من با سال قبل با ی آقایی از طریق اینترنت آشنا شدم و قرارمون ازدواج بود من کارشناسی میخوندم و ایشون فوق لیسانس بودن خیلی خوب بودیم با هم و مادر و عمه اش هم بابا مادرتلفتی حرف زده بودن و خانوادم تقریبا خبر داشتن از این رابطه ولی اون همش برای خواستگاری بهانه میاورد چون من عاشقش بودم تحمل میکردم و این اواخر باهام خیلی خیلی سرد شده بود هر وقت دلش میخواست جوابم و میداد و اما فقط میگفت دوستت دارم و این اخلاقش خستم کرده بود تا اینکه از فامیل برام ی خواستگار اومد و من بهش گفتم اونم فقط گفت تروخدا قبول نکن ولی هیچ کاری نکرد گفتم با بابام حرف بزن که قبول نکنه اون زنگ هم نزد ب بابام و منم با تعاریفی که کل فامیل از پسره میکردن قبول کردم و الان نامزدم ولی الان اصلا دوستش ندارم چون از قیافه و ظاهرش خوشم نمیاد خیلی ب ظاهر اهمیت میدم ولی اون عاشقمه و هرکاری حاضر واسم بکنه و منو کلا شرمنده اخلاقش میکنه چون خیییییلی مهربون هستش یکی هم بعضی وقتا میگم اون زیر دیپلم من درسم خوندم چرا با این ازدواج کردم و اون پسره قبلی که باهاش بودم فوق لیسانس بود بخدا با این حرف ها دیونه شدم بخدا گاهی ی خودکشی فکر میکنم تروخدا کمکم کنید تروخدا

سلام
من دختری 35 ساله هستم که مدت 6 سال با پسر خاله ام که 43ساله است دوست بودم عاشقش بودم و همه کار برایش کردم اون هم همیشه میگفت دوستم داره و عاشقمه. اون ورشکسته و از نظر خانوادش مطرود بود اما من هم از نظر مالی و معنوی خیلی کمکش کردم چون از نظر اجتماعی و شغلی موقعیت خوبی دارم خیلی بالاتر از اون. اما چند وقتی هست که با یک زن مطلقه که دختری 17 ساله داره آشنا شده و پیامهای عاشقانه رد و بدل میکنه و وقتش رو با اون میگذرونه. من آخر هفته ها همیشه میرفتم خونشون براشون خرید میکردم و به خودش و خانوادش کمک میکردم آشپزی میکردم...
بعد از فهمیدن دوستیشون ازش خواستم اگه دوستم داره بخاطر من رابطش رو با اون زن بهم بزنه.
اما اون همش میگفت من تو دوستی با این زن گیر افتادم کنارم باش تا من یواش یواش باهاش قطع کنم. من الان ازش فاصله گرفتم دائم برام پیام های عاشقانه میده اما هنوز با اون زن رابطه داره.. من خودم خیلی داغون هستم.. بهش اعتماد کامل داشتم ..
الان نمیدونم چکار کنم .. فقط فکر میکنم اگه واقعا راست میگفت و دوستم داشت اینکارا رو با هام نمیکرد. حتی یکبار که اون زن اومده بود دنبالش و من خونشون بودم باهاش رفتم پیش زنه اون دستشو انداخت گردن زنه به من گفت حرفاتو بزن و برو و بعد با زنه خندون سوار پراید زنه شدن و رفتن.. و من موندمو یک کوه درد..
اما بعدا گفت که اون لحظه به فکرش نرسیده که طرف من باشه یا اون زنه و گفت از کارم پشیمون شدم..
لطفا راهنمایی کنید ایا همچین آدمی واقعا اینطور که میگه دوستم داره؟ یا ممکن هست در آینده بهتر بشه.. چون خانوادش تحت فشار گذاشتیش که باید با اون زن بهم بزنی و فقط من بدردش میخورم...
ناراحتم و دلسرد... اما هنوز عاشقش هستم..

