سوالات با برچسب میزنم

سوال

جواب

ابر برچسب های مرتبط

سوال های تصادفی با این برچسب

سلام. دختری 27 ساله هستم که مدت 9 ماهه با پسری که خارج از کشور زندگی میکنه ارتباط دارم. آشنایی و ارتباط ما از طریق واسطه(دوست صمیمی و چندین ساله ایشون) و برای ازدواج بود.چند ماه پیش پدر این آقا به محل کارم اومد و خواست مثلا بدون اطلاع قبلی, منو ببینه همون شخص واسطه بعد از رفتن ایشون به من جریانو گفت ولی چندین بار قسمم داد که به کسی نگم وگرنه خودش بی اعتبار میشه. به همین دلیل من به دوستم چیزی نگفتم و حتی وقتی جریان پدرش رو برام تعریف کرد طوری وانمود کردم که انگار اطلاع ندارم.الان بعد از چند ماه به طریقی شک کرده بود(حدس میزنم خود اون رابط بهش گفته) که من اطلاع داشتم و وقتی دوباره پرسید نتونستم دروغ بگم و جریانوگفتم. ولی خیلی عصبانی شد و گفت به من کلک زدی من چطور میتونم بهت اعتماد کنم و از کجا معلوم راجع به چیزهای دیگه و پسرها به من دروغ نمیگی... خواهش میکنم کمکم کنید چکار کنم که متوجه بشه فقط بخاطر قسمی که خورده بودم اینکارو کردم وگرنه دلیلی نداشت ازش پنهان کنم. 1بار بهش پیام دادم و عذر خواهی کردم زنگ زد و گفت باید فکر کنیم من نمیتونم دوباره اعتماد کنم شاید خیلی چیزای دیگه ازم پنهان کرده باشی اصلا شاید دیگه نتونم ادامه بدم. لطفا راهنماییم کنید چکار کنم. چطور بهش بفهمونم اون واسطه از سادگیم سواستفاده کرد و نذاشت بهش جریان رو بگم ولی الان برای نابود کردن رابطمون بعد از چند ماه این جریانو رو کرده. اگه زنگ زد چی بهش بگم که دوباره باورم کنه. من شرایط کمک گرفتن حضوری از مشاور رو ندارم خواهش میکنم در اسرع وقت راهنماییم کنید زندگیم برای هیچ و پوچ به هم ریخته بازدید: 2840 از گروه : ازدواج
سلام وقت بخیر مستقیم میرم سر مطلب ۱۶ سالی در سن کم عاشق یه پسری شدم که به خانوادم حرف منو زد میخواستم که به دلیل شرایطش خانوادم حاظر به ازدواج ما نشدن و بعد به سربازی رفت ولی اجازه بهش دادن که اگه شرایطو بجا اورد میتونه بیاد خواستگاری و گذاشتن با هم چت کنیم یک سالو خوردی که خدمت سربازی بود در ارتباط بودیم و من دور از چشم مادر پدرم میرفتم موقع های میومد مرخصی میرفتم کنارش به من دست نمیزد هنیشه کنار هم با هم صحبت میکردیم که بعد از مدت ها یبار که دیدار کردیم همو دست منو گرفت در همین حدا بیشتر نبود ولی بازم همیشه مرخصی که میومد تا زمان مرخصیش هر روز میومد کنار خانوادم باهاشون صحبت میکرد همچنان همو میخواستیم مدتی گذشت که خدمت بود با من سرد شد رفتارش عوض شدقبلش به حدی همو میخواستیم که خیلیا خبر داشت تو شهر شهرمون کوچیکه توشهر پیچیده بود که ما همو چجوری میخواییم یهو رفت پرونده منو بست خیلی اذیت شد عذاب کشیدم برای یک ماه رفت ولی از دور حواسش بهم بود خبر بهم میرسید بعد یک ماه برگشت و گفت فقط خانوادت خبر داشته باشن برای دوسه روزی صبر کردم باهاش در ارتباط شدم حس خشم توم زیاد بود حس بهش گفتم نمیخوامت ۴ ماه از زندگیش رفتم برای همیشه تا که دستش بد شکستو عمل جراحی کرد اون موقع بهش پیام دادم که چی شده اشتی کردی به مدت چند روز اون ادم عوض نشده بود رفتارش با من منو اذیت میکرد حالمو بد میکرد ازارم میداد کاری کرد که خانوادم رو من دست بلند کردن م اینبار من محکم رفتم چند ماهی گذشت بهدمن خواستگار اومد و متوجه شده بود بهش خبر رسیده بود که مورد تایید منم قرار گرفته پیام داد کلی حرف زدو من با سنگینی کامل جوابشو میدادم که ما بدرد هم نمیخوریم بعد از اون هفته ای یبار پیام میداد در مورد خواستگارم حرف میزد به بهونه های مختلف که باهام دعوا بگیره دیگه چند ماهی گذشت خیلی پشیمون که چرا اونکارو کرد خانوادم دست رو من بلند کنن معذرت خواهی چند دیدن بار برای بر گشت به زنگیم که یهو دلم خواست یه فرصت دوباره بدم و دادم خیلی عوض شده بود بهش گفتم بزار به خانوادم بگم در ارتباطیم گفت تا زمانی شرایطشون بجا نیوردم ن ننگو پنهونی ولی خواهر برادر عروس داماد خودشون خبر داشتن ما باهمیم یه گروه زده بود که باداونام در ارتباط شده بودم ولی خبر نداشتم مادر پدرش خبر ندارن به هر حال دیگه باهم در ارتباط شدیم خیلی تغییر کرده بود خوب شده بود تا که دیدم یروز رفته بود تهران لایو گرفته بود صدا دختر میمد بهش گفتم اینا کین گفت اجیام باهاش دعوا گرفتم و...قرار شد همو از نزدیک ببینیم باهم صحبت کنیم گفت بیا خونه منم طبق معمول با خیال جمع رفتم منو گرفت تو بغل دراز کشید بهم گفت تو که حساس نبودی خودت میگفتی اشکال نداره تو باشگاه با دخترا کار کنیو از این حرفا منم بهش گفتم من گفتم کار کنی نگفتم اجی داشته باشی در ارتباط بشی باهاشون همینو گفتم داستان تغییر یه اتفاقی افتاد که به خواست خودم نبود بعدش خیلی وحشتناک بود برام اون اتفاق که ازش توقع نداشتم ولی بازم باهم خوب بودیم ولی نگفت قید خواهرامو میزنمو اینا من بعد اون اتفاق خیلی گریه کردم ولی قرار بود زمانی به من دست بزنه دیگه به هیچ دختری دست درازی نکنه سر قضیه اون خواهریا دیگه باهم حرف نزدیم که به تفاهمم نرسیدیم گذشت گذشت رفتم کنار حرف زدیم یروز از من خواست که برم کنارش برای یه اتفاق دیگه منم با میل خودم رفتم چون دوست نداشتم به دخترای دیگه دست بزنه بارم رفتارش خوب بود مدتییی گذشت رفتارش یجوری شد بهم توجه نمیکنه پیامش میدم انلاین میشه جواب نمیده بعضی پیامارو زنگش میزنم خو بازدید: 3063 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
ببخشید فیس بوك من به شماره تركیه ام بود حالا سیم كارت تركیه من تو ایران هست رمز من یآدم رفته میزنم کد بالا نمیاره تو شماره تركیه ام چگونه فیس خور باز کنم گیچ شودم بازدید: 2936 از گروه : اینترنت و سایت ها

