سوال و جواب ها با برچسب لطفا راهنماییم کنید


برچسب "رهنما" به سوالاتی اشاره دارد که شما به دنبال راهنمایی و کمک در مورد چیزی خاص هستید. این برچسب به کاربران این امکان را می‌دهد تا سوالات خود را ارائه کرده و از دیگر کاربران و متخصصان نظر و راهنمایی دریافت کنند. این بیانگر اهمیت همکاری و تبادل دانش و تجربه بین اعضای جامعه است که باعث افزایش دانش همگانی و حل مسائل بهتر می‌شود. از این برچسب برای پرسش و پاسخ‌هایی که به راهنمایی و هدایت نیاز دارند، استفاده می‌شود و باعث شفافیت و دسترسی آسان به اطلاعات مفید می‌شود.

جویا، هوش مصنوعی ما این متن رو نوشته، ازش درباره لطفا راهنماییم کنید سوال بپرس!



با سلام
بنده 5 سال هست که با دختر دایی خود ازدواج کردم.
نزدیک به یک سال هست که با همسرم مشکلاتمون روز به روز داره زیاد تر میشه.
چنتا مشکل اساسی داریم از جمله خانواده هامون
خانواده من تهران زندگی میکنن و پر رفت |آمد هستیم همونجوری که قبل از ازدواج به همسرم گفته بودم ،علی رغم این که دختر داییم بود و اینو میدونست.
الان هر روز بهونه های مختلف میگیره که نیاد خونه بابام
ما تغریبا هفته ای 2 مرتبه میریم اونجا و داداش هام هم میان و دور هم جمع میشیم.
بغیر از این مشکل از وقتی که بچمون بدنیا آمده ( الان 10 ماهه هست) احساس میکنم خیلی بهونه گیر شده و هر روز یه بهونه جدید میگیره.
با اینکه من زیاد در خدمت خانواده 3 نفره خودمون هستم
مثلا تا چند وقت پیش بهونه میگرفت میگفت زیاد میریم خونه بابات اینا ، اونو کمش کردم گفت ماشین خوب نداریم، اون خریدم گفت مسافرت نمیریم ، یک ماهه پیش بردمش آنتالیا و حتی پدر مادرش هم با خودمون بردم ( البته هزینه پدر و مادرش رو خودشون دادن).
هر بهونش رو حل میکنم به یچیز دیگه گیر میده.
خودش هم دوست داره زندگیمون خوب باشه اما اخلاق خوبش بیشتر از 3 روز دووم نمیاره و دعوامون میشه.
متاسفانه الان حرمت ها هم بینمون خیلی شکسته شده.
لطفا راهنماییم کنید که چه باید بکنم.
با سپاس فراوان.
سلام. دختری 27 ساله هستم که مدت 9 ماهه با پسری که خارج از کشور زندگی میکنه ارتباط دارم. آشنایی و ارتباط ما از طریق واسطه(دوست صمیمی و چندین ساله ایشون) و برای ازدواج بود.چند ماه پیش پدر این آقا به محل کارم اومد و خواست مثلا بدون اطلاع قبلی, منو ببینه همون شخص واسطه بعد از رفتن ایشون به من جریانو گفت ولی چندین بار قسمم داد که به کسی نگم وگرنه خودش بی اعتبار میشه. به همین دلیل من به دوستم چیزی نگفتم و حتی وقتی جریان پدرش رو برام تعریف کرد طوری وانمود کردم که انگار اطلاع ندارم.الان بعد از چند ماه به طریقی شک کرده بود(حدس میزنم خود اون رابط بهش گفته) که من اطلاع داشتم و وقتی دوباره پرسید نتونستم دروغ بگم و جریانوگفتم. ولی خیلی عصبانی شد و گفت به من کلک زدی من چطور میتونم بهت اعتماد کنم و از کجا معلوم راجع به چیزهای دیگه و پسرها به من دروغ نمیگی... خواهش میکنم کمکم کنید چکار کنم که متوجه بشه فقط بخاطر قسمی که خورده بودم اینکارو کردم وگرنه دلیلی نداشت ازش پنهان کنم. 1بار بهش پیام دادم و عذر خواهی کردم زنگ زد و گفت باید فکر کنیم من نمیتونم دوباره اعتماد کنم شاید خیلی چیزای دیگه ازم پنهان کرده باشی اصلا شاید دیگه نتونم ادامه بدم. لطفا راهنماییم کنید چکار کنم. چطور بهش بفهمونم اون واسطه از سادگیم سواستفاده کرد و نذاشت بهش جریان رو بگم ولی الان برای نابود کردن رابطمون بعد از چند ماه این جریانو رو کرده. اگه زنگ زد چی بهش بگم که دوباره باورم کنه. من شرایط کمک گرفتن حضوری از مشاور رو ندارم خواهش میکنم در اسرع وقت راهنماییم کنید زندگیم برای هیچ و پوچ به هم ریخته