جستجو در بانک سوالات
در این قسمت می توانید بخشی از متن سوال را وارد نموده و به دنبال سوال مورد نظر خود بگردید:

بخشی از متن سوال:

همسر ناراضی

با سلام
4 سال پیش با دختر عموم که 3 سال از خودم کوچکتره ازدواج کردم . خانواده جفتمون اراک هستن . من بخاطر کار 8 سال پیش به اصفهان امدم .بعد ازدواج خانمم هم یه کار در اصفهان پیدا کرد. از فردای روز ازدواج اختلاف های ما باهم شروع شد و خانم بنده از هرچیزی شکایت میکرد.از وضعیت مادی .از کارش .از بیخیالی من.از بی توجهی من.مشکلات وقتی به اراک میرفتیم بیشتر میشد .چیزی که من حس میکردم این بود که کاملا قصد قطع رابطه با خانواده من رو داره.چون هر وقت بحث خانواده من میشد یا مهمونمون میکردن یا مهمون میشدن خانم شدیدا به هم میریخت و هر وقت دلیل رو ازش میپرسیدم یه بهونه هایی که چندان منطقی نبود یا برای من اثبات شده نبود.مثلا اینکه به من میگفت که مادر بنده بحث جهیزیه دختر فلانی و مطرح کرده،پس قصد کوچک کردن من رو داره یا اینکه خواهر بنده به ایشون گفته خوش به حال کسایی که خارج خونه کار دارن دیگه کار خونه نمیکنن.با توجه به اینکه من ایشون رو از خانوادش جدا کردم و فاصله نسبتا زیادی که بوجود امده همیشه تو بحثامون من کوتاه اومدم به خاطر دلسوزی یا عذاب وجدان...ولی خیلی وقتها حرف طلاق رو پیش میکشه .خیلی ناراضیه پرتوقع و شاکی .همه بدیهای من رو(که البته من هیچوقت متقاعد نشدم که بدی کردم) با جزییات کامل از روز اول رو برام بازگو میکنه . ناراحتیش از من به خاطر اینه که چرا من روبروی خانوادم به خاطر گناهشون(شایدم گناه ناکردشون) نمی ایستم. البته من یه جاهایی تقصیر کارهستم که برمیگرده به خصوصیت های اخلاقی من ،کم حرفی،درون گرایی،شهودی ،منطقی همه خصیصه های هستند که از نظر خام بنده عیب هستند.اینکه آدمی هستم که در زمان حال زندگی میکنم ایشون رو خیلی عذاب میده . من در حال حاضر 32 سالمه فرزند وسط و ایشون فرزند اخر هستن



0
امتیاز

جواب های موجود برای این سوال:


ازین پس می توانید به کاربرانی که دوست دارید هدیه بدهید! کافیست بر روی علامت    در کنار تصویر آنها کلیک کنید!

6


جواب برای این سوال ثبت شده است!

تازه ترین


جواب ها رو اول نشون بده

پرامتیاز ترین


جواب ها رو اول نشون بده

6 جواب برای این سوال ثبت شده!

چینش بر اساس زمان ثبت


چینش بر اساس امتیاز



20513
9835
68169

Guest

دوست خوبم سلام
باید بگم بحث شما نیاز به مشاوره حضوری داره و اگر مشاوره دینی باشه خیلی بهتره. در واقع هم شما و هم همسرتان نیاز دارین تا با شخص متخصصی حضورا صحبت کنید و آن به شما راهکار بده. الحمدلله در اصفهان مشاوره های خوبی پیدا میشه که میتوانید با یه سرچ ساده پیداشون کنید. مهم اینه که شما زندگی و همسرتان را دوست دارید. متاسفم که بخاطر مشغله زیاد بیش از این نمیتونم کمک کنم. برای خوشبختیتان دعا میکنم. موفق باشین
0
امتیاز


