نظر مادی که توقعاتشون مقداری بالا بود ولی وقتی نوبت خودشون میشد کمترین حد رو اختیار می کردن و از نظر عاطفی و احساسی هم من هیچ وقت نتونستم رو ایشون حساب کنم که مثلا بخوام باهاشون دردو دل کنم یا در مورد بعضی مشکلاتم با من همدردی کنن . متاسفانه با دوران عقد حدود دو ساله دارم ادامه میدم . در حال حاضر از ازدواجم پشیمان هستم و به ایشون علاقه ای ندارم . چند بار جدایی رو مطرح کردم اما ایشون قبول نمیکنه . الان نمیدونم چکار کنم.اصلا از زندگیم لذت نمیبرم و به شدت فکرم مشغوله و کمی افسرده شدم و از زندگیم دارم نا امید میشم. لطفا راهنماییم کنید بازدید: 4483 از گروه : طلاق
چهل سال سن دارم ودارای مدرک لیسانس وحدودا 10 سال ازدواج کرده ام ودارای دوبچه 7ساله و1/5می باشم خانم بنده پرستار وبیش از یکسال است در یکی از بیمارستانهای شهرمان مشغول به کار شده نزدیک به سه ماه است که بدون دلیل خواصی مصرر در طلاق شده است واظهار می دارد که از زندگی با تو خسته شده ام ومن طلاق بده خانم من مشکل کم کاری تیرویید دارد و در عرض سه ماه بوسیله کپسولهای لاغری که از ماهواره تبلیغ می شد اسلیمیک کوییک بیش از 25 کیلو از وزن بدنش را از دست داد 85 کیلو شده 60 کیلو که بقول خودش اعتناد به نفسش بالا رفته من در تمام مدت کارش که بیشتر شیفت شبکاری می گرفت بچه یک ماهه را می گرفتم والان حتی بچه ها را نمی خواهد ولی من حاضر به جدایی نیستم از زندگی راضیم هم خانمم را عاشقانه دوست دارم وهم بچه هایم را خانم من 30 ساله خیلی پرخاشگر وخودرای شده می گویی تو من را طلاق بده میخواهم زندگی پس از طلاق را تجربه کنم وخودم بعدا بهت رجوع می کنم ولی من بخاطر خودش چهار چوب زندگی حاضر به متارکه نیستم اون هم از خونه رفته ودیگر نمی دانم با اون چه رفتاری کنم از تهدید تا جدیدا خواهش والتماس به اون نتونستم کاری از پیش ببرم حاضر نیست دکتر روان شناس برویم به کارش اهمیت می دهد می گویی ترا در قلبم کشته ام وتا ابد باتو زندگی نمی کنم در صورت امکان راهنماییم کنید. بازدید: 3427 از گروه : طلاق