سلام. دختری 27 ساله هستم که مدت 9 ماهه با پسری که خارج از کشور زندگی میکنه ارتباط دارم. آشنایی و ارتباط ما از طریق واسطه(دوست صمیمی و چندین ساله ایشون) و برای ازدواج بود.چند ماه پیش پدر این آقا به محل کارم اومد و خواست مثلا بدون اطلاع قبلی, منو ببینه همون شخص واسطه بعد از رفتن ایشون به من جریانو گفت ولی چندین بار قسمم داد که به کسی نگم وگرنه خودش بی اعتبار میشه. به همین دلیل من به دوستم چیزی نگفتم و حتی وقتی جریان پدرش رو برام تعریف کرد طوری وانمود کردم که انگار اطلاع ندارم.الان بعد از چند ماه به طریقی شک کرده بود(حدس میزنم خود اون رابط بهش گفته) که من اطلاع داشتم و وقتی دوباره پرسید نتونستم دروغ بگم و جریانوگفتم. ولی خیلی عصبانی شد و گفت به من کلک زدی من چطور میتونم بهت اعتماد کنم و از کجا معلوم راجع به چیزهای دیگه و پسرها به من دروغ نمیگی... خواهش میکنم کمکم کنید چکار کنم که متوجه بشه فقط بخاطر قسمی که خورده بودم اینکارو کردم وگرنه دلیلی نداشت ازش پنهان کنم. 1بار بهش پیام دادم و عذر خواهی کردم زنگ زد و گفت باید فکر کنیم من نمیتونم دوباره اعتماد کنم شاید خیلی چیزای دیگه ازم پنهان کرده باشی اصلا شاید دیگه نتونم ادامه بدم. لطفا راهنماییم کنید چکار کنم. چطور بهش بفهمونم اون واسطه از سادگیم سواستفاده کرد و نذاشت بهش جریان رو بگم ولی الان برای نابود کردن رابطمون بعد از چند ماه این جریانو رو کرده. اگه زنگ زد چی بهش بگم که دوباره باورم کنه. من شرایط کمک گرفتن حضوری از مشاور رو ندارم خواهش میکنم در اسرع وقت راهنماییم کنید زندگیم برای هیچ و پوچ به هم ریخته

بازدید: 2840 از گروه : ازدواج

سلام وقت بخیر مستقیم میرم سر مطلب ۱۶ سالی در سن کم عاشق یه پسری شدم که به خانوادم حرف منو زد میخواستم که به دلیل شرایطش خانوادم حاظر به ازدواج ما نشدن و بعد به سربازی رفت ولی اجازه بهش دادن که اگه شرایطو بجا اورد میتونه بیاد خواستگاری و گذاشتن با هم چت کنیم یک سالو خوردی که خدمت سربازی بود در ارتباط بودیم و من دور از چشم مادر پدرم میرفتم موقع های میومد مرخصی میرفتم کنارش به من دست نمیزد هنیشه کنار هم با هم صحبت میکردیم که بعد از مدت ها یبار که دیدار کردیم همو دست منو گرفت در همین حدا بیشتر نبود ولی بازم همیشه مرخصی که میومد تا زمان مرخصیش هر روز میومد کنار خانوادم باهاشون صحبت میکرد همچنان همو میخواستیم مدتی گذشت که خدمت بود با من سرد شد رفتارش عوض شدقبلش به حدی همو میخواستیم که خیلیا خبر داشت تو شهر شهرمون کوچیکه توشهر پیچیده بود که ما همو چجوری میخواییم یهو رفت پرونده منو بست خیلی اذیت شد عذاب کشیدم برای یک ماه رفت ولی از دور حواسش بهم بود خبر بهم میرسید بعد یک ماه برگشت و گفت فقط خانوادت خبر داشته باشن برای دوسه روزی صبر کردم باهاش در ارتباط شدم حس خشم توم زیاد بود حس بهش گفتم نمیخوامت ۴ ماه از زندگیش رفتم برای همیشه تا که دستش بد شکستو عمل جراحی کرد اون موقع بهش پیام دادم که چی شده اشتی کردی به مدت چند روز اون ادم عوض نشده بود رفتارش با من منو اذیت میکرد حالمو بد میکرد ازارم میداد کاری کرد که خانوادم رو من دست بلند کردن م اینبار من محکم رفتم چند ماهی گذشت بهدمن خواستگار اومد و متوجه شده بود بهش خبر رسیده بود که مورد تایید منم قرار گرفته پیام داد کلی حرف زدو من با سنگینی کامل جوابشو میدادم که ما بدرد هم نمیخوریم بعد از اون هفته ای یبار پیام میداد در مورد خواستگارم حرف میزد به بهونه های مختلف که باهام دعوا بگیره دیگه چند ماهی گذشت خیلی پشیمون که چرا اونکارو کرد خانوادم دست رو من بلند کنن معذرت خواهی چند دیدن بار برای بر گشت به زنگیم که یهو دلم خواست یه فرصت دوباره بدم و دادم خیلی عوض شده بود بهش گفتم بزار به خانوادم بگم در ارتباطیم گفت تا زمانی شرایطشون بجا نیوردم ن ننگو پنهونی ولی خواهر برادر عروس داماد خودشون خبر داشتن ما باهمیم یه گروه زده بود که باداونام در ارتباط شده بودم ولی خبر نداشتم مادر پدرش خبر ندارن به هر حال دیگه باهم در ارتباط شدیم خیلی تغییر کرده بود خوب شده بود تا که دیدم یروز رفته بود تهران لایو گرفته بود صدا دختر میمد بهش گفتم اینا کین گفت اجیام باهاش دعوا گرفتم و...قرار شد همو از نزدیک ببینیم باهم صحبت کنیم گفت بیا خونه منم طبق معمول با خیال جمع رفتم منو گرفت تو بغل دراز کشید بهم گفت تو که حساس نبودی خودت میگفتی اشکال نداره تو باشگاه با دخترا کار کنیو از این حرفا منم بهش گفتم من گفتم کار کنی نگفتم اجی داشته باشی در ارتباط بشی باهاشون همینو گفتم داستان تغییر یه اتفاقی افتاد که به خواست خودم نبود بعدش خیلی وحشتناک بود برام اون اتفاق که ازش توقع نداشتم ولی بازم باهم خوب بودیم ولی نگفت قید خواهرامو میزنمو اینا من بعد اون اتفاق خیلی گریه کردم ولی قرار بود زمانی به من دست بزنه دیگه به هیچ دختری دست درازی نکنه سر قضیه اون خواهریا دیگه باهم حرف نزدیم که به تفاهمم نرسیدیم گذشت گذشت رفتم کنار حرف زدیم یروز از من خواست که برم کنارش برای یه اتفاق دیگه منم با میل خودم رفتم چون دوست نداشتم به دخترای دیگه دست بزنه بارم رفتارش خوب بود مدتییی گذشت رفتارش یجوری شد بهم توجه نمیکنه پیامش میدم انلاین میشه جواب نمیده بعضی پیامارو زنگش میزنم خو

بازدید: 3063 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

ببخشید فیس بوك من به شماره تركیه ام بود حالا سیم كارت تركیه من تو ایران هست رمز من یآدم رفته میزنم کد بالا نمیاره تو شماره تركیه ام چگونه فیس خور باز کنم گیچ شودم

