سوالات با برچسب خواستگاری


46

سوال


66

جواب

سوال های تصادفی با این برچسب
باعرض سلام من دختری 23 ساله هستم یک سال پیش برای من خواستگاری آمد ومن به پیشنهاد مادرم قبولش کردم اما بعد ها پشیمان شدم مدت شش ماهه ما با هم تلفنی حرف میزنیم اوایل صحبتمون بهش گفتم دوسش ندارم ،خیلی ناراحت شد ولی بازم همش میخواست دلمو بدست بیاره ،از ظاهرش خوشم نمیاد زشت و چاقه،یه بار بخاطر من خودشو 20 کیلو لاغر کرد،خیلی پسر خوب و با ادبیه ،با من خیلی مهربونه،منو خیلی دوست داره ،یه بار 10 روز باهم حرف نزدیم به درخواست من،بعد زنگ زد گفت برا من مثل یه سال گذشت،ولی برا من عادی بود ،باهاش حرف میزنم ولی نمیدونم دوسش دارم یا نه اگه دوسش میداشتم اون ده روز حداقل کمی ناراحت میشدم،گاهی اوقات احساس میکنم نسبت بهش احساس ترحم دارم تا علاقه ،نمیدونم یه روز دوسش دارم یه روز ندارم,ولی حرف زدن باهاش خوشاینده،ازش بدم نمیاد،از نظر مالی خوب نیستن اینم منو عذاب میده،میگم میخوام خونمون جدا باشه میگه من توان مالیشو ندارم،میخواد تو یکی از اتاقای خونه باباش زندگی کنیم،احساس میکنم با اون به آرزوهام نمیرسم لطفا کمکم کنید.
پربازدید ترین های این برچسب
سلام من دختری هستم 22 ساله و مجرد. خانواده مذهبی ندارم اما خودم با این که محجبه نیستم ولی مقید به خوندن نماز هستم. اما از لحاظ جنسی به شدت داغم. به طوری که گاها مجبور به خود ارضایی میشم. اما الان به شدت دوست دارم ازدواج کنم.مدت یک ماهه با یک آقایی آشنا شدم که با خانواده ام هم آشناشون کردم. و ایشون گفتن که قصد ازدواج دارن. قرار بود بیان خواستگاری اما ایشون مدام به من شک میکردن و موبایلم رو چک میکردن و... تا اینکه رابطشونو با من به هم زدن. الان دوباره پیام داده که میخواد برگرده . اولا متوجه شدم که با یک خانوم دیگه در حد تلفنی در رابطع بوده . البته میگه اصلا جدی نیست. البته تجربه ثابت کرده دروغگو نیست. اما سوال من: الن یه موضوعیو مطرح کرده که اینجوی بخواد ازدواج کنه مجبور به سین جیم میشه و اذیت میشه. واسه همین گفت یه مدت فقط دوست باشیم. من هم قبول کردم اما... ایشون میگه به رابطه ی عادی راضی نیست و دوست داره با هم تماس فیزیکی و معاشقه داشته باشیم تا آرامش بگیره و راحت تصمیم بگیره. البته رابطه نمیخواد ولی.... از یه ور واقعا دوسش دارم و نمیخوام از دستش بدم از یه ور حس میکنم اگه اینکارو بکنم ممکنه ازم خسته شه. چیکار کنم؟
آخرین جواب ها با این برچسب

سوال و جواب ها با برچسب خواستگاری


خواستگاری در این سایت به مفهوم ارائه پیشنهاد ازدواج و ارتباط روابط عاطفی می‌پردازد. این بوته تقاضا می‌تواند موضوعات مختلفی را در بر بگیرد از جمله نکاتی درباره‌ی مراحل رابطه، آمادگی برای ازدواج، ملاحظات در انتخاب همسر و سایر موارد مرتبط. بحث‌های موجود زیر این تگ می‌توانند به دوستانه‌تر شدن استرس‌های خواستگاری، نکات حقوقی مرتبط با ازدواج، چگونگی برقراری ارتباط عاطفی سالم و موارد دیگر مرتبط با روابط عاطفی و ازدواج متمرکز شود.

جویا، هوش مصنوعی ما این متن رو نوشته، ازش درباره خواستگاری سوال بپرس!



