سوال و جواب ها با برچسب یافتن اسم فیلم


تگ "یافتن اسم فیلم" به موضوعات مربوط به کمک به کاربران در شناسایی نام فیلم‌هایی که در ذهنشان ناشناخته مانده است اختصاص دارد. این تگ اهمیت زیادی در جامعه سوال و پاسخ دارد زیرا اغلب افراد به دنبال یادآوری نام فیلم‌هایی هستند که دیده‌اند اما نام آنها را فراموش کرده‌اند. با استفاده از این تگ، کاربران می‌توانند با ارائه توضیحاتی از داستان یا جزئیات فیلم، به کمک همدیگر شناسایی نام فیلم مورد نظر برسند و از این طریق ارتباط بین افراد برقرار شود و تجربیات سینمایی آنها به اشتراک گذاشته شود.

جویا، هوش مصنوعی ما این متن رو نوشته، ازش درباره یافتن اسم فیلم سوال بپرس!



سلام دوستان عزیز
من یک فیلم تقریبا 6 یا 7 سال پیش بود دیدم ولی اسمشو فراموش کردم خوشحال میشم اگه اسمشو بهم بگید
داستان: یه پسر که تازه به دنیا اومده بود و توی آشغال ولش کرده بودن بعد یه نفر پیداش میکنه و میبردش به یتیم خونه بعد که بزرگ تر میشه متوجه میشه که حس بویایی عجیب و خیلی قوی داره بعد از چند سال که بزرگ تر میشه اونو میفروشن به یه آهنگر و اون کسی که اونو فروختی بعد از تحویل گرفتن پول میمیره بعد کار میکنه و به بو های اطرافش توجه میکنه تا این که به یه عطر فروشی میرسه و کنجکاو از این که این عطر از چه اجزایی تشکیل شده و اتفاقی با یه عطر فروش آشنا میشه که بازارش مثل قبل رونق نداره و نمیتونه یه عطر جدید و خوب بسازه و متوجه میشه این پسر حس بویایی قوی داره و اونو از آهنگر میخره و آهنگر هم بعد از تحویل گرفتن پولش میمیره عطر فروش بهش یاد میده چجوری عطر ساخته میشه و پسر عطرای زیادی براش میسازه و عطر فروش پولدار میشه پسرک یه رو اتفاقی یه دختر رو میبینه که بوی عطر بدنش اونو کنجکاو میکنه پسرک میره دنبالش و ناگهانی اون دختر رو میکشه بعد میخواد که عطر تن دختر های باکر رو بسازه از عطر فروش کمک میخواد و اون اسم یه شهر رو بهش معرفی میکنه که اونجا شاید بتنه یاد بگیره که چجور این کار رو انجام بده بعد از جدا شدنش از عطر فروش اون عطر فروش هم میمیره و پسرک راهی اون شهر میشه و ادامه داستان
دوستان گه کسی اسم این فیلم رو می دونه بهم بگه ممنون میشم


چند سوال تصادفی

عاشق یه آقایی بودم بی خبر گذاشت ورفت البته اونم منو میخواست ولی مادرش نگذاشت راه ما رو بست که به هم نرسیم چهار سال و هشت ماهه الان . سه روز پیش فهمیدم با دختر خالش ازدواج کرده . خودش نمیخواسته مادرش مجبورش کرده چون دخترخالش دختر نبود و زن شده بود برای همین نمیخواستش ولی برای حفظ آبرو سکوت کرد و راضی به ازدواج شد باهاش
من خیلی حالم بده شبا تا صبح بیدارم و گریه میکنم صبح ها بلند میشم یهو میزنم زیر گریه اصلا دست خودم نیست الانم پنج روزه که لب به آب و غذا نزدم از گلوم پایین نمیره
اونا هم میخوان جدا بشن میدونم که بر میگرده بهم ولی من روانی میشم چه برگرده چه برنگرده من عاشقش بودم نمیتونم قبول کنم که زنی دیگه بدنشو دیده نمیتونم دارم زجر میکشم دارم میسوزم از بس با مشت زدم به قلبم قلبم داره تیر میکشه اگه روزی بیاد باید از اول برای من متولد بشه من دارم میمیرم جونم بالا اومد خدا ازشون نگذره منو بدبخت کردن فقط خودشو خراب کرد الان بعد پنج ماه میخواد جدا بشه چرا منو بازی داد چرا
من اعصاب ندارم شدید افسرده ام میخوام خودمو بکشم تحمل ندارم فکرش راحتم نمیذاره جلو چشمامه روحم در عذابه وجدانم ناراحته دارم زجر میکشم



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.