بازدید: 2936 از گروه : اینترنت و سایت ها

پربازدید ترین های این برچسب

با سلام و خسته نباشید 34سال دارم وقتی با کسی حرف میزنم حتا با بچه کوچک یهویی یه حالت عجیبی میاد طرفم کنترل خودمو از دست میدم خجالتی گویا یا نه نمیدونم ،باید حتما ی حرکتی کنم تا اروم بشم و دوباره بعد چند دقیقه تکرار میشه ? بعد از تشیع جنازه که میام خونه و خودم تنها باشم تو فکر صحنه سازی میکنم و ترس ور میداره ? وقتی کسی منو مورد تمسخر قرار میده و مداوم تکرار میکنه کنترولم یهوی از دست میره عرق میکنم خجالت میکشم قفل میشم? جاهای اداری که میرم بعضی از موقه اضطراب میگیرم ? خاستم بدونم این چهار موضع هر کدوم چه مریضی هستند 3 با تشکر محبت میکنید بازدید: 3249 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
با عرض سلام و خسته نباشین: میشه لطفا کمکم کنین من هر وقت کد عکس را میزنم و سیو میکنم و در بروزرها میخواهم ببینم هیچی بمن نشون نمیده و یا یک نقطه نشونم میده یا یک کادر عکس خالی را خود عکس را نشونم در بروزرها نمیده میشه لطفت کمکم کنین ممنون میشن . بازدید: 3145 از گروه : اینترنت و سایت ها
سلام وقت بخیر مستقیم میرم سر مطلب ۱۶ سالی در سن کم عاشق یه پسری شدم که به خانوادم حرف منو زد میخواستم که به دلیل شرایطش خانوادم حاظر به ازدواج ما نشدن و بعد به سربازی رفت ولی اجازه بهش دادن که اگه شرایطو بجا اورد میتونه بیاد خواستگاری و گذاشتن با هم چت کنیم یک سالو خوردی که خدمت سربازی بود در ارتباط بودیم و من دور از چشم مادر پدرم میرفتم موقع های میومد مرخصی میرفتم کنارش به من دست نمیزد هنیشه کنار هم با هم صحبت میکردیم که بعد از مدت ها یبار که دیدار کردیم همو دست منو گرفت در همین حدا بیشتر نبود ولی بازم همیشه مرخصی که میومد تا زمان مرخصیش هر روز میومد کنار خانوادم باهاشون صحبت میکرد همچنان همو میخواستیم مدتی گذشت که خدمت بود با من سرد شد رفتارش عوض شدقبلش به حدی همو میخواستیم که خیلیا خبر داشت تو شهر شهرمون کوچیکه توشهر پیچیده بود که ما همو چجوری میخواییم یهو رفت پرونده منو بست خیلی اذیت شد عذاب کشیدم برای یک ماه رفت ولی از دور حواسش بهم بود خبر بهم میرسید بعد یک ماه برگشت و گفت فقط خانوادت خبر داشته باشن برای دوسه روزی صبر کردم باهاش در ارتباط شدم حس خشم توم زیاد بود حس بهش گفتم نمیخوامت ۴ ماه از زندگیش رفتم برای همیشه تا که دستش بد شکستو عمل جراحی کرد اون موقع بهش پیام دادم که چی شده اشتی کردی به مدت چند روز اون ادم عوض نشده بود رفتارش با من منو اذیت میکرد حالمو بد میکرد ازارم میداد کاری کرد که خانوادم رو من دست بلند کردن م اینبار من محکم رفتم چند ماهی گذشت بهدمن خواستگار اومد و متوجه شده بود بهش خبر رسیده بود که مورد تایید منم قرار گرفته پیام داد کلی حرف زدو من با سنگینی کامل جوابشو میدادم که ما بدرد هم نمیخوریم بعد از اون هفته ای یبار پیام میداد در مورد خواستگارم حرف میزد به بهونه های مختلف که باهام دعوا بگیره دیگه چند ماهی گذشت خیلی پشیمون که چرا اونکارو کرد خانوادم دست رو من بلند کنن معذرت خواهی چند دیدن بار برای بر گشت به زنگیم که یهو دلم خواست یه فرصت دوباره بدم و دادم خیلی عوض شده بود بهش گفتم بزار به خانوادم بگم در ارتباطیم گفت تا زمانی شرایطشون بجا نیوردم ن ننگو پنهونی ولی خواهر برادر عروس داماد خودشون خبر داشتن ما باهمیم یه گروه زده بود که باداونام در ارتباط شده بودم ولی خبر نداشتم مادر پدرش خبر ندارن به هر حال دیگه باهم در ارتباط شدیم خیلی تغییر کرده بود خوب شده بود تا که دیدم یروز رفته بود تهران لایو گرفته بود صدا دختر میمد بهش گفتم اینا کین گفت اجیام باهاش دعوا گرفتم و...قرار شد همو از نزدیک ببینیم باهم صحبت کنیم گفت بیا خونه منم طبق معمول با خیال جمع رفتم منو گرفت تو بغل دراز کشید بهم گفت تو که حساس نبودی خودت میگفتی اشکال نداره تو باشگاه با دخترا کار کنیو از این حرفا منم بهش گفتم من گفتم کار کنی نگفتم اجی داشته باشی در ارتباط بشی باهاشون همینو گفتم داستان تغییر یه اتفاقی افتاد که به خواست خودم نبود بعدش خیلی وحشتناک بود برام اون اتفاق که ازش توقع نداشتم ولی بازم باهم خوب بودیم ولی نگفت قید خواهرامو میزنمو اینا من بعد اون اتفاق خیلی گریه کردم ولی قرار بود زمانی به من دست بزنه دیگه به هیچ دختری دست درازی نکنه سر قضیه اون خواهریا دیگه باهم حرف نزدیم که به تفاهمم نرسیدیم گذشت گذشت رفتم کنار حرف زدیم یروز از من خواست که برم کنارش برای یه اتفاق دیگه منم با میل خودم رفتم چون دوست نداشتم به دخترای دیگه دست بزنه بارم رفتارش خوب بود مدتییی گذشت رفتارش یجوری شد بهم توجه نمیکنه پیامش میدم انلاین میشه جواب نمیده بعضی پیامارو زنگش میزنم خو بازدید: 3063 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

با سلام و خسته نباشید
34سال دارم وقتی با کسی حرف میزنم حتا با بچه کوچک یهویی یه حالت عجیبی میاد طرفم کنترل خودمو از دست میدم خجالتی گویا یا نه نمیدونم ،باید حتما ی حرکتی کنم تا اروم بشم و دوباره بعد چند دقیقه تکرار میشه ?
بعد از تشیع جنازه که میام خونه و خودم تنها باشم تو فکر صحنه سازی میکنم و ترس ور میداره ?
وقتی کسی منو مورد تمسخر قرار میده و مداوم تکرار میکنه کنترولم یهوی از دست میره عرق میکنم خجالت میکشم قفل میشم?
جاهای اداری که میرم بعضی از موقه اضطراب میگیرم ?
خاستم بدونم این چهار موضع هر کدوم چه مریضی هستند 3
با تشکر محبت میکنید

بازدید: 3249 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

با عرض سلام و خسته نباشین:
میشه لطفا کمکم کنین من هر وقت کد عکس را میزنم و سیو میکنم و در بروزرها میخواهم ببینم هیچی بمن نشون نمیده و یا یک نقطه نشونم میده یا یک کادر عکس خالی را خود عکس را نشونم در بروزرها نمیده میشه لطفت کمکم کنین ممنون میشن .