من با سال قبل با ی آقایی از طریق اینترنت آشنا شدم و قرارمون ازدواج بود من کارشناسی میخوندم و ایشون فوق لیسانس بودن خیلی خوب بودیم با هم و مادر و عمه اش هم بابا مادرتلفتی حرف زده بودن و خانوادم تقریبا خبر داشتن از این رابطه ولی اون همش برای خواستگاری بهانه میاورد چون من عاشقش بودم تحمل میکردم و این اواخر باهام خیلی خیلی سرد شده بود هر وقت دلش میخواست جوابم و میداد و اما فقط میگفت دوستت دارم و این اخلاقش خستم کرده بود تا اینکه از فامیل برام ی خواستگار اومد و من بهش گفتم اونم فقط گفت تروخدا قبول نکن ولی هیچ کاری نکرد گفتم با بابام حرف بزن که قبول نکنه اون زنگ هم نزد ب بابام و منم با تعاریفی که کل فامیل از پسره میکردن قبول کردم و الان نامزدم ولی الان اصلا دوستش ندارم چون از قیافه و ظاهرش خوشم نمیاد خیلی ب ظاهر اهمیت میدم ولی اون عاشقمه و هرکاری حاضر واسم بکنه و منو کلا شرمنده اخلاقش میکنه چون خیییییلی مهربون هستش یکی هم بعضی وقتا میگم اون زیر دیپلم من درسم خوندم چرا با این ازدواج کردم و اون پسره قبلی که باهاش بودم فوق لیسانس بود بخدا با این حرف ها دیونه شدم بخدا گاهی ی خودکشی فکر میکنم تروخدا کمکم کنید تروخدا
سلام من دختری هستم 22 ساله و مجرد. خانواده مذهبی ندارم اما خودم با این که محجبه نیستم ولی مقید به خوندن نماز هستم. اما از لحاظ جنسی به شدت داغم. به طوری که گاها مجبور به خود ارضایی میشم. اما الان به شدت دوست دارم ازدواج کنم.مدت یک ماهه با یک آقایی آشنا شدم که با خانواده ام هم آشناشون کردم. و ایشون گفتن که قصد ازدواج دارن. قرار بود بیان خواستگاری اما ایشون مدام به من شک میکردن و موبایلم رو چک میکردن و... تا اینکه رابطشونو با من به هم زدن. الان دوباره پیام داده که میخواد برگرده . اولا متوجه شدم که با یک خانوم دیگه در حد تلفنی در رابطع بوده . البته میگه اصلا جدی نیست. البته تجربه ثابت کرده دروغگو نیست. اما سوال من: الن یه موضوعیو مطرح کرده که اینجوی بخواد ازدواج کنه مجبور به سین جیم میشه و اذیت میشه. واسه همین گفت یه مدت فقط دوست باشیم. من هم قبول کردم اما... ایشون میگه به رابطه ی عادی راضی نیست و دوست داره با هم تماس فیزیکی و معاشقه داشته باشیم تا آرامش بگیره و راحت تصمیم بگیره. البته رابطه نمیخواد ولی.... از یه ور واقعا دوسش دارم و نمیخوام از دستش بدم از یه ور حس میکنم اگه اینکارو بکنم ممکنه ازم خسته شه. چیکار کنم؟
سلام-لطفا دختر خانوم ها جواب بدن-من پسری29ساله هستم-شرایط شغلی و مالی بدی ندارم معلم هستم و حقوقم یک ملیون ودویست ماهیانه هست-اصلا نمیخوام از خودم تعریف کنم اما ناچارم یکسری خصوصیاتم رو شرح بدم-آدم خوش اخلاقی هستم و ساده و بی ریا و صمیمی-اهل بد دهنی و دست بزن و دود و رفیق هم نبوده و نه نیستم-نماز و روزه و قرآن و عبات را هیچ وقت ترک نکرده ام البته اصلا هم خشک مقدس و...نیستم-اهل تفریح و مسافرت البته همراه خانواده و بسیار بسیار خانواده دوست هستم-دست و پا چلفتی و بی عرضه هم نیستم و کارهایی رو که یک مرد باید بتونه برای خانوادش انجام بده به خوبی از پسش بر میام از نقاشی ساختمان و تعمیرات گرفته تا فرش شستن و...وکلا به کارعلاقه دارم....در کل خیلی بی ریا و مستقیم عرض میکنم که در خودم به لحاظ اخلاقی و شخصیتی موردی نمیبینم که چندان قابل ذکر باشه....از نظر جسمی و سلامتی و چاقی و لاغری و زشتی و خوشقیافه بودن مشکل خاصی ندارم-تنها یک مسئله هست که هرجا خواستگاری میرم تا قبل اینکه اونو مطرح کنم همه چی خوب پیش میره اما بعدش.....