من پسری 29 ساله که حدود 9 ماهه ازدواج کردم و حدود یک سال هم عقد بودیم. من و همسرم نسبت فامیلی داریم و مادر ایشون دخترخاله من میشن.خانواده همسرم مذهبی هستن و در ابتدا که در دوران آشنایی بودیم و بعد 3 یا 4 بار صحبت پدر ایشون اجازه نمیدادن ما زیاد صحبت کنیم و میگفتن صحبت نباید طولانی بشه چون از نظر اسلام صحیح نیست.من با همسرم سر بعضی مسائل مثل میزان مهریه و محل سکونت اختلاف داشتیم اما به اصرار خانوادم قبول کردم.بعد عقد چندین بار با همسرم در مورد بعضی رفتارای همسرم دعوامون میشد و همسرم بعد چند روز لجبازی قبول می کرداشتباه کرده و میگفت میدونستم حق با تو هست اما میخواستم لجبازی کنم تا شاید کوتاه بیای و قول میداد تکرار نکنه اما بعد یه مدت کوتاه دوباره همون رفتارهارو تکرار می کرد. خانواده همسرم در مورد انجام مراسمات یه مقدار به من سخت گرفتن و با اینکه اوضاع مالیشون خوب بود در مورد کارهایی که بر عهده خودشون بود خیلی کوناهی کردن . همسرم اصلا از من حمایت نمی کرد . بعد عروسی هم هر بار که با هم بحثمون می شد همسرم به دعوا و لجبازی میکشوند و اینقدر لجبازی و دعوا رو ادامه می داد که به دعوای فیزیکی کشیده میشد بعد ادامه نمیداد. مثلا در هر بار دعوا این لجبازی و دعوا تا 3 ساعت هم می کشید و من خیلی خسته و رنجور می شدم .چند بار قول داد که این رفتارشو تکرار نکنه اما نتونست به قولش عمل کنه . با مادر ایشون صحبت کردم و ایشون با همسرم صحبت کردن اما چیزی عوض نشد.همسرم یه مقدار خودبرتربین هست یعنی خودش و خانوادشو از همه بالاتر میدونه چون از نظر مالی یکم وضع بهتری دارن در حالی که از نظر من مادیات اهمیت زیادی نداره . من یکم آدم احساستی و در عین حال منطقی هستم یعنی برای من عشق و صداقت مهمتر از مسائل مادی هست. تا الان نتونستم با ایشون چند دقیقه منطقی صحبت کنم و به نتیجه برسیم چون ایشون خیلی آدم منطقی نیست . پیش مشاور رفتیم و اونجا هم قول داد که دعوا و لجبازی شدید نداشته باشه اما باز هم .... در مورد مشکلاتی که من داشتم ایشون هیچ وقت منو درک نکرد و کمکم نکرد . از نظر مادی که توقعاتشون مقداری بالا بود ولی وقتی نوبت خودشون میشد کمترین حد رو اختیار می کردن و از نظر عاطفی و احساسی هم من هیچ وقت نتونستم رو ایشون حساب کنم که مثلا بخوام باهاشون دردو دل کنم یا در مورد بعضی مشکلاتم با من همدردی کنن . متاسفانه با دوران عقد حدود دو ساله دارم ادامه میدم . در حال حاضر از ازدواجم پشیمان هستم و به ایشون علاقه ای ندارم . چند بار جدایی رو مطرح کردم اما ایشون قبول نمیکنه . الان نمیدونم چکار کنم.اصلا از زندگیم لذت نمیبرم و به شدت فکرم مشغوله و کمی افسرده شدم و از زندگیم دارم نا امید میشم. لطفا راهنماییم کنید

بازدید: 4483 از گروه : طلاق

چهل سال سن دارم ودارای مدرک لیسانس وحدودا 10 سال ازدواج کرده ام ودارای دوبچه 7ساله و1/5می باشم خانم بنده پرستار وبیش از یکسال است در یکی از بیمارستانهای شهرمان مشغول به کار شده نزدیک به سه ماه است که بدون دلیل خواصی مصرر در طلاق شده است واظهار می دارد که از زندگی با تو خسته شده ام ومن طلاق بده خانم من مشکل کم کاری تیرویید دارد و در عرض سه ماه بوسیله کپسولهای لاغری که از ماهواره تبلیغ می شد اسلیمیک کوییک بیش از 25 کیلو از وزن بدنش را از دست داد 85 کیلو شده 60 کیلو که بقول خودش اعتناد به نفسش بالا رفته من در تمام مدت کارش که بیشتر شیفت شبکاری می گرفت بچه یک ماهه را می گرفتم والان حتی بچه ها را نمی خواهد ولی من حاضر به جدایی نیستم از زندگی راضیم هم خانمم را عاشقانه دوست دارم وهم بچه هایم را خانم من 30 ساله خیلی پرخاشگر وخودرای شده می گویی تو من را طلاق بده میخواهم زندگی پس از طلاق را تجربه کنم وخودم بعدا بهت رجوع می کنم ولی من بخاطر خودش چهار چوب زندگی حاضر به متارکه نیستم اون هم از خونه رفته ودیگر نمی دانم با اون چه رفتاری کنم از تهدید تا جدیدا خواهش والتماس به اون نتونستم کاری از پیش ببرم حاضر نیست دکتر روان شناس برویم به کارش اهمیت می دهد می گویی ترا در قلبم کشته ام وتا ابد باتو زندگی نمی کنم در صورت امکان راهنماییم کنید.

