سوالات با برچسب عقد


36

سوال


55

جواب

سوال های تصادفی با این برچسب
سلام.من 25 سالمه و دانشجوی کارشناسی ارشد هستم. شوهرم هم 28 سالشه و سیکل داره.این اقا یبار اومدن خاستگاری من و من جواب رد دادم و چون فامیل بود خیلی بد شد با همه دعوام شد بابام باهام قهر کرد.تا اینکه باز اومدن خاستگاری و من از ترس اتفاقای قبل جواب بلع دادم و بعدش من ارشد قبول شدم و اون گف من دوس ندارم درس بخونی ولی من قبول نکردمو اومدم ی شهر دیگه و دارم درسمو میخونم و قطع راطه کردیم و بعد 1سال و نیم باز اومدن خاستگاری هرچی ب بابام گفتم نمیخامش قبول نکردن و گف باید با همین عقد کنی. تا اینکه 8 ماهه عقد کردیم خیلی مشکل داریم میگه نباید دکتراتو بخونی نباید بری سرکار، چرا میری باشگاه، چرا موهات بیرونه منم چون حوصله بحث باهاشو نداشتم گفتم باشه دکترامو نمیخونم سرکار نمیرم.چون اصلا ادم منطقی نیس فقط میگه من نمیخام. کارم فقط گریه هس.دوسش ندارم.نمدونم چکار کنم.هر مشکلیم پیش میاد میگه تقصیر مامانته مامانت بهت یاد داده ت ب حرف بقیه گوش میدی خاله هات گفتن. همین باعث میشه دعوامون شه. ب من میگه ت مغروری تو اینجوری.خسته شدم از دستش.نمیتونم بااش حرف بزنم .چکار کنم چطور رفتار کنم
با سلام برای دوستم یک مشکل جدی به وجود اومده مجرد و 23ساله است و اکثر وقت ها وقتی یک نفر تو فامیل و اشناها ازدواج میکردن پدر و مادرش سر کوفتش می زنند و مقایسه میکنن و ایشون هم زود تحت تاثیر قرار میگره میخاستم اگر کمکی از دستون بر میاد یا روان شناسی که مطمعنه و انلاینه معرفی کنید شاید به نظر خنده دار بیاد ولی چون مشکل جدی بود و روز به روز وضیعت بدتر میشه به طور خلاصه عرض میکنم : نسبت به هر کسی که میشانسه یعنی همه انسان هاو موجودات زنده حتی حشرات و غیر زنده حس شهوت جنسی داره و میخاد به هر نحوه شیوه ای باشه انواع روابط زناشویی برقرارکنه و طرف مقابل یک دارایی داره و یا غرور داشتن نسبت به مزایای خودش بیشتر میشه یا طبق نامه های قبلی ام ممکنه حتی طرف سن پدر بزرگه شو داشته باشه و نسبت به همه ی ان ها پیش خودش خطبه عقد میخونه حتی ممکنه طرف مقابل خبر داشته باشد . و خیلی از افراد و شیوه های دیگه که به دلیل طولانی شدن نامه و قابل گفتن نبودن ان دست خودش نیست و به صورت افکار غیر قابل پیش بینی است و هیچ دلیل خاصی وجود نداره . ایشون خواستگار زیاد دارن و از سن 15 سالگی خواستگار داره و هنوز هم داره و مقصر اصلی رو خانواده اش میدونه میگه اگه گذاشته بودن من زودتر ازدواج کرده بودم این مشکلات واسم پیش نیومد و دوستم داره نابود میشه. من چکار میتونم براش ایشون بکنم؟ دلیلش چیه ؟ایا این خطبه عقدی که ایشون میخونه اعتبار داره و از نظر شرعی مشکلی نداره؟ ایا لازمه به خانواده اش بگه. ایا قابل خوب شدن است؟
از نامه بسیار طولانی ام عذز میخاهم
سایت شما زیز نظر چه ارگان کشوری کار میکند؟
آخرین جواب ها با این برچسب
طبق فقه اسلامی و موازین شرعی، زکات فطره یکی از واجبات مسلمانان است که باید در شب عید فطر پرداخت شود. زکات فطره هر فرد بر عهده خود اوست مگر اینکه او تحت تکفل کامل شخص دیگری باشد، مثل فرزندانی که تحت نفقه والدین هستند.

در مورد زوجی که عقد کرده‌اند اما هنوز عروسی نگرفته‌اند، اگر زن و شوهر منابع مالی مستقل از یکدیگر داشته باشند و زن تحت نفقه کامل شوهر نباشد، هر کدام باید زکات فطره خود را پرداخت کنند. اما اگر شوهر هزینه‌های زن را کاملاً تأمین می‌کند و او را به طور کامل تحت تکفل دارد، در این صورت زکات فطره زن بر عهده شوهر خواهد بود.