بازدید: 3145 از گروه : اینترنت و سایت ها

بازدید: 3063 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

تبلیغات در سوال و جواب

آخرین جواب ها با این برچسب

سلام! مشکلی که برای رم دوربینت پیش اومده ممکنه دلایل مختلفی داشته باشه. اما نگران نباش، چند راه حل وجود داره که می‌تونی امتحان کنی: 1. ابتدا اطمینان حاصل کن که رم ریدر و پورت USB کامپیوتر بدون مشکل هستن. گاهی اوقات مشکل از خود رم ریدر یا پورت است. 2. کارت حافظه رو داخل یک دستگاه دیگه مانند یک رم ریدر دیگر یا دوربین عکاسی امتحان کن تا ببینی آیا دستگاه دیگری می‌تونه به درستی از رم استفاده کنه یا نه. 3. برای رفع مشکل از طریق کامپیوتر، ابتدا از داده‌های رم پشتیبان بگیر اگر ممکن است. سپس این مراحل رو دنبال کن: - روی 'This PC' یا 'My Computer' راست کلیک کن و 'Manage' رو انتخاب کن. - به قسمت 'Disk Management' برو. - رم را پیدا کن و روی آن راست کلیک کن و 'Format' رو انتخاب کن. 4. اگر فرمت از طریق Disk Management هم جواب نداد، ممکنه نیاز باشه از ابزارهای خاص فرمت که برای فلش مموری‌ها و کارت حافظه طراحی شده‌اند استفاده کنی. می‌توانی ابزارهایی مانند HP USB Disk Storage Format Tool را دانلود و استفاده کنی. 5. اگر هیچکدام از این راه‌حل‌ها کار نکرد، ممکنه رم دچار آسیب دیدگی فیزیکی شده باشه و شاید نیاز به تعویض داشته باشی. قبل از انجام هر کاری حتماً از داده‌های مهمی که روی کارت حافظه داری یک نسخه پشتیبان تهیه کن. <br>امیدوارم راه‌حل‌های پیشنهادی به حل مشکلت کمک کنند!<br> ، ربات باهوش سایت سوال و جواب زمان: یک ماه پیش - 8 فروردین ماه 1403 ساعت: 17:34 از گروه : لوازم جانبی
سلام نیلوفر عزیز، به نظر میاد که دچار حواس‌پرتی می‌شی و افکارت به سرعت به سمت جزئیاتی می‌ره که شاید اهمیت زیادی نداشته باشن. یه سری راه‌کارهایی هست که می‌تونه بهت کمک کنه تا بهتر تمرکزت رو حفظ کنی: <ul> <li>ورزش روزانه: فعالیت بدنی منظم می‌تونه به بهبود تمرکز کمک کنه.</li> <li>مدیتیشن و تمرینات تنفسی: این تمرینات به آرامش ذهن کمک می‌کنن و باعث می‌شن که راحت‌تر بتونی روی مسائل مهم تمرکز کنی.</li> <li>کاهش حواس‌پرتی‌ها: سعی کن محیط اطرافت رو از چیزهایی که توجهت رو به سمت خودشون می‌کشن، پاکسازی کنی.</li> <li>برنامه‌ریزی: یه برنامه روزانه داشته باش و وقت مشخصی رو برای انجام هر کاری در نظر بگیر.</li> <li>تمرکز بر لحظه حال: سعی کن به جای اینکه ذهنت به چیزهایی که اتفاق نیفتاده توجه کنه، روی کاری که در حال انجامش هستی تمرکز کنی.</li> <br> </ul> اگر می‌بینی که این موارد به تنهایی کافی نیستند یا این حواس‌پرتی‌ها تأثیر زیادی روی زندگی روزمره‌ات گذاشته، ممکنه کمک گرفتن از یک مشاور یا روان‌شناس ایده‌ی خوبی باشه. اون‌ها می‌تونن راهکارهای بیشتری رو بهت پیشنهاد بدن و بهت کمک کنند تا روش‌های موثر برای مدیریت افکارت پیدا کنی. <br><br> امیدوارم این پیشنهادات بهت کمک کنن تا تمرکز بهتری داشته باشی. یادت باشه هر مشکلی قابل حله و تو می‌تونی با کمک و تمرین، پیشرفت کنی. <br> با آرزوی بهترین‌ها، زمان: یک ماه پیش - 8 فروردین ماه 1403 ساعت: 16:15 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
سلام به تو، به نظر می‌رسه که مشکل اصلی‌ت با مادرت اینه که اون حریم خصوصی رو رعایت نمی‌کنه و حرف‌هات رو به دیگران منتقل می‌کنه. برای حل این مسئله، چند راهکار وجود داره: <ul> <li>با مادرت در زمانی که آرامش دارید، درباره‌ی این موضوع صحبت کن و بهش توضیح بده که این رفتار، چه تاثیرات منفی بر زندگی و روابط شما گذاشته است.</li> <li>برای حریم خصوصی و اهمیت آن نمونه‌هایی بیاور و بگو که چطور می‌تواند به بهبود روابط و اعتماد بین افراد کمک کند.</li> <li>نکات مهم و حساس را که نمی‌خواهی به دیگران برسد، با او در میان نگذار، تا جایی که امکان دارد.</li> <li>می‌توانی به او پیشنهاد کنی که در صورت نیاز به صحبت در مورد مسائل شخصی شما، اول با تو مشورت کنه.</li> <li>سعی کن درک کنی که چرا مادرت چنین رفتاری داره. شاید بی‌دریغ حرف زدن برایش راهی برای برقراری ارتباط با دیگران است و نیاز به آموزش داره تا بفهمه بعضی از اطلاعات باید فقط بین شما باقی بماند.</li> <li>در نهایت اگر این رفتار ادامه داشت، شاید نیاز باشد با یک مشاور صحبت کنید تا راهکارهای بهتری پیدا کنید.</li> </ul> امیدوارم که این راهنمایی‌ها بتواند به بهبود روابط خانوادگی‌ات کمک کنه و بتوانید دوباره با مادرت و خانواده‌هایتان ارتباط بهتری برقرار کنید. <br/><br/> موفق و پیروز باشی - زمان: 8 فروردین ماه 1403 ساعت: 12:10 از گروه : بهود روابط اجتماعی

سلام! مشکلی که برای رم دوربینت پیش اومده ممکنه دلایل مختلفی داشته باشه. اما نگران نباش، چند راه حل وجود داره که می‌تونی امتحان کنی:

1. ابتدا اطمینان حاصل کن که رم ریدر و پورت USB کامپیوتر بدون مشکل هستن. گاهی اوقات مشکل از خود رم ریدر یا پورت است.

2. کارت حافظه رو داخل یک دستگاه دیگه مانند یک رم ریدر دیگر یا دوربین عکاسی امتحان کن تا ببینی آیا دستگاه دیگری می‌تونه به درستی از رم استفاده کنه یا نه.

3. برای رفع مشکل از طریق کامپیوتر، ابتدا از داده‌های رم پشتیبان بگیر اگر ممکن است. سپس این مراحل رو دنبال کن:
- روی 'This PC' یا 'My Computer' راست کلیک کن و 'Manage' رو انتخاب کن.
- به قسمت 'Disk Management' برو.
- رم را پیدا کن و روی آن راست کلیک کن و 'Format' رو انتخاب کن.

4. اگر فرمت از طریق Disk Management هم جواب نداد، ممکنه نیاز باشه از ابزارهای خاص فرمت که برای فلش مموری‌ها و کارت حافظه طراحی شده‌اند استفاده کنی. می‌توانی ابزارهایی مانند HP USB Disk Storage Format Tool را دانلود و استفاده کنی.

5. اگر هیچکدام از این راه‌حل‌ها کار نکرد، ممکنه رم دچار آسیب دیدگی فیزیکی شده باشه و شاید نیاز به تعویض داشته باشی.

قبل از انجام هر کاری حتماً از داده‌های مهمی که روی کارت حافظه داری یک نسخه پشتیبان تهیه کن.

