سوالات با برچسب نمیخوام


11

سوال


25

جواب

سوال های تصادفی با این برچسب
سلام وقت بخیر مستقیم میرم سر مطلب ۱۶ سالی در سن کم عاشق یه پسری شدم که به خانوادم حرف منو زد میخواستم که به دلیل شرایطش خانوادم حاظر به ازدواج ما نشدن و بعد به سربازی رفت ولی اجازه بهش دادن که اگه شرایطو بجا اورد میتونه بیاد خواستگاری و گذاشتن با هم چت کنیم یک سالو خوردی که خدمت سربازی بود در ارتباط بودیم و من دور از چشم مادر پدرم میرفتم موقع های میومد مرخصی میرفتم کنارش به من دست نمیزد هنیشه کنار هم با هم صحبت میکردیم که بعد از مدت ها یبار که دیدار کردیم همو دست منو گرفت در همین حدا بیشتر نبود ولی بازم همیشه مرخصی که میومد تا زمان مرخصیش هر روز میومد کنار خانوادم باهاشون صحبت میکرد همچنان همو میخواستیم مدتی گذشت که خدمت بود با من سرد شد رفتارش عوض شدقبلش به حدی همو میخواستیم که خیلیا خبر داشت تو شهر شهرمون کوچیکه توشهر پیچیده بود که ما همو چجوری میخواییم یهو رفت پرونده منو بست خیلی اذیت شد عذاب کشیدم برای یک ماه رفت ولی از دور حواسش بهم بود خبر بهم میرسید بعد یک ماه برگشت و گفت فقط خانوادت خبر داشته باشن برای دوسه روزی صبر کردم باهاش در ارتباط شدم حس خشم توم زیاد بود حس  بهش گفتم نمیخوامت ۴ ماه از زندگیش رفتم برای همیشه تا که دستش بد شکستو عمل جراحی کرد اون موقع بهش پیام دادم که چی شده اشتی کردی به مدت چند روز اون ادم عوض نشده بود رفتارش با من منو اذیت میکرد حالمو بد میکرد ازارم میداد کاری کرد که خانوادم رو من دست بلند کردن م اینبار من محکم رفتم چند ماهی گذشت بهدمن خواستگار اومد و متوجه شده بود بهش خبر رسیده بود که مورد تایید منم قرار گرفته پیام داد کلی حرف زدو من با سنگینی کامل جوابشو میدادم که ما بدرد هم نمیخوریم بعد از اون هفته ای یبار پیام میداد در مورد خواستگارم حرف میزد به بهونه های مختلف که باهام دعوا بگیره دیگه چند ماهی گذشت  خیلی پشیمون که چرا اونکارو کرد خانوادم دست رو من بلند کنن معذرت خواهی چند دیدن بار برای بر گشت به زنگیم که یهو دلم خواست یه فرصت دوباره بدم و دادم خیلی عوض شده بود بهش گفتم بزار به خانوادم بگم در ارتباطیم گفت تا زمانی شرایطشون بجا نیوردم ن ننگو  پنهونی ولی خواهر برادر عروس داماد خودشون خبر داشتن ما باهمیم یه گروه زده بود که باداونام در ارتباط شده بودم ولی خبر نداشتم مادر پدرش خبر ندارن به هر حال دیگه باهم در ارتباط شدیم خیلی تغییر کرده بود خوب شده بود تا که دیدم یروز رفته بود تهران لایو گرفته بود صدا دختر میمد بهش گفتم اینا کین گفت اجیام باهاش دعوا گرفتم و...قرار شد همو از نزدیک ببینیم باهم صحبت کنیم گفت بیا خونه منم طبق معمول با خیال جمع رفتم منو گرفت تو بغل دراز کشید بهم گفت تو که حساس نبودی خودت میگفتی اشکال نداره تو باشگاه با دخترا کار کنیو از این حرفا منم بهش گفتم من گفتم کار کنی نگفتم اجی داشته باشی در ارتباط بشی باهاشون همینو گفتم داستان تغییر یه اتفاقی افتاد که به خواست خودم نبود بعدش خیلی وحشتناک بود برام اون اتفاق که ازش توقع نداشتم ولی بازم باهم خوب بودیم ولی نگفت قید خواهرامو میزنمو اینا من بعد اون اتفاق خیلی گریه کردم ولی قرار بود زمانی به من دست بزنه دیگه به هیچ دختری دست درازی نکنه سر قضیه اون خواهریا دیگه باهم حرف نزدیم که به تفاهمم نرسیدیم گذشت گذشت رفتم کنار حرف زدیم یروز از من خواست که برم کنارش برای یه اتفاق دیگه منم با میل خودم رفتم چون دوست نداشتم به دخترای دیگه دست بزنه بارم رفتارش خوب بود مدتییی گذشت رفتارش یجوری شد بهم توجه نمیکنه پیامش میدم انلاین میشه جواب نمیده بعضی پیامارو زنگش میزنم خو
پربازدید ترین های این برچسب
من دختری 20ساله ام و تا حالا عاشق هیچ پسری نشده بودم تا اینکه دوماه پیش با یک پسر اشنا شدم این پسره اوایل دوستی مرتب بهم زنگ میزد و بعد یک مدت باهام اصلا تماس نمیگرفت منم که دیدم اون زنگ نمیزنه من بهش زنگ زدم و دوسه بار که تماس گرفتم دیدم هیچ عکس العملی نشون نمیده دیگه منم باهاش تماس نگرفتم تا اینکه بعد 11روز بهم پی ام داد و گفت که میخوام ببینمت منم باهاش روز شنبه قرار گذاشتم،تا شنبه همش پی ام میداد و زنگ میزد ولی از وقتی که برگشتیم نه زنگ زده نه پی ام داده.موقعی که پیششم رفتارش باهام خیلی عاشقانس ولی یبار که داشتیم پشت تلفن باهم حرف میزدیم بهم گفت که من یبار عاشق یک دختر شدم دیگه از اون روز به بعد تصمیم گرفتم که کسیو دوست نداشته باشم و عاشقش نشم رابطه ما دوست پسر دوست دختره و من دوست دارم ولی دیگه دوست داشتن عشقی نیست.منم عاشقش شدم یعنی شب و روز فکرم پیششه نمیدونم باید چیکار کنم خودمم نمیدونم چرا یهو اینطوری شد میشه کمکم کنین باید چیکار کنم؟نمیخوام عشقم یکطرفه باشه!🙏
آخرین جواب ها با این برچسب
سلام! مبارک باشه که با شخص جدیدی آشنا شدی. اما درک می‌کنم که در مورد قصدها و نیت‌های فرد مقابلت دچار تردید و نگرانی هستی. تصمیم‌گیری در این موقعیت، خصوصاً وقتی پای احساسات و آینده مشترک در میان است، می‌تونه چالش‌برانگیز باشه. برای فهمیدن نیت واقعی فرد مقابل، موارد زیر می‌تونه بهت کمک کنه:

<ol>
<li><strong>گفتگوی صریح:</strong> صحبت کردن و بیان نگرانی‌ها و احساساتت با اون شخص، می‌تونه بهت کمک کنه که از قصدها و توقعات اون فرد در مورد رابطه و احتمال زندگی مشترک مطلع بشی.</li>
<li><strong>افکار و برنامه‌های آینده:</strong> از اون شخص بپرس که چه برنامه‌ها و ایده‌هایی برای آینده داره و ببین این برنامه‌ها تا چه اندازه با در نظر گرفتن تو و نیازهای تو هستند.</li>
<li><strong>رفتار با دیگران:</strong> نحوه برخورد و رفتار اون شخص با دیگران، خصوصاً خانواده و دوستانش، می‌تونه به تو نشانه‌هایی از شخصیت واقعی اون بده.</li>
<li><strong>درخواست‌ها و خواسته‌ها:</strong> مراقب باش از خواسته‌ها و درخواست‌هایی که ممکنه حد و مرزهای روحی یا اخلاقی تو رو زیر سوال ببرند.</li>
<li><strong>ملاقات در موقعیت‌های مختلف:</strong> سعی کن توی موقعیت‌ها و فضاهای مختلف با اون شخص وقت بگذرونی تا نحوه واکنش اون شخص رو در شرایط گوناگون ببینی.</li>
<li><strong>مشورت با افراد با تجربه:</strong> صحبت کردن با یک دوست یا فرد باتجربه می‌تونه نقطه نظرات جدیدی بهت بده و کمک کنه که تصمیم بهتری بگیری.</li>
</ol>

پیش از هر اقدام عجولانه‌ای، وقت بذار و به احساسات و شناخت خودت از اون شخص اعتماد کن. اگر احساس راحتی نمی‌کنی، شاید بهتر باشه که بیشتر وقت بذاری، تا بهتر بتونی تصمیم بگیری.

