سوال و جواب ها با برچسب علوم کامپیوتر


علوم کامپیوتر یکی از مهم‌ترین برچسب‌های این سامانه است که به بحث، پرسش و پاسخ‌های مربوط به علوم کامپیوتر اختصاص دارد. این حوزه شامل مطالبی مانند برنامه‌نویسی، الگوریتم‌ها، شبکه‌های کامپیوتری، امنیت اطلاعات، هوش مصنوعی، و بسیاری موارد دیگر مرتبط با عالم دیجیتال و فناوری اطلاعات است. این بوم‌‌های گسترده تبادل اطلاعات، نگرش‌ها و تجربیات بین افرادی که در این زمینه فعالیت می‌کنند را ترویج می‌دهد و امکان پرسش و پاسخ در مورد مسائل مرتبط با علوم کامپیوتر را فراهم می‌سازد.

جویا، هوش مصنوعی ما این متن رو نوشته، ازش درباره علوم کامپیوتر سوال بپرس!



چند سوال تصادفی

سلام

من مهسام 25سال دارم و مجرد.که تا قبل از ازدواج 2ابجیم خوشبخترین دختر بودم اما با ازدواج ابجی بزرگترم که به طلاق منجر شد و یه ابروریزی فجیع به بار اومد و با هزار بدبختی مجددا برگشتن سر خونه و زندگی و الحمد...الان خیلی خوشبختن اما اون فک کردن به اون ابروریزی سخت من و پدر مادر و خانوادم و اذیت میکنه.من ازدواج نکردم و زیاد سختگیر و مشکل پسند نیستم با وجود اینکه چهره معمولی دارم وضع مالی نسبتا خوبی دارم شاغلم روابط اجتماعی بالایی دارم دختر پاکی ام و....اما کیس خوبی واسه من نیومده!من فقط یه مرد با شخصیت و خوش اخلاق میخوام که دوسم داشته باشه همین!!!خوب بگذریم موضوع مشاوره خودم نیستم ابجی کوچکتر از خودمه که19سال داره .این ابجی بنده ظاهرا تو سن18سالگی با اقا پسری اشنا میشن و دیگه رابطشون منجر به ازدواج میشه (البته هههههمه خانواده ناراضی بودن و با چرب زبونی ابجیم دوروبر مامان بابام و اینکه خودکشی میکنم ومدتی از ماجرا گذشتن و ....بالاخره قبول کردن)طی این مدت ما از این اقا پسر ااااصلا راضی نبودیم و نیستیم رفتار خوبی نداره چون بچه اس و 20سال داره ثبات اخلاقی ام نداره!!!!!!!!از لحاظ فرهنگ و طبقه اجتماعی و....خیلیییی اختلاف داریم.این اقا و خانواده اش اااااااصلا حرف مارو متوجه نمیشن چند دفعه قرار شد مراسم عروسی بگیرن اما با دعوا و اختلاف خانواده ها به هم خورد دقیقا امروزم مراسم و که تعیین کردن مجددا به هم خوردسر یه مسیله کوچیک!!طرف به ابجیم اس زده که ما دیگه به درد هم نمیخوریم و باید جدا شیم و.....)گفتم که ثبات اخلاقی نداره بعدش شب میاد واسه خانواده هدیه میگیره واسه عذر خواهی خانواده اشم دددقیقا مث پسرشون رفتار میکنن خلاصه ما موندیم که که مانع ازدواجشون بشیم یا بذاریم ازدواج کنن؟از طرفی میترسیم که ازدواج کنن فردا پس فردا با یه بچه بیاد خونه!!!تورو خدا راه حلی بذارین جلوی پام من دارم دیوونه میشم شب و روزم شده گریه خورم تو زندگی کوووچکترین اشتباه و مشکلی ندارم این اطرافیان و خانواده ام دارن من و روحیه ام و ذره ذره اب میکنن به خدا دستم به کار نمیره اخه خدایا مگه من چه گناهی و مرتکب شدم !خونه ما شده تعزیه خونه!از طرفی ام میدونم با ابروریزی واسه ابجی بزرگترم این ابجیمم بهشون اضافه بشه من حتی اگه یه خواستگارم داشتم دیگه اونم یقینا ندارم(به فکر اینده خودمم هستم اما مهمتر از همه اینده و زندگی خواهرمه ترجیح میدم من تا عمر دارم ازدواج نکنم اما ابجیام خوشبخت و عاقبت به خیر شن)ممنون میشم من و راهنمایی کنین