 امیدوارم راه‌حل‌های پیشنهادی به حل مشکلت کمک کنند!

، ربات باهوش سایت سوال و جواب

زمان: یک ماه پیش - 8 فروردین ماه 1403 ساعت: 17:34 از گروه : لوازم جانبی

سلام نیلوفر عزیز، به نظر میاد که دچار حواس‌پرتی می‌شی و افکارت به سرعت به سمت جزئیاتی می‌ره که شاید اهمیت زیادی نداشته باشن. یه سری راه‌کارهایی هست که می‌تونه بهت کمک کنه تا بهتر تمرکزت رو حفظ کنی:

<ul>
<li>ورزش روزانه: فعالیت بدنی منظم می‌تونه به بهبود تمرکز کمک کنه.</li>
<li>مدیتیشن و تمرینات تنفسی: این تمرینات به آرامش ذهن کمک می‌کنن و باعث می‌شن که راحت‌تر بتونی روی مسائل مهم تمرکز کنی.</li>
<li>کاهش حواس‌پرتی‌ها: سعی کن محیط اطرافت رو از چیزهایی که توجهت رو به سمت خودشون می‌کشن، پاکسازی کنی.</li>
<li>برنامه‌ریزی: یه برنامه روزانه داشته باش و وقت مشخصی رو برای انجام هر کاری در نظر بگیر.</li>
<li>تمرکز بر لحظه حال: سعی کن به جای اینکه ذهنت به چیزهایی که اتفاق نیفتاده توجه کنه، روی کاری که در حال انجامش هستی تمرکز کنی.</li>
 
</ul>

اگر می‌بینی که این موارد به تنهایی کافی نیستند یا این حواس‌پرتی‌ها تأثیر زیادی روی زندگی روزمره‌ات گذاشته، ممکنه کمک گرفتن از یک مشاور یا روان‌شناس ایده‌ی خوبی باشه. اون‌ها می‌تونن راهکارهای بیشتری رو بهت پیشنهاد بدن و بهت کمک کنند تا روش‌های موثر برای مدیریت افکارت پیدا کنی.

 

امیدوارم این پیشنهادات بهت کمک کنن تا تمرکز بهتری داشته باشی. یادت باشه هر مشکلی قابل حله و تو می‌تونی با کمک و تمرین، پیشرفت کنی.
 
با آرزوی بهترین‌ها،

زمان: یک ماه پیش - 8 فروردین ماه 1403 ساعت: 16:15 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

سلام به تو،

به نظر می‌رسه که مشکل اصلی‌ت با مادرت اینه که اون حریم خصوصی رو رعایت نمی‌کنه و حرف‌هات رو به دیگران منتقل می‌کنه. برای حل این مسئله، چند راهکار وجود داره:

<ul>
<li>با مادرت در زمانی که آرامش دارید، درباره‌ی این موضوع صحبت کن و بهش توضیح بده که این رفتار، چه تاثیرات منفی بر زندگی و روابط شما گذاشته است.</li>
<li>برای حریم خصوصی و اهمیت آن نمونه‌هایی بیاور و بگو که چطور می‌تواند به بهبود روابط و اعتماد بین افراد کمک کند.</li>
<li>نکات مهم و حساس را که نمی‌خواهی به دیگران برسد، با او در میان نگذار، تا جایی که امکان دارد.</li>
<li>می‌توانی به او پیشنهاد کنی که در صورت نیاز به صحبت در مورد مسائل شخصی شما، اول با تو مشورت کنه.</li>
<li>سعی کن درک کنی که چرا مادرت چنین رفتاری داره. شاید بی‌دریغ حرف زدن برایش راهی برای برقراری ارتباط با دیگران است و نیاز به آموزش داره تا بفهمه بعضی از اطلاعات باید فقط بین شما باقی بماند.</li>
<li>در نهایت اگر این رفتار ادامه داشت، شاید نیاز باشد با یک مشاور صحبت کنید تا راهکارهای بهتری پیدا کنید.</li>
</ul>

امیدوارم که این راهنمایی‌ها بتواند به بهبود روابط خانوادگی‌ات کمک کنه و بتوانید دوباره با مادرت و خانواده‌هایتان ارتباط بهتری برقرار کنید.

 
موفق و پیروز باشی -

زمان: 8 فروردین ماه 1403 ساعت: 12:10 از گروه : بهود روابط اجتماعی

سوال و جواب ها با برچسب میزنم

من اول بار بازی کشتی کج 2015 روی کامپیوتر ریختم وبازی میکردم وبرای یک مشکلی ویندوز ده را به هفت تغییر دادم بازی ریختم امانصب نشد والان دوباره به تن برگردوندم الان هرچی بازی میزارم نصب بشه وقتی نصفی از نصب رامیره جلو ارورمیده سه تا گزینه میاد اولی راازسمت چپ میزنم ارور قطع میشه دیگه بعدی ارور همونجامیمونه اخر نصب سریع میکشع جلوونصب نمیشه

بازدید: 2197 از گروه : بازی های کامپیوتری

سلام دوستان، فلشم رو به لپ تاپ میزنم قسمت منیجمنت کامپیوتر فلشو میخونه اما پوشه فلش تو صفحه اصلی مای کامپیوتر نمیاد، فلشای دیگه رو باز نمیکنه اما این یکی اینجوریه ، نظرتون چیه ؟چیکار کنم

بازدید: 2070 از گروه : لوازم جانبی

بازدید: 3249 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

بازدید: 3145 از گروه : اینترنت و سایت ها

با سلام و خسته نباشید 34سال دارم وقتی با کسی حرف میزنم حتا با بچه کوچک یهویی یه حالت عجیبی میاد طرفم کنترل خودمو از دست میدم خجالتی گویا یا نه نمیدونم ،باید حتما ی حرکتی کنم تا اروم بشم و دوباره بعد چند دقیقه تکرار میشه ? بعد از تشیع جنازه که میام خونه و خودم تنها باشم تو فکر صحنه سازی میکنم و ترس ور میداره ? وقتی کسی منو مورد تمسخر قرار میده و مداوم تکرار میکنه کنترولم یهوی از دست میره عرق میکنم خجالت میکشم قفل میشم? جاهای اداری که میرم بعضی از موقه اضطراب میگیرم ? خاستم بدونم این چهار موضع هر کدوم چه مریضی هستند 3 با تشکر محبت میکنید بازدید: 3249 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
سلام دوستان، فلشم رو به لپ تاپ میزنم قسمت منیجمنت کامپیوتر فلشو میخونه اما پوشه فلش تو صفحه اصلی مای کامپیوتر نمیاد، فلشای دیگه رو باز نمیکنه اما این یکی اینجوریه ، نظرتون چیه ؟چیکار کنم بازدید: 2070 از گروه : لوازم جانبی
من اول بار بازی کشتی کج 2015 روی کامپیوتر ریختم وبازی میکردم وبرای یک مشکلی ویندوز ده را به هفت تغییر دادم بازی ریختم امانصب نشد والان دوباره به تن برگردوندم الان هرچی بازی میزارم نصب بشه وقتی نصفی از نصب رامیره جلو ارورمیده سه تا گزینه میاد اولی راازسمت چپ میزنم ارور قطع میشه دیگه بعدی ارور همونجامیمونه اخر نصب سریع میکشع جلوونصب نمیشه بازدید: 2197 از گروه : بازی های کامپیوتری
با عرض سلام و خسته نباشین: میشه لطفا کمکم کنین من هر وقت کد عکس را میزنم و سیو میکنم و در بروزرها میخواهم ببینم هیچی بمن نشون نمیده و یا یک نقطه نشونم میده یا یک کادر عکس خالی را خود عکس را نشونم در بروزرها نمیده میشه لطفت کمکم کنین ممنون میشن . بازدید: 3145 از گروه : اینترنت و سایت ها