بازدید: 3427 از گروه : طلاق

پربازدید ترین های این برچسب

من پسری 29 ساله که حدود 9 ماهه ازدواج کردم و حدود یک سال هم عقد بودیم. من و همسرم نسبت فامیلی داریم و مادر ایشون دخترخاله من میشن.خانواده همسرم مذهبی هستن و در ابتدا که در دوران آشنایی بودیم و بعد 3 یا 4 بار صحبت پدر ایشون اجازه نمیدادن ما زیاد صحبت کنیم و میگفتن صحبت نباید طولانی بشه چون از نظر اسلام صحیح نیست.من با همسرم سر بعضی مسائل مثل میزان مهریه و محل سکونت اختلاف داشتیم اما به اصرار خانوادم قبول کردم.بعد عقد چندین بار با همسرم در مورد بعضی رفتارای همسرم دعوامون میشد و همسرم بعد چند روز لجبازی قبول می کرداشتباه کرده و میگفت میدونستم حق با تو هست اما میخواستم لجبازی کنم تا شاید کوتاه بیای و قول میداد تکرار نکنه اما بعد یه مدت کوتاه دوباره همون رفتارهارو تکرار می کرد. خانواده همسرم در مورد انجام مراسمات یه مقدار به من سخت گرفتن و با اینکه اوضاع مالیشون خوب بود در مورد کارهایی که بر عهده خودشون بود خیلی کوناهی کردن . همسرم اصلا از من حمایت نمی کرد . بعد عروسی هم هر بار که با هم بحثمون می شد همسرم به دعوا و لجبازی میکشوند و اینقدر لجبازی و دعوا رو ادامه می داد که به دعوای فیزیکی کشیده میشد بعد ادامه نمیداد. مثلا در هر بار دعوا این لجبازی و دعوا تا 3 ساعت هم می کشید و من خیلی خسته و رنجور می شدم .چند بار قول داد که این رفتارشو تکرار نکنه اما نتونست به قولش عمل کنه . با مادر ایشون صحبت کردم و ایشون با همسرم صحبت کردن اما چیزی عوض نشد.همسرم یه مقدار خودبرتربین هست یعنی خودش و خانوادشو از همه بالاتر میدونه چون از نظر مالی یکم وضع بهتری دارن در حالی که از نظر من مادیات اهمیت زیادی نداره . من یکم آدم احساستی و در عین حال منطقی هستم یعنی برای من عشق و صداقت مهمتر از مسائل مادی هست. تا الان نتونستم با ایشون چند دقیقه منطقی صحبت کنم و به نتیجه برسیم چون ایشون خیلی آدم منطقی نیست . پیش مشاور رفتیم و اونجا هم قول داد که دعوا و لجبازی شدید نداشته باشه اما باز هم .... در مورد مشکلاتی که من داشتم ایشون هیچ وقت منو درک نکرد و کمکم نکرد . از نظر مادی که توقعاتشون مقداری بالا بود ولی وقتی نوبت خودشون میشد کمترین حد رو اختیار می کردن و از نظر عاطفی و احساسی هم من هیچ وقت نتونستم رو ایشون حساب کنم که مثلا بخوام باهاشون دردو دل کنم یا در مورد بعضی مشکلاتم با من همدردی کنن . متاسفانه با دوران عقد حدود دو ساله دارم ادامه میدم . در حال حاضر از ازدواجم پشیمان هستم و به ایشون علاقه ای ندارم . چند بار جدایی رو مطرح کردم اما ایشون قبول نمیکنه . الان نمیدونم چکار کنم.اصلا از زندگیم لذت نمیبرم و به شدت فکرم مشغوله و کمی افسرده شدم و از زندگیم دارم نا امید میشم. لطفا راهنماییم کنید بازدید: 4483 از گروه : طلاق