<br/><br/>
امیدوارم پاسخم تونسته باش

سوال و جواب ها با برچسب نمیخوام





من دختری 20ساله ام و تا حالا عاشق هیچ پسری نشده بودم تا اینکه دوماه پیش با یک پسر اشنا شدم این پسره اوایل دوستی مرتب بهم زنگ میزد و بعد یک مدت باهام اصلا تماس نمیگرفت منم که دیدم اون زنگ نمیزنه من بهش زنگ زدم و دوسه بار که تماس گرفتم دیدم هیچ عکس العملی نشون نمیده دیگه منم باهاش تماس نگرفتم تا اینکه بعد 11روز بهم پی ام داد و گفت که میخوام ببینمت منم باهاش روز شنبه قرار گذاشتم،تا شنبه همش پی ام میداد و زنگ میزد ولی از وقتی که برگشتیم نه زنگ زده نه پی ام داده.موقعی که پیششم رفتارش باهام خیلی عاشقانس ولی یبار که داشتیم پشت تلفن باهم حرف میزدیم بهم گفت که من یبار عاشق یک دختر شدم دیگه از اون روز به بعد تصمیم گرفتم که کسیو دوست نداشته باشم و عاشقش نشم رابطه ما دوست پسر دوست دختره و من دوست دارم ولی دیگه دوست داشتن عشقی نیست.منم عاشقش شدم یعنی شب و روز فکرم پیششه نمیدونم باید چیکار کنم خودمم نمیدونم چرا یهو اینطوری شد میشه کمکم کنین باید چیکار کنم؟نمیخوام عشقم یکطرفه باشه!🙏
من دختری 20ساله ام و تا حالا عاشق هیچ پسری نشده بودم تا اینکه دوماه پیش با یک پسر اشنا شدم این پسره اوایل دوستی مرتب بهم زنگ میزد و بعد یک مدت باهام اصلا تماس نمیگرفت منم که دیدم اون زنگ نمیزنه من بهش زنگ زدم و دوسه بار که تماس گرفتم دیدم هیچ عکس العملی نشون نمیده دیگه منم باهاش تماس نگرفتم تا اینکه بعد 11روز بهم پی ام داد و گفت که میخوام ببینمت منم باهاش روز شنبه قرار گذاشتم،تا شنبه همش پی ام میداد و زنگ میزد ولی از وقتی که برگشتیم نه زنگ زده نه پی ام داده.موقعی که پیششم رفتارش باهام خیلی عاشقانس ولی یبار که داشتیم پشت تلفن باهم حرف میزدیم بهم گفت که من یبار عاشق یک دختر شدم دیگه از اون روز به بعد تصمیم گرفتم که کسیو دوست نداشته باشم و عاشقش نشم رابطه ما دوست پسر دوست دختره و من دوست دارم ولی دیگه دوست داشتن عشقی نیست.منم عاشقش شدم یعنی شب و روز فکرم پیششه نمیدونم باید چیکار کنم خودمم نمیدونم چرا یهو اینطوری شد میشه کمکم کنین باید چیکار کنم؟نمیخوام عشقم یکطرفه باشه!🙏


چند سوال تصادفی

سلام تقريبا 10 سال پيش تلويزيون يه فيلم داد درباره يه پسر جوون كه يه نرم افزار طراحي كرد براي پيش بيني بورس. بعد يه كله گنده بورس اومد كه از پسره اينو بخره ولي گفت بايد اول تستش كنم. چندين ماه هي تست گرفتن تا تقريبا نرم افزار 100 درصد درست پيش بيني مي كرد. بعد يهو پيش بيني كرد كه يه شكست بزرگ تو بورس هست و يه شركت خرده پا كه اصلا ارزش نداره يهو پا ميگيره و بقيه بورس سقوط عظيمي داره. اين كله گنده هه هم تمام سرمايه و زندگيشو مفت فروخت و اون شركت رو كاملا خريد تا بعد از شكستي كه پيش بيني شده بود اون سود كنه اما شكست اتفاق نيافتاد و در عوض اون شركتي كه اين همه سرمايشو توي اون گذاشت نابود شد. بعد معلوم شد اون پسر برنامه نويسه بچه كه بوده پدر و مادرش از بانك وام ميگيرن تا مغازه شونو باز كنن و نمي تونن وام رو بازپرداخت كنن. مامور بانك هم به اينا به دروغ و براي خود شيريني پيش بانك، ميگه كه راهي نيست. پدره هم ميره يه سنگ ميبنده به پاش ميپره تو آب تا غرق شه ولي مادره ميبينه ميره كه اونو نجات بده اما هردوشون ميميرن و كل مال و خونه و اينا ميرسه به بانك. اين پسر برنامه نويسه همون پسره ست و اون مامور بانكه همون كله گنده بورسه. پسره از اول براي انتقام اومده بوده و همه اينا نقشه بوده. فيلمه رو فك كنم شبكه سه نشون داد كامل فيلم يادمه ولي اسمش اصلا يادم نمياد لطفا اگه كسي ميدونه بگيد. ممنون



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.