اونم اینه که من در روستا معلمی میکنم -تا2سال پیش تهران بودم بعد به خاطر علاقه ای که به محیط روستا داشتم اومدم اینجا-خودم و پدر و مادرم هم تهرانی هستیم-منزلم هم در روستا تمام امکانات شهری رو داره با یک حیاط200متری باصفا-من چون تو تهران زندگی کردم ترجیح میدم از همونجا زن بگیرم ...اما متاسفانه کسی قبول نمیکنه آن هم تنها و تنها به همین دلیل-حتی یکبار دخترخانومی که خواستگاریشون رفته بودم به من گفت که عاشقم شده و شب ها خواب نداره و...اما به خاطر همین قضیه همه چی رو به هم زد..حالا میخوام از دخترها بپرسم آیا شما هم همین نظر رو دارید؟دلیل رفتار اودخترها چی بوده؟آیا شما حاضرید در همچین موقعیتی تن به همچین ازدواجی بدید؟آیا زندگی در روستا اینقر سخت به نظر میاد؟من حتی حاضر شدم همه جوره کاری کنم دلش برای خونواده تنگ نشه ....متشکرم لطفا جواب بدید
سلام من ی دختر 17ساله هستم . ی سال پیش توی اینستاگرام با ی پسر26ساله اشنا شدم .رابطع ما خیلی عجیب ب وجود اومد اولش من نمیخواستم باهاش وارد رابطه شم اما اون در کمال زرنگی منو سمت خودش کشوند و منو عاشق خودش کرد .راستش اون اهل اهوازه و من اهل تهران‌. هیچوقت همدیگرو ندیدیم فقط چندین بار چت تصویری داشتیم اما دائما با هم چت میکنیم . توی این ی سال همیشه با هم بودیم .اون ادعا میکنه ک منو خیلی دوس داره و عاشقم شده و میگ ک میاد خواستگاری من . چهره خیلی زیبایی داره .راستش اون میگ ک فقط با منه درحالی ک حس میکنم خیانت میکنه .بارها شده ک بهش گفتم عزیزم اگ میخواس خیانت کنی چرا با من موندی من ک برات سودی ندارم و حتی نمیتونم نیازای جنسیتو براورده کنم اما اون هرسری گفته من دوست دارم تو مال منی . راستش هیچوقت فکر نکنم اون مال من بشه بخاطر ی سری از شرایط زندگی جفتمون .جز این ک خدا بخواد و معجزه بشه .رفتارش چن مدته حس میکنم سرد شده ترو خدا کمکم کنید بگید من چیکار کنم .من ی ساله درگیرشم ب حدی ک اگ ی روز بهش زنگ نزنم یا باهاش حرف نزنم دیوونه میشم . اون همش ادعا میکنع ک عاشق منع و منو دوس داره اما بعضی از رفتاراش حرفشو ثابت میکنه بعضی از کاراشم بهم میفهمونه ک چن درصدو دروع میگ . خواهش میکنم بگید من چیکار کنم اون واقعا منو دوس داره ؟من بهش میرسم؟؟
باعرض سلام من دختری 23 ساله هستم یک سال پیش برای من خواستگاری آمد ومن به پیشنهاد مادرم قبولش کردم اما بعد ها پشیمان شدم مدت شش ماهه ما با هم تلفنی حرف میزنیم اوایل صحبتمون بهش گفتم دوسش ندارم ،خیلی ناراحت شد ولی بازم همش میخواست دلمو بدست بیاره ،از ظاهرش خوشم نمیاد زشت و چاقه،یه بار بخاطر من خودشو 20 کیلو لاغر کرد،خیلی پسر خوب و با ادبیه ،با من خیلی مهربونه،منو خیلی دوست داره ،یه بار 10 روز باهم حرف نزدیم به درخواست من،بعد زنگ زد گفت برا من مثل یه سال گذشت،ولی برا من عادی بود ،باهاش حرف میزنم ولی نمیدونم دوسش دارم یا نه اگه دوسش میداشتم اون ده روز حداقل کمی ناراحت میشدم،گاهی اوقات احساس میکنم نسبت بهش احساس ترحم دارم تا علاقه ،نمیدونم یه روز دوسش دارم یه روز ندارم,ولی حرف زدن باهاش خوشاینده،ازش بدم نمیاد،از نظر مالی خوب نیستن اینم منو عذاب میده،میگم میخوام خونمون جدا باشه میگه من توان مالیشو ندارم،میخواد تو یکی از اتاقای خونه باباش زندگی کنیم،احساس میکنم با اون به آرزوهام نمیرسم لطفا کمکم کنید.


چند سوال تصادفی




پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.