بازدید: 3249 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

بازدید: 2070 از گروه : لوازم جانبی

بازدید: 2197 از گروه : بازی های کامپیوتری

بازدید: 3145 از گروه : اینترنت و سایت ها

بازدید: 3249 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

سلام لطفا کمکم کنید
من گوشیم هنگ میکردش رفتم تو تنطیمات گزینه ی بازگشت به تنظیمات رو زدم .الان که گوشیم روشن شده ازم میخواد که حساب یا جمیل قبلی رو بزنم.درصورتی که من هیچی از جمیل یادم نیس.شمارمم میزنم چیز خاصی نمیاره. خدا خیرتون بده کمک کنین

بازدید: 2809 از گروه : اینترنت و سایت ها

اسم فیلم رو یاد رفته بازیگرش تو فیلم بال مگس رو میزنم یه پسر گونه آموزشش میدم برای اینکه یه نفر رو بکشه بهش گفتن که اون یه نفر قاتل پدرش هست ولی در ادامه فیلم متوجه میشویم که اون نفر که میکشه پدر خودش است

بازدید: 2651 از گروه : فیلم های سینمایی

سلام من قبلا یه اکانت داشتم تو اسکایپ ولی یمدت بعد اسکایپمو پاک کردم و رمزمم بلد نیستم برای همین میخام باز برم تو اسکایپ اصلا نمیاره بعد نمیدونم تو گوشیمم چ مشکلی هست ک میزنم بیاره اسکایپو از اینترنتم ایراد میگیره و میگه تو networkیه مشکلی هست توی اتصال ولی من وای فای میام.

بازدید: 2728 از گروه : اینترنت و سایت ها

بازدید: 2197 از گروه : بازی های کامپیوتری

بازدید: 2771 از گروه : اینترنت و سایت ها

بازدید: 3063 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

با سلام و خسته نباشید 34سال دارم وقتی با کسی حرف میزنم حتا با بچه کوچک یهویی یه حالت عجیبی میاد طرفم کنترل خودمو از دست میدم خجالتی گویا یا نه نمیدونم ،باید حتما ی حرکتی کنم تا اروم بشم و دوباره بعد چند دقیقه تکرار میشه ? بعد از تشیع جنازه که میام خونه و خودم تنها باشم تو فکر صحنه سازی میکنم و ترس ور میداره ? وقتی کسی منو مورد تمسخر قرار میده و مداوم تکرار میکنه کنترولم یهوی از دست میره عرق میکنم خجالت میکشم قفل میشم? جاهای اداری که میرم بعضی از موقه اضطراب میگیرم ? خاستم بدونم این چهار موضع هر کدوم چه مریضی هستند 3 با تشکر محبت میکنید بازدید: 3249 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
با عرض سلام و خسته نباشین: میشه لطفا کمکم کنین من هر وقت کد عکس را میزنم و سیو میکنم و در بروزرها میخواهم ببینم هیچی بمن نشون نمیده و یا یک نقطه نشونم میده یا یک کادر عکس خالی را خود عکس را نشونم در بروزرها نمیده میشه لطفت کمکم کنین ممنون میشن . بازدید: 3145 از گروه : اینترنت و سایت ها
سلام وقت بخیر مستقیم میرم سر مطلب ۱۶ سالی در سن کم عاشق یه پسری شدم که به خانوادم حرف منو زد میخواستم که به دلیل شرایطش خانوادم حاظر به ازدواج ما نشدن و بعد به سربازی رفت ولی اجازه بهش دادن که اگه شرایطو بجا اورد میتونه بیاد خواستگاری و گذاشتن با هم چت کنیم یک سالو خوردی که خدمت سربازی بود در ارتباط بودیم و من دور از چشم مادر پدرم میرفتم موقع های میومد مرخصی میرفتم کنارش به من دست نمیزد هنیشه کنار هم با هم صحبت میکردیم که بعد از مدت ها یبار که دیدار کردیم همو دست منو گرفت در همین حدا بیشتر نبود ولی بازم همیشه مرخصی که میومد تا زمان مرخصیش هر روز میومد کنار خانوادم باهاشون صحبت میکرد همچنان همو میخواستیم مدتی گذشت که خدمت بود با من سرد شد رفتارش عوض شدقبلش به حدی همو میخواستیم که خیلیا خبر داشت تو شهر شهرمون کوچیکه توشهر پیچیده بود که ما همو چجوری میخواییم یهو رفت پرونده منو بست خیلی اذیت شد عذاب کشیدم برای یک ماه رفت ولی از دور حواسش بهم بود خبر بهم میرسید بعد یک ماه برگشت و گفت فقط خانوادت خبر داشته باشن برای دوسه روزی صبر کردم باهاش در ارتباط شدم حس خشم توم زیاد بود حس بهش گفتم نمیخوامت ۴ ماه از زندگیش رفتم برای همیشه تا که دستش بد شکستو عمل جراحی کرد اون موقع بهش پیام دادم که چی شده اشتی کردی به مدت چند روز اون ادم عوض نشده بود رفتارش با من منو اذیت میکرد حالمو بد میکرد ازارم میداد کاری کرد که خانوادم رو من دست بلند کردن م اینبار من محکم رفتم چند ماهی گذشت بهدمن خواستگار اومد و متوجه شده بود بهش خبر رسیده بود که مورد تایید منم قرار گرفته پیام داد کلی حرف زدو من با سنگینی کامل جوابشو میدادم که ما بدرد هم نمیخوریم بعد از اون هفته ای یبار پیام میداد در مورد خواستگارم حرف میزد به بهونه های مختلف که باهام دعوا بگیره دیگه چند ماهی گذشت خیلی پشیمون که چرا اونکارو کرد خانوادم دست رو من بلند کنن معذرت خواهی چند دیدن بار برای بر گشت به زنگیم که یهو دلم خواست یه فرصت دوباره بدم و دادم خیلی عوض شده بود بهش گفتم بزار به خانوادم بگم در ارتباطیم گفت تا زمانی شرایطشون بجا نیوردم ن ننگو پنهونی ولی خواهر برادر عروس داماد خودشون خبر داشتن ما باهمیم یه گروه زده بود که باداونام در ارتباط شده بودم ولی خبر نداشتم مادر پدرش خبر ندارن به هر حال دیگه باهم در ارتباط شدیم خیلی تغییر کرده بود خوب شده بود تا که دیدم یروز رفته بود تهران لایو گرفته بود صدا دختر میمد بهش گفتم اینا کین گفت اجیام باهاش دعوا گرفتم و...قرار شد همو از نزدیک ببینیم باهم صحبت کنیم گفت بیا خونه منم طبق معمول با خیال جمع رفتم منو گرفت تو بغل دراز کشید بهم گفت تو که حساس نبودی خودت میگفتی اشکال نداره تو باشگاه با دخترا کار کنیو از این حرفا منم بهش گفتم من گفتم کار کنی نگفتم اجی داشته باشی در ارتباط بشی باهاشون همینو گفتم داستان تغییر یه اتفاقی افتاد که به خواست خودم نبود بعدش خیلی وحشتناک بود برام اون اتفاق که ازش توقع نداشتم ولی بازم باهم خوب بودیم ولی نگفت قید خواهرامو میزنمو اینا من بعد اون اتفاق خیلی گریه کردم ولی قرار بود زمانی به من دست بزنه دیگه به هیچ دختری دست درازی نکنه سر قضیه اون خواهریا دیگه باهم حرف نزدیم که به تفاهمم نرسیدیم گذشت گذشت رفتم کنار حرف زدیم یروز از من خواست که برم کنارش برای یه اتفاق دیگه منم با میل خودم رفتم چون دوست نداشتم به دخترای دیگه دست بزنه بارم رفتارش خوب بود مدتییی گذشت رفتارش یجوری شد بهم توجه نمیکنه پیامش میدم انلاین میشه جواب نمیده بعضی پیامارو زنگش میزنم خو بازدید: 3063 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
ببخشید فیس بوك من به شماره تركیه ام بود حالا سیم كارت تركیه من تو ایران هست رمز من یآدم رفته میزنم کد بالا نمیاره تو شماره تركیه ام چگونه فیس خور باز کنم گیچ شودم بازدید: 2936 از گروه : اینترنت و سایت ها
سلام لطفا کمکم کنید من گوشیم هنگ میکردش رفتم تو تنطیمات گزینه ی بازگشت به تنظیمات رو زدم .الان که گوشیم روشن شده ازم میخواد که حساب یا جمیل قبلی رو بزنم.درصورتی که من هیچی از جمیل یادم نیس.شمارمم میزنم چیز خاصی نمیاره. خدا خیرتون بده کمک کنین بازدید: 2809 از گروه : اینترنت و سایت ها
با عرض سلام و خسته نباشین: میشه لطفا کمکم کنین من هر وقت کد عکس را میزنم و سیو میکنم و در بروزرها میخواهم ببینم هیچی بمن نشون نمیده و یا یک نقطه نشونم میده یا یک کادر عکس خالی را خود عکس را نشونم در بروزرها نمیده میشه لطفت کمکم کنین ممنون میشن . بازدید: 2771 از گروه : اینترنت و سایت ها
پژوتیپ۲خاموش شده استارت میزنم روشن نمیشه بازدید: 2745 از گروه : تعمیرات موتور
سلام من قبلا یه اکانت داشتم تو اسکایپ ولی یمدت بعد اسکایپمو پاک کردم و رمزمم بلد نیستم برای همین میخام باز برم تو اسکایپ اصلا نمیاره بعد نمیدونم تو گوشیمم چ مشکلی هست ک میزنم بیاره اسکایپو از اینترنتم ایراد میگیره و میگه تو networkیه مشکلی هست توی اتصال ولی من وای فای میام. بازدید: 2728 از گروه : اینترنت و سایت ها
اسم فیلم رو یاد رفته بازیگرش تو فیلم بال مگس رو میزنم یه پسر گونه آموزشش میدم برای اینکه یه نفر رو بکشه بهش گفتن که اون یه نفر قاتل پدرش هست ولی در ادامه فیلم متوجه میشویم که اون نفر که میکشه پدر خودش است بازدید: 2651 از گروه : فیلم های سینمایی
سلام من روی دفاع روی تور انگشت اشاره ام ضرب دیده الانم پنجه میزنم کج میره چیکار کنم بازدید: 2461 از گروه : اینترنت و سایت ها
من اول بار بازی کشتی کج 2015 روی کامپیوتر ریختم وبازی میکردم وبرای یک مشکلی ویندوز ده را به هفت تغییر دادم بازی ریختم امانصب نشد والان دوباره به تن برگردوندم الان هرچی بازی میزارم نصب بشه وقتی نصفی از نصب رامیره جلو ارورمیده سه تا گزینه میاد اولی راازسمت چپ میزنم ارور قطع میشه دیگه بعدی ارور همونجامیمونه اخر نصب سریع میکشع جلوونصب نمیشه بازدید: 2197 از گروه : بازی های کامپیوتری
206مدل 84دارم ماشین وقتی یکم کار میکنی درحال حرکت خاموش میشه و هرچی استارت میزنم روشن نمیشه مکانیک هرچی رو ک فکر کنید عوض یا نگاه کرده درست نشده راهنماییم کنید بازدید: 2145 از گروه : تعمیرات اتوموبیل
سلام من پراید کاربرات دارم که وقتی خاموش فلاشر میزنم درعرض 5 دقیقه خیلی نورش کم میشه یا وقتی خاموش پامو رو ترمز میزارم چراغ سقف ماشین خیلی کم نور میشه بازدید: 2112 از گروه : تعمیرات اتوموبیل
سلام دوستان، فلشم رو به لپ تاپ میزنم قسمت منیجمنت کامپیوتر فلشو میخونه اما پوشه فلش تو صفحه اصلی مای کامپیوتر نمیاد، فلشای دیگه رو باز نمیکنه اما این یکی اینجوریه ، نظرتون چیه ؟چیکار کنم بازدید: 2070 از گروه : لوازم جانبی

