سوالات با برچسب خونده


05

سوال


06

جواب

سوال های تصادفی با این برچسب
با سلام و خسته نباشید خدمت شما
من حدود1.5 در اداره ای مشغول بکار شده ام بنظر خودم سطح یادگیریم بالاس و تو این مدت تونستم خیلی خوب به کارم مسلط شوم ولی مشکلی که دارم اینه که از اعتماد بنفس پایینی برخوردارم واسه من مهم طرز برخورد همکارام نیست بلکه نمی تونم توانایی هام که مهمترین اصل در محل کار از نظر منه بروز بدم. همه طوری با من رفتار می کنند که انگار نوکرشونم من پست شغلیم تایپیسته و همکارم که اون هم خانمه با اینکه دارای مدرک کارشناسی ارشده ولی اصلا دانشش به من نمی رسه رشتش حسابداری خونده ولی من حتی یه ضربه ساده رو بلد نیست که اکثرا از من سوال می کنه با اینکه مدرک من دیپلمه! اما با این وجود از اعتماد بنفس بالایی برخورداره جوری که همه فک میک کنن همه چیز تمومه! من امسال کنکوردارم ولی همیشه فک می کنم حتی اگه درسم بخونم بازم به من به همون چشم نگاه می کنن چون واقعا اعتماد بنفسم پایینه و خیلی کم رو ام و خواسته هامو نمی تونم بیان کنم و توانایی نه گفتن ندارم
آخرین جواب ها با این برچسب

سوال و جواب ها با برچسب خونده


تگ "خونده" به مطالب و پرسش‌های مرتبط با مفاهیم و مطالب آمونگی بر روی این پلتفرم اشاره دارد. این تگ به دانش آموزان، دانشجویان و علاقمندان به یادگیری فرصت می‌دهد تا سوالات مرتبط با مطالبی که خوانده‌اند، ارائه دهند و با دیگر کاربران در مورد آنها بحث و گفتگو کنند. موضوعات مختلفی از زبان‌ها و ادبیات تا علوم پایه و پیشرفته تحت این تگ قرار می‌گیرند و از اهمیت بسزایی برای افزایش دانش و به اشتراک گذاری اطلاعات برخوردارند.

جویا، هوش مصنوعی ما این متن رو نوشته، ازش درباره خونده سوال بپرس!



چند سوال تصادفی

با سلام
دختر 28 ساله ، فرزند دوم و آخر و مجرد ، از یک خانواده نسبتا معتقد با وضع مالی مناسب ، کارشناسی ارشد و مدیر بازرگانی یک شرکت هستم.
بیشتر مشکلاتم از زمانی شروع شد که وارد این شرکت شدم یعنی حدود دو سال و نیم پیش، با توجه به ظاهرم که چهره ای معصوم و به ظاهر محجوب و خوبی دارم به سرعت مورد توجه دیگران قرار می گیرم و افراد زیادی به من ابراز علاقه می کنند ، در برخورد با آنهایی که مجرد بودند وضعیت روشن بود، قاطعانه جواب رد به دوستی هایشان می دادم اما یکی از این افراد که متاهل بود کم کم به من نزدیک شد او از من 10 سال بزرگتر و متاهل و یک فرزند 4 ساله دارد از نظر اعتقادی و اخلاقی بسیار به هم نزدیکیم ، چون من فکر نمی کردم فکری درباره من داشته باشد به او اجازه نزدیک شدن دادم اوایل رابطه مثل 2 دوست صمیمی و معمولی بود اما وقتی به خودم آمدم رابطه مان رسما مانند زن و شوهر شد و من از خودم شرمنده بودم چون احساس خیانت به همسر ان مرد مثل خوره تمام وجودم را گرفته بود از طرفی افسردگی اینکه چرا این رابطه را ادامه می دهم من را آزار می داد و از طرفی دیگر با توجه به علاقه ای که به او داشتم نمی توانستم او را از خود برانم ، این وضعیت 2 سال است که ادامه دارد و هیچ کس از این رابطه پنهانی حتی در محیط کارمان مطلع نیست ، مطمئن هستم که با او آینده ای نخواهم داشت. در این مدت خواستگاران زیادی داشتم اما هیچگونه حسی به انها نداشتم .
از طرفی کارم را خیلی دوست دارم و موقعیت کاری مناسبی دارم و ترک کارتنها به جهت دوری از او برایم خیلی سخت است.
بین دو راهی مونده ام هم او را می خواهم و هم نمی خواهم و هر بار تلاش برای بهم زدن با او بی نتیجه و منجر به خرد شدن من می شود.
به دنبال راهی عملی برای ختم این رابطه ام هستم که نه به کارم لطمه بزند و نه به او و خیلی دوستانه این رابطه را تمام کنم و البته در ابتدا باید راهی پیدا کنم تا دلبستگی خودم را کم کنم که تا کنون هیچ راهی به ذهنم نرسیده.
باید چه کنم!؟



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.