سلام. دختری 27 ساله هستم که مدت 9 ماهه با پسری که خارج از کشور زندگی میکنه ارتباط دارم. آشنایی و ارتباط ما از طریق واسطه(دوست صمیمی و چندین ساله ایشون) و برای ازدواج بود.چند ماه پیش پدر این آقا به محل کارم اومد و خواست مثلا بدون اطلاع قبلی, منو ببینه همون شخص واسطه بعد از رفتن ایشون به من جریانو گفت ولی چندین بار قسمم داد که به کسی نگم وگرنه خودش بی اعتبار میشه. به همین دلیل من به دوستم چیزی نگفتم و حتی وقتی جریان پدرش رو برام تعریف کرد طوری وانمود کردم که انگار اطلاع ندارم.الان بعد از چند ماه به طریقی شک کرده بود(حدس میزنم خود اون رابط بهش گفته) که من اطلاع داشتم و وقتی دوباره پرسید نتونستم دروغ بگم و جریانوگفتم. ولی خیلی عصبانی شد و گفت به من کلک زدی من چطور میتونم بهت اعتماد کنم و از کجا معلوم راجع به چیزهای دیگه و پسرها به من دروغ نمیگی... خواهش میکنم کمکم کنید چکار کنم که متوجه بشه فقط بخاطر قسمی که خورده بودم اینکارو کردم وگرنه دلیلی نداشت ازش پنهان کنم. 1بار بهش پیام دادم و عذر خواهی کردم زنگ زد و گفت باید فکر کنیم من نمیتونم دوباره اعتماد کنم شاید خیلی چیزای دیگه ازم پنهان کرده باشی اصلا شاید دیگه نتونم ادامه بدم. لطفا راهنماییم کنید چکار کنم. چطور بهش بفهمونم اون واسطه از سادگیم سواستفاده کرد و نذاشت بهش جریان رو بگم ولی الان برای نابود کردن رابطمون بعد از چند ماه این جریانو رو کرده. اگه زنگ زد چی بهش بگم که دوباره باورم کنه. من شرایط کمک گرفتن حضوری از مشاور رو ندارم خواهش میکنم در اسرع وقت راهنماییم کنید زندگیم برای هیچ و پوچ به هم ریخته
با سلام
بنده 5 سال هست که با دختر دایی خود ازدواج کردم.
نزدیک به یک سال هست که با همسرم مشکلاتمون روز به روز داره زیاد تر میشه.
چنتا مشکل اساسی داریم از جمله خانواده هامون
خانواده من تهران زندگی میکنن و پر رفت |آمد هستیم همونجوری که قبل از ازدواج به همسرم گفته بودم ،علی رغم این که دختر داییم بود و اینو میدونست.
الان هر روز بهونه های مختلف میگیره که نیاد خونه بابام
ما تغریبا هفته ای 2 مرتبه میریم اونجا و داداش هام هم میان و دور هم جمع میشیم.
بغیر از این مشکل از وقتی که بچمون بدنیا آمده ( الان 10 ماهه هست) احساس میکنم خیلی بهونه گیر شده و هر روز یه بهونه جدید میگیره.
با اینکه من زیاد در خدمت خانواده 3 نفره خودمون هستم
مثلا تا چند وقت پیش بهونه میگرفت میگفت زیاد میریم خونه بابات اینا ، اونو کمش کردم گفت ماشین خوب نداریم، اون خریدم گفت مسافرت نمیریم ، یک ماهه پیش بردمش آنتالیا و حتی پدر مادرش هم با خودمون بردم ( البته هزینه پدر و مادرش رو خودشون دادن).
هر بهونش رو حل میکنم به یچیز دیگه گیر میده.
خودش هم دوست داره زندگیمون خوب باشه اما اخلاق خوبش بیشتر از 3 روز دووم نمیاره و دعوامون میشه.
متاسفانه الان حرمت ها هم بینمون خیلی شکسته شده.
لطفا راهنماییم کنید که چه باید بکنم.
با سپاس فراوان.


چند سوال تصادفی




پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.