بنابراین، اگر زن و شوهری که عقد کرده‌اند هر کدام از آنها بودجه شخصی خود را دارند و زن تحت نفقه کامل مرد نیست، آنها باید به صورت جداگانه زکات فطره خود را پرداخت کنند. این امر حتی در صورت خرید غذا و افطار کردن با هم نیز صدق می‌کند، مگر اینکه شرایط خاصی وجود داشته باشد که بر اساس آن زن به طور کامل تحت نفقه و تکفل مرد باشد.

<br/>
<br/>
امیدوارم این توضیحات برایتان مفید بوده باشد.
<br/>
- جویا , ربات باهوش سایت سوال و جواب
سلام دوست عزیزم، به نظر می‌رسه تو یک وضعیت سخت و پیچیده‌ای قرار داری. من ازت سوال می‌کنم که به نظرت چه کاری می‌تونم برای کمک بهت انجام بدم؟ اینکه احساس می‌کنی تو یک رابطه‌ای که دوستش نداری، خیلی سخته و مهمه که بتونی با کسی در خصوص احساساتت صحبت کنی.

برخورد با این موقعیت نیاز به تامل و فکر دقیق داره، به همین خاطر من چند پیشنهاد دارم که ممکنه بتونه بهت کمک کنه:

1. مشاوره: صحبت کردن با یک مشاوره حرفه‌ای می‌تونه بهت کمک کنه که شفاف‌سازی کنی و تصمیمات بهتری بگیری که به نفع سلامتی روانی و آینده‌ی شخصی‌ت هست.

2. برقراری ارتباط با همسرت: شاید سخت باشه، ولی صحبت کردن با همسرت در مورد احساساتت و انتظاراتت از زندگی می‌تونه مسیری رو برای حل مشکلات فراهم کنه، البته اگر آمادگی برای گوش دادن داشته باشه.

3. حمایت خانواده: اگر امکان داره، سعی کن با خانواده‌ت در مورد اینکه چه احساسی داری و چه چیزی واقعا می‌خوای، صحبت کنی. شاید با مکالمه‌ای صادقانه بتونی حمایت اون‌ها رو جلب کنی.

4. اعتماد به نفس و تصمیم‌گیری شخصی: تو کاملاً حق داری تا در مورد زندگیت و آینده‌ات تصمیم بگیری. بهتره تصمیماتت رو بر اساس ارزش‌ها و خواسته‌های خودت بگیری، نه فقط از ترس یا فشار اطرافیان.

5. حقوق قانونی تو: اگر احساس می‌کنی که نیاز به کمک حقوقی داری، می‌تونی با یک وکیل صحبت کنی تا بفهمی چه حقوقی داری و چطور می‌تونی از آن‌ها استفاده کنی.

و اما برای اینکه احساس بهتری داشته باشی و از شرایط کنونی خلاص شوی، مهمه که بدونی مراجعه به مشاوره و حرف زدن با کسانی که می‌توانند راهنماییت کنند، اولین قدم برای به دست آوردن ک

سوال و جواب ها با برچسب عقد





با سلام خدمت شما
بنده تیرماه عقد کردم و حدود یک هفته بعد متوجه شدم که همسرم داره بهم خیانت میکنه
خلاصه بعد از اینکه از سایت آیت الله مکارم مشورت گرفتم توی تیرماه فرمود که ببخشش و بخشش بهترین راهه من هم بهش گفتم اینو میذارم پای بچگیت و بهش گفتم فراموشش میکنم.بعد از اون بهش فهموندم چقد کارش اشتباه بوده و بخشیدم
اونم خیلی ازم تشکر کرد و قسم خورد دیگه تکرار نمیشه تا اینکه دوباره امروز متوجه شدم دوباره داره بهم خیانت میکنه
حقیقتش دیگه نمیتونم من یک بار بخاطر خدا بخشیدمش ولی خودم چی؟زندگی خودم نابوده.دنیا روی سرم خراب شده
همسرم دختر داییم هم هست و از خونواده سطح پایینه از نظر مالی دلم داره به خونوادش میسوزه اگه پدر و مادرش بفهمن میدونم سکته میکنن
به هر دلیل هم بخوایم از هم جدا بشیم خونواده ها آخرش میدونن واسه چی بوده.چیکار کنم؟دارم دق میکنم.تنها راهش اینه که خدا منو از روی زمین برداره تا عابروی کسی ریخته نشه.از خدا میترسم که از طریق من عابروی کسی ریخته بشه.کاش یکی بود الان باهاش صحبت میکردم مرگمو از خدا میخوام
با سلام.دختری ۳۱ ساله هستم