بازدید: 3249 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

بازدید: 3145 از گروه : اینترنت و سایت ها

بازدید: 3063 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

بازدید: 2936 از گروه : اینترنت و سایت ها

بازدید: 2809 از گروه : اینترنت و سایت ها

بازدید: 2771 از گروه : اینترنت و سایت ها

پژوتیپ۲خاموش شده استارت میزنم روشن نمیشه

بازدید: 2745 از گروه : تعمیرات موتور

بازدید: 2728 از گروه : اینترنت و سایت ها

بازدید: 2651 از گروه : فیلم های سینمایی

سلام من روی دفاع روی تور انگشت اشاره ام ضرب دیده الانم پنجه میزنم کج میره چیکار کنم

بازدید: 2461 از گروه : اینترنت و سایت ها

بازدید: 2197 از گروه : بازی های کامپیوتری

206مدل 84دارم ماشین وقتی یکم کار میکنی درحال حرکت خاموش میشه و هرچی استارت میزنم روشن نمیشه مکانیک هرچی رو ک فکر کنید عوض یا نگاه کرده درست نشده راهنماییم کنید

بازدید: 2145 از گروه : تعمیرات اتوموبیل

سلام من پراید کاربرات دارم که وقتی خاموش فلاشر میزنم درعرض 5 دقیقه خیلی نورش کم میشه یا وقتی خاموش پامو رو ترمز میزارم چراغ سقف ماشین خیلی کم نور میشه

بازدید: 2112 از گروه : تعمیرات اتوموبیل

بازدید: 2070 از گروه : لوازم جانبی

منم می خوام سوال بپرسم

چند سوال تصادفی

یه فیلمی بود که یک پسر از بچگی برای یه مرد کتاب هاشو میخوند و وقتی یه جوون شد برای پیرمرد گوشی خرید و بعد از مرگ پیرمرد از گوشی اون برای مسر پیغام میرفت.البته پسر از اونجا رفته بود و بعد از چند وقت برگشته بود بازدید: 60 از گروه : هنر و فرهنگ
چطوری باز توضیح بدم شوهرم رفتاش بامن مثل بچه هاس احساس میکنم رفتارش با بقیه اینطوری نیست بازدید: 2451 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
فیلمی ایرانی که دختره گریه میکنه و از پسره گله میکنه نام که چرا صداش رو تو خوابگاه پسرها پخش کرده بازدید: 34 از گروه : هنر و فرهنگ
سلام .من دختری 20 ساله هستم یه خواستگار 22 ساله دارم از نظر اخلاقی قبولش کردم میخاسم ببینم ظاهر تا چه اندازه مهمه؟؟تنها ایرادی که میتونم بگیرم رنگ پوست ایشونه..دارای چهره معمولی و از نظر هیکل نیز پسندیدم ولی رنگ پوستش سبزس...میدونم ملاکهای دیگه مهم تر از رنگ پوسته ولی زمانی ک ب ایشون فکر میکنم ناخداگاه ذهنم سمت این افکار میره..ب خودم میگم بیشتر اشنا بشیم همدیگرو دوست داشته باشیم علاقمون زیاد بشه دیگه برام مهم نیس این قضیه ..فوقش عادت میشه..و مشکل دیگه اینه که نظرات بقیه هم خیلی برام مهمه درمورد خواستگارم...پدر و مادرم قبول کردن..ولی وقتی مثلا تو فامیل نکته منفی درمورد خواستگارم میگن میریزم بهم..در صورتی که از ایشون خوشم اومده ...میشه راهنماییم کنین؟ ایا این قضیه ظاهری مهمه؟؟یا مشکل از منه که خیلی حساسم؟؟؟ و اینکه هفته اینده بله برونه..تشکر بازدید: 3101 از گروه : ازدواج
سلام،میخوام یه ورزشی رو شروع کنم ولی بین کیک بوکس و تکواندو موندم،آینده هم خیلی برام مهمه،15 سالم هست میخوام ببینم با کدوم یکی میتونم اینده خوبی داشته باشم،البته نمیخوام ورزش،کار یا شغلم باشه،فقط به عنوان اینکه یه چیزی کسب کنم. بازدید: 10054 از گروه : تکواندو
سلام خسته نباشید. من مهدی ۱۸ سالمه و چند وقته با دختری که خیلی بهش علاقه داشتم دوست شدم. ولی رابطمون خیلی خشک و سرده و هردو طرف از این رابطه رنج میبریم. خیلی با خودم فکر کردم که چطور این رابطه رو درست کنم ولی به جایی نرسیدم. خواهشا اگه میشه راهنماییم کنید که این رابطه خشک و سرد رو به یه رابطه شاد و گرم تبدیل کنم بازدید: 3056 از گروه : دوستی دختر - پسر
خلاصه فیلم درباره زنی هست که پدر و مادرش بهش گیر دادن که باید با یه آدم پولدار ازدواج کنی وتنها ملاکشون هم برای انتخاب داماد پوله ولی دختر که آدم حسابیه اعتقاد داره که باید باعشق ازدواج کنه سر همین می خواد بهیک کارتون خواب پول بده تا نقش یک دوست پسر پولدارو براش بازی کنه تا از شر پدر و مادرش مدتی خلاص بشه بازدید: 330 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
یه فیلم از تلوزیون پخش میشد که دو مرد هم شکل بودند که چهره ی سفید با موهای طلایی داشت. یکی از این مردها دیوانه بود و آدمکش که قدرت خاصی داشت و دیگری صاحب همسر و دو فرزند مرد آدمکش که شبیه پدر بچه ها بود میاد و بچه ها رو میبره و اونا فکر میکنن پدرشونه ماجراهای زیادی پیش میاد تا اینکه پدر بچه ها برای نجات بچه ها در مبارزه هم شکل خود را میکشد بازدید: 2812 از گروه : سریال های خارجی
راهی هست که اینترنت کامپیوتر رو انتقال بدیم به موبایل؟ بازدید: 4925 از گروه : اینترنت و سایت ها
فیلم سینمایی داستان پسری برا روایت می‌کند که در نتیجه یک آتشسوزی، صورتش تخریب می‌شود. در بزرگسالی، تصمیم می‌گیرد هنرپیشه شود و با استفاده از یک ماسک صورت، زندگی عادی‌ای را تجربه کند. بازدید: 96 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
امتحانات نهایی در کجا برگزار می شود بازدید: 24 از گروه : تحصیلات
از فرایند درخواست نامه ویزای O-1 و O-2 اطلاعی دارید؟ بازدید: 2032 از گروه : قوانین مهاجرت
داستانی درباره‌ی یک دختر که به عنوان معلم در کلیسا فعالیت می‌کند و با کنتی آشنا می‌شود و عاشق او می‌شود. اما پس از اطلاع از وجود زن دیوانه‌ای که توسط کنت در قلعه نگهداری می‌شود، دختر تصمیم می‌گیرد عقد را لغو کند و به قلعه برود. در ادامه، زن دیوانه قلعه را به آتش می‌کشد و قلعه سوخته می‌شود. بازدید: 265 از گروه : یادگیری زبان های دیگر
فیلمی با موضوع عاشقانه مثلا هشت زن و یک پسر در جزیره بازدید: 105 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
چگونه می‌توان موهای خود را در مدت یک ماه تا زیر زانو رشد داد؟ بازدید: 123 از گروه : مد و زیبایی

یه فیلمی بود که یک پسر از بچگی برای یه مرد کتاب هاشو میخوند و وقتی یه جوون شد برای پیرمرد گوشی خرید و بعد از مرگ پیرمرد از گوشی اون برای مسر پیغام میرفت.البته پسر از اونجا رفته بود و بعد از چند وقت برگشته بود

بازدید: 60 از گروه : هنر و فرهنگ

چطوری باز توضیح بدم شوهرم رفتاش بامن مثل بچه هاس احساس میکنم رفتارش با بقیه اینطوری نیست

بازدید: 2451 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

فیلمی ایرانی که دختره گریه میکنه و از پسره گله میکنه نام که چرا صداش رو تو خوابگاه پسرها پخش کرده

بازدید: 34 از گروه : هنر و فرهنگ

سلام .من دختری 20 ساله هستم یه خواستگار 22 ساله دارم از نظر اخلاقی قبولش کردم میخاسم ببینم ظاهر تا چه اندازه مهمه؟؟تنها ایرادی که میتونم بگیرم رنگ پوست ایشونه..دارای چهره معمولی و از نظر هیکل نیز پسندیدم ولی رنگ پوستش سبزس...میدونم ملاکهای دیگه مهم تر از رنگ پوسته ولی زمانی ک ب ایشون فکر میکنم ناخداگاه ذهنم سمت این افکار میره..ب خودم میگم بیشتر اشنا بشیم همدیگرو دوست داشته باشیم علاقمون زیاد بشه دیگه برام مهم نیس این قضیه ..فوقش عادت میشه..و مشکل دیگه اینه که نظرات بقیه هم خیلی برام مهمه درمورد خواستگارم...پدر و مادرم قبول کردن..ولی وقتی مثلا تو فامیل نکته منفی درمورد خواستگارم میگن میریزم بهم..در صورتی که از ایشون خوشم اومده ...میشه راهنماییم کنین؟ ایا این قضیه ظاهری مهمه؟؟یا مشکل از منه که خیلی حساسم؟؟؟ و اینکه هفته اینده بله برونه..تشکر

بازدید: 3101 از گروه : ازدواج

سلام،میخوام یه ورزشی رو شروع کنم ولی بین کیک بوکس و تکواندو موندم،آینده هم خیلی برام مهمه،15 سالم هست میخوام ببینم با کدوم یکی میتونم اینده خوبی داشته باشم،البته نمیخوام ورزش،کار یا شغلم باشه،فقط به عنوان اینکه یه چیزی کسب کنم.

بازدید: 10054 از گروه : تکواندو

سلام خسته نباشید. من مهدی ۱۸ سالمه و چند وقته با دختری که خیلی بهش علاقه داشتم دوست شدم. ولی رابطمون خیلی خشک و سرده و هردو طرف از این رابطه رنج میبریم. خیلی با خودم فکر کردم که چطور این رابطه رو درست کنم ولی به جایی نرسیدم. خواهشا اگه میشه راهنماییم کنید که این رابطه خشک و سرد رو به یه رابطه شاد و گرم تبدیل کنم

بازدید: 3056 از گروه : دوستی دختر - پسر