20513
9835
68169

Guest

عرض سلام
خوب نگاه شما تا حدی حق به جانب دارانه است و من قبلش بهتون تبریک میگم که تحمل کردید و زیر ننگ طلاق نرفتید
اما بعد
دوست عزیزم ببینید اگه شما بخواهید زندگی کنید و همسرتان را هم دوست داشته باشید با کمال قدرت به میگم که تمام مشکلات قابل حل تمام مشکلات با کمال باور به شما عرض میکنم تمام مشکلات و خوب شاید بپرسید پس چرا امار طلاق هر روز بالا تر میرود و باید خدمت شما عرض کنم که درسته مشکلات قابل حله ولی این دلیل بر این نیست که خود به خود حل میشود مثل مثلث روبیک ،بعضی ها نمیتوانند حلش کنند از جمله خود من ولی دلیل نمیشود ان غیر قابل حل باشد و خبر خوب اینه که مشکل شما یه مثلث روبیک نیست و خیلی خیلی ساده تر این حرف هاست و خیلی راه حل ساده تری هم داره هر چند این راه حل یه قرص جادویی نیست
ببینید دوست من خواندن کتاب در رابطه با زندگی زناشویی رو بهتون پیشنهاد میکنم مخصوصا کتاب بلوغ فکری در زندگی زناشویی که خیلی هم کوتاه و مختصر و البته کتاب های دیگر هم میتواند خیلی موئثر باشد
0
امتیاز


20513
9835
68169

Guest

عرض سلام
خوب نگاه شما تا حدی حق به جانب دارانه است و من قبلش بهتون تبریک میگم که تحمل کردید و زیر ننگ طلاق نرفتید
اما بعد
دوست عزیزم ببینید اگه شما بخواهید زندگی کنید و همسرتان را هم دوست داشته باشید با کمال قدرت به میگم که تمام مشکلات قابل حل تمام مشکلات با کمال باور به شما عرض میکنم تمام مشکلات و خوب شاید بپرسید پس چرا امار طلاق هر روز بالا تر میرود و باید خدمت شما عرض کنم که درسته مشکلات قابل حله ولی این دلیل بر این نیست که خود به خود حل میشود مثل مثلث روبیک ،بعضی ها نمیتوانند حلش کنند از جمله خود من ولی دلیل نمیشود ان غیر قابل حل باشد و خبر خوب اینه که مشکل شما یه مثلث روبیک نیست و خیلی خیلی ساده تر این حرف هاست و خیلی راه حل ساده تری هم داره هر چند این راه حل یه قرص جادویی نیست
ببینید دوست من خواندن کتاب در رابطه با زندگی زناشویی رو بهتون پیشنهاد میکنم مخصوصا کتاب بلوغ فکری در زندگی زناشویی که خیلی هم کوتاه و مختصر و البته کتاب های دیگر هم میتواند خیلی موئثر باشد

خوب این تا اینجا!

موفق و سربلند باشید
0
امتیاز


0
3
30

zahra1371

بهترین راه برای حل مشکلات شما و همسر محترمتان مراجعه به مشاوره خانواده است به نظرم ازدواج فامیلی مشکلات زیادی وجود دارد. ان شاءالله با مراجعه به مشاوره مشکلاتتون حل خواهد شد
0
امتیاز


0
3
30

zahra1371

سلام ازدواج فامیلی خوب نیست بنده پدر و مادرم نسبت فامیلی دارند اختلافات عموهام وزن عموهام زیاد شده است نباید به ازدواج فامیلی فکر میکردید چون مشکلات زیادی دارد و و درسری برای شما بیفتد
0
امتیاز


0
101
140

alemedahr

سلام
به نظر بنده مشکل شما ریشه های عمیق تری داره و حتما باید به یک مشاور خانواده مراجعه کنید.
موفق باشید.
0
امتیاز




جواب تو چیه؟
userImage
کاربر میهمان


20000 امتیاز هدیه بهترین جواب


17500 امتیاز هدیه بهترین جواب




















پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.