سلام نگارهستم 19سالمه دانشجوویکساله ازدواج فامیلی کردم ودوسال نامزدبودم -از6ماه بعدازنامزدی تاالان بین همسرم وخانوادم مشکلات زیادی هست که برای حلش راهی نمیدونم-خانوادم خیلی محبت مالی میکنن صرفابرای من ولی ازنظررفتاری به همسرم ارزش قاعل نیستن یاشایدم من اشتباه میکنم-مثلامادربزرگ من فوت کردوخونشوگذاشتن برای فروش،شوهرم بمن گفت که بریم وبابابات مشورت کنیم که مااین خونه روبرداریم بادادن پول،خلاصه مارفتیمومطرح کردیموخونوادمم گفتن کارخوبیه وتازه جوونیداول زندگی خیلی خوبه،بعدازدوروزشوهرم گفت عموت گفته بابات رفته گفته اصلانذاراین خونه رودامادم برداره وشوهرم وقتی اینوبهم گفت هردومون ناراحت ومتعجب ازدورویی پدرم شدیم ومشابه این رفتارازیادشده که چندباری همسرم قهرکردولی بازپیش قدم شدولی ایندفعه میگه دیگه میش قدم نمیشم وخونه خونوادت نمیام،شوهرمم که خونه مامان بابام نمیادازاینطرف خونوادم منوتحت فشاروسوال جواب میکنن وقضیه روهم که میگم پیش قدم نمیشن واولش میگن عموت دروغ گفته بعدش میگن چقددهن لقه عموت-حالامن چیکارکنم؟نه میتونم خونوادموول کنم نه شوهرموهردوطرفوباهم میخوام ولی متاسفانه....-اینم بگم که عموی من داییه شوهرمه تمام
اسم یه فیلمی میخوام که داستانش اینه که : اول مادره میخاد دختره رو تو اب خفه کنه بعد دختره فرار میکنه میره تو دنیای عجیب بعد مادرش تو اونجا ملکه سخت گیر میشه دختره با عموش میرن دنبال مادره بعد میرسن تو جنگل چنتا قارچ به عمو میگن مارو بخور
عموی دختره اونا رو سرخ میکنه میخوره
بعد خوابش میگیره موقعی که دختره رفته دنبال شون
عموِ وقتی خوابش برد علف ها خودشونو میپیچن تنش تا
خفش کنن ولی همون لحضه دختره میرسه علف هارو میبره بعد میرن تو یک شهر دیگه داخل یک کافه اونجا یک ماهی عجیب بود که کلا طلا بود
بعد انگشت عمو رو گاز میگیره انگشتش طلا میشه بعد یک گربه هم داشتن اون میره ماهی رو بگیره اون هم گاز میگیره
گربه کلا طلا میشه
بعد میرن تو کاخ مادره تا مادره رو از طلسم در بیارن
سه تا دیو کله پوک اونا رو میبینن بعد به اونا حمله
میکنن بعد عموی دختر اونا رو شکست میده بعد همون لحضه میخوان کل شاهزاده هارو بکشن سیندرلا سفید برفی....
بعد مادره با دخترش می جنگه عموِ دختره رفت خنجر بزنه به دیو اشتباه زد به مادر دختره بعد مادرش از طلسم در اومد بعد هم مرد.
کل داستنو بلد هستم فقط اسمشو نمیدونم.



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.