بازدید: 4483 از گروه : طلاق

تبلیغات در سوال و جواب

آخرین جواب ها با این برچسب

با سلام، دوست عزیز من متخصص رفتار درمانی هستم. توضیحات شما نشان می دهد که رفتار ایشان با شما سرد شده و تمایلی به ادامه زندگی با شما ندارند. نکته اول مدت زمان شروع این رفتار می باشد. اگر کمتر از 6 ماه می باشد با ابزار علاقه و نه منطق و یادداوری روزه های شاد زندگی و ذکر خاطرات خوب در یک رستوران عشق خود را به ایشان نشان دهید. در آن شب از اختلافات اخیر اصلا صحبت نکنید. اگر ایشان دچار افسردگی شده است باید با توجه به شدت آن به درمان آن بپردازید. در صورت عدم تغییر در رفتار ایشان، بهترین عمل جدایی موقت با توافق و بدون درگیری لفظی می باشد. با آرزوی سلامتی و شادکامی. توکل زمان: 16 دی ماه 1394 ساعت: 09:22 از گروه : طلاق
سلام دوست عزیز من نه روان شناسم و نه مشاور فقط تجربه خودم رو بهت میگم من هم دقیقا همین مشکل رو داشتم بیشتر از 3 سال نامزد بودم رفته رفته حس محبت از بین میرفت که هیچ کم کم داشت به کدورت تبدیل میشد. من هم سر مهریه مشکل داشتم مهریه من 314 تا سکه بود ولی تونستم رضیش کنم از 300 تا مهریه بگذره و 14 تاش مونده ما طلاق گرفتیم و الان حداقل از فکر های خسته کننده و افسردگی راحت شدم این شماره منه خواستی اس بده تا بیشتر راهنماییت کنم زمان: 27 مرداد ماه 1394 ساعت: 12:17 از گروه : طلاق

با سلام، دوست عزیز من متخصص رفتار درمانی هستم. توضیحات شما نشان می دهد که رفتار ایشان با شما سرد شده و تمایلی به ادامه زندگی با شما ندارند. نکته اول مدت زمان شروع این رفتار می باشد. اگر کمتر از 6 ماه می باشد با ابزار علاقه و نه منطق و یادداوری روزه های شاد زندگی و ذکر خاطرات خوب در یک رستوران عشق خود را به ایشان نشان دهید. در آن شب از اختلافات اخیر اصلا صحبت نکنید.
اگر ایشان دچار افسردگی شده است باید با توجه به شدت آن به درمان آن بپردازید. در صورت عدم تغییر در رفتار ایشان، بهترین عمل جدایی موقت با توافق و بدون درگیری لفظی می باشد. با آرزوی سلامتی و شادکامی. توکل

زمان: 16 دی ماه 1394 ساعت: 09:22 از گروه : طلاق

سلام دوست عزیز
من نه روان شناسم و نه مشاور
فقط تجربه خودم رو بهت میگم
من هم دقیقا همین مشکل رو داشتم بیشتر از 3 سال نامزد بودم رفته رفته حس محبت از بین میرفت که هیچ کم کم داشت به کدورت تبدیل میشد.
من هم سر مهریه مشکل داشتم
مهریه من 314 تا سکه بود ولی تونستم رضیش کنم از 300 تا مهریه بگذره و 14 تاش مونده
ما طلاق گرفتیم و الان حداقل از فکر های خسته کننده و افسردگی راحت شدم
این شماره منه خواستی اس بده تا بیشتر راهنماییت کنم

زمان: 27 مرداد ماه 1394 ساعت: 12:17 از گروه : طلاق

سوال و جواب ها با برچسب غیرمنطقی

تگ "غیرمنطقی" برای سوالات یا بحث‌هایی استفاده می‌شود که دارای تناقض، ادعاهای بی‌منطق یا استدلال‌های ناپایدار هستند. مواردی که بمباران اطلاعات غلط یا ترفندهای منطقی باشند، می‌توانند در این دسته قرار گیرند. این تگ به کاربران کمک می‌کند تا سوالات و ادعاهایی که دارای مسائل منطقی هستند را شناسایی و از آنها پرهیز کنند. این موضوع مهم است زیرا تشویشات یا ادعاهای غیرمنطقی می‌توانند باعث ایجاد گمراهی و ابهام در فهم صحیح موضوعات شود.

جویا، هوش مصنوعی ما این متن رو نوشته، ازش درباره غیرمنطقی سوال بپرس!

بازدید: 4483 از گروه : طلاق

من پسری 29 ساله که حدود 9 ماهه ازدواج کردم و حدود یک سال هم عقد بودیم. من و همسرم نسبت فامیلی داریم و مادر ایشون دخترخاله من میشن.خانواده همسرم مذهبی هستن و در ابتدا که در دوران آشنایی بودیم و بعد 3 یا 4 بار صحبت پدر ایشون اجازه نمیدادن ما زیاد صحبت کنیم و میگفتن صحبت نباید طولانی بشه چون از نظر اسلام صحیح نیست.من با همسرم سر بعضی مسائل مثل میزان مهریه و محل سکونت اختلاف داشتیم اما به اصرار خانوادم قبول کردم.بعد عقد چندین بار با همسرم در مورد بعضی رفتارای همسرم دعوامون میشد و همسرم بعد چند روز لجبازی قبول می کرداشتباه کرده و میگفت میدونستم حق با تو هست اما میخواستم لجبازی کنم تا شاید کوتاه بیای و قول میداد تکرار نکنه اما بعد یه مدت کوتاه دوباره همون رفتارهارو تکرار می کرد. خانواده همسرم در مورد انجام مراسمات یه مقدار به من سخت گرفتن و با اینکه اوضاع مالیشون خوب بود در مورد کارهایی که بر عهده خودشون بود خیلی کوناهی کردن . همسرم اصلا از من حمایت نمی کرد . بعد عروسی هم هر بار که با هم بحثمون می شد همسرم به دعوا و لجبازی میکشوند و اینقدر لجبازی و دعوا رو ادامه می داد که به دعوای فیزیکی کشیده میشد بعد ادامه نمیداد. مثلا در هر بار دعوا این لجبازی و دعوا تا 3 ساعت هم می کشید و من خیلی خسته و رنجور می شدم .چند بار قول داد که این رفتارشو تکرار نکنه اما نتونست به قولش عمل کنه . با مادر ایشون صحبت کردم و ایشون با همسرم صحبت کردن اما چیزی عوض نشد.همسرم یه مقدار خودبرتربین هست یعنی خودش و خانوادشو از همه بالاتر میدونه چون از نظر مالی یکم وضع بهتری دارن در حالی که از نظر من مادیات اهمیت زیادی نداره . من یکم آدم احساستی و در عین حال منطقی هستم یعنی برای من عشق و صداقت مهمتر از مسائل مادی هست. تا الان نتونستم با ایشون چند دقیقه منطقی صحبت کنم و به نتیجه برسیم چون ایشون خیلی آدم منطقی نیست . پیش مشاور رفتیم و اونجا هم قول داد که دعوا و لجبازی شدید نداشته باشه اما باز هم .... در مورد مشکلاتی که من داشتم ایشون هیچ وقت منو درک نکرد و کمکم نکرد . از نظر مادی که توقعاتشون مقداری بالا بود ولی وقتی نوبت خودشون میشد کمترین حد رو اختیار می کردن و از نظر عاطفی و احساسی هم من هیچ وقت نتونستم رو ایشون حساب کنم که مثلا بخوام باهاشون دردو دل کنم یا در مورد بعضی مشکلاتم با من همدردی کنن . متاسفانه با دوران عقد حدود دو ساله دارم ادامه میدم . در حال حاضر از ازدواجم پشیمان هستم و به ایشون علاقه ای ندارم . چند بار جدایی رو مطرح کردم اما ایشون قبول نمیکنه . الان نمیدونم چکار کنم.اصلا از زندگیم لذت نمیبرم و به شدت فکرم مشغوله و کمی افسرده شدم و از زندگیم دارم نا امید میشم. لطفا راهنماییم کنید بازدید: 4483 از گروه : طلاق

منم می خوام سوال بپرسم

چند سوال تصادفی

به نظر شما الان.................؟ تو کفش بمونین. بازدید: 4565 از گروه : طنز و شوخی
در واتساپ آیا ارسال پیام از طریق واتساپ رایگان است؟ Whatsapp بازدید: 1111 از گروه : واتساپ (whatsapp)
فیلمی که توصیف کردید به فیلم 'بدترین شب' (The Bad Batch) اشاره دارد. این فیلم در سال 2016 منتشر شده و داستان زندگی یک دختر دبیرستانی به نام آرلن را دنبال می‌کند. او به یک جایگاه دورافتاده در نواحی کویر منتقل می‌شود و با ماجراهای پرماجرایی و خطرناک روبرو می‌شود. دوست آرلن نیز گم می‌شود و او تصمیم می‌گیرد به دنبالش بگردد و با قاتلان و چالش‌های مختلفی روبرو شود. بازدید: 53 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
در واتساپ استفاده از برنامه واتساپ بیزینس برای ارتباط با مشتریانتان Whatsapp بازدید: 1816 از گروه : واتساپ (whatsapp)
سلام من در حال حاظر ترم 2 کارشناسی نرم افزار هستم و در مورد تصمیم برای ادامه در مقطع ارشد نیاز به راهنمایی دارم . من علاقه ی شدیدی به این رشته دارم ولی متاسفانه وجود بعضی از دروس بی کاربرد که باعث میشه بجای وقت گذاشتن روی مسائل کاربردی تر ذهن خودمون را درگیر مطالبی کنیم که به دردمون نمیخوره باعث شده علاقه ام کم بشه و برای ادامه ی تحصیل تردید دارم . من در اوقات فراغت و بی کاری سراغ یادگیری مطالب مورد نیاز بازار کار و برنامه نویسی میرم و مسائل کاربردی را دنبال میکنم و خیلی بهشون علاقه دارم ولی حجم برخی دروس بی ارزش که فقط باید پاس بشن باعث شده به ادامه ی تحصیل بی رغبت بشم . البته بعضی دروس هم که خیلی کاربردی هستن را بهشون اهمیت میدم و سعی میکنم با نمره ی عالی پاس کنم مثل دروس اصول مهندسی نرم افزار - هوش مصنوعی - پایگاه داده و این چنین دروس که خیلی به درد میخورن . آیا توی کارشناسی ارشد هم همین اوضاع هست و بجای پرداختن به مباحث کاربردی و با ارزش باید وقت و ذهنمون را درگیر پاس کردن درسهای بیهوده کنیم ؟ آیا ادامه ی تحصیل در مقطع ارشذ را پیشنهاد میکنید ؟ بازدید: 3899 از گروه : کارشناسی ارشد
سریالی که من میگم پسره کوچولو برای مثال 7 ساله عاشق دختر همسن خودش تو مدرسه میشه که اسم دختره پلینه کلا با سریالی که شما نگفتید فرق میکنه بازدید: 8 از گروه : سرگرمی
در واتساپ دلیل وجود شماره من از قبل در واتساپ Whatsapp بازدید: 1993 از گروه : واتساپ (whatsapp)
با سلام ، برای رجیستر شدن برنامه مدیریت فایل WinNC تا ورژن 7.0.0.0 یک Keygen معرفی شده که بر اساس اسمی که به آن داده میشه یک پسورد میده که با آن اسم و پسورد برنامه راحت رجیستر میشه اما از ورژن 7.1.0.0 تا الان که ورژن 7.4.0.0 معرفی شده، برنامه میخواهد یوزرنیم و پسورد را از طریق اینترنت تائید کند که با توجه به اینکه Keygen رسمی نیست Error میدهد و پسورد را به رسمیت نمیشناسد ؛ لذا خواهشمندم روش جدید Crack کردن این برنامه جالب و پرکاربرد را اعلام فرمائید. بازدید: 2968 از گروه : مشکلات نرم افزار
راجع به مسابقات بین المللی مهارت چه می دانید؟ بازدید: 3932 از گروه : سوالات گوناگون
یک فیلم سینمایی خارجی که مرده ۷ تا بچه داره و با ی زن که فکر کنم ۱۰ تا بچه داره ازدواج میکنند بعد بچه هاشون موافق نیستند و میخوان که اونا طلاق بگیرن اسمش چیه؟ بازدید: 114 از گروه : سرگرمی
اولین آژانس مدلینگ در ایران کدام است؟ بازدید: 2470 از گروه : سایر سوال و جواب های هنری
رفع مشکل دست اندازی در چرخ های عقب پراید ۱۱۱ بازدید: 113 از گروه : اتومبیل - موتور
بلک پینک رو میشناسی بازدید: 68 از گروه : موسیقی
اطلاع درباره نشخار فکری بازدید: 133 از گروه : روانشناسی و روابط
برای رفع مشکل استارت نخوردن خودرو بر اثر سیم‌های سوخته چه کار کنم؟ بازدید: 40 از گروه : اتومبیل - موتور

به نظر شما الان.................؟ تو کفش بمونین.

بازدید: 4565 از گروه : طنز و شوخی

در واتساپ آیا ارسال پیام از طریق واتساپ رایگان است؟ Whatsapp

بازدید: 1111 از گروه : واتساپ (whatsapp)

فیلمی که توصیف کردید به فیلم 'بدترین شب' (The Bad Batch) اشاره دارد. این فیلم در سال 2016 منتشر شده و داستان زندگی یک دختر دبیرستانی به نام آرلن را دنبال می‌کند. او به یک جایگاه دورافتاده در نواحی کویر منتقل می‌شود و با ماجراهای پرماجرایی و خطرناک روبرو می‌شود. دوست آرلن نیز گم می‌شود و او تصمیم می‌گیرد به دنبالش بگردد و با قاتلان و چالش‌های مختلفی روبرو شود.

بازدید: 53 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال

در واتساپ استفاده از برنامه واتساپ بیزینس برای ارتباط با مشتریانتان Whatsapp

بازدید: 1816 از گروه : واتساپ (whatsapp)

سلام من در حال حاظر ترم 2 کارشناسی نرم افزار هستم و در مورد تصمیم برای ادامه در مقطع ارشد نیاز به راهنمایی دارم .

من علاقه ی شدیدی به این رشته دارم ولی متاسفانه وجود بعضی از دروس بی کاربرد که باعث میشه بجای وقت گذاشتن روی مسائل کاربردی تر ذهن خودمون را درگیر مطالبی کنیم که به دردمون نمیخوره باعث شده علاقه ام کم بشه و برای ادامه ی تحصیل تردید دارم .

من در اوقات فراغت و بی کاری سراغ یادگیری مطالب مورد نیاز بازار کار و برنامه نویسی میرم و مسائل کاربردی را دنبال میکنم و خیلی بهشون علاقه دارم ولی حجم برخی دروس بی ارزش که فقط باید پاس بشن باعث شده به ادامه ی تحصیل بی رغبت بشم .

البته بعضی دروس هم که خیلی کاربردی هستن را بهشون اهمیت میدم و سعی میکنم با نمره ی عالی پاس کنم مثل دروس اصول مهندسی نرم افزار - هوش مصنوعی - پایگاه داده و این چنین دروس که خیلی به درد میخورن .

آیا توی کارشناسی ارشد هم همین اوضاع هست و بجای پرداختن به مباحث کاربردی و با ارزش باید وقت و ذهنمون را درگیر پاس کردن درسهای بیهوده کنیم ؟

آیا ادامه ی تحصیل در مقطع ارشذ را پیشنهاد میکنید ؟

بازدید: 3899 از گروه : کارشناسی ارشد

سریالی که من میگم پسره کوچولو برای مثال 7 ساله عاشق دختر همسن خودش تو مدرسه میشه که اسم دختره پلینه کلا با سریالی که شما نگفتید فرق میکنه

بازدید: 8 از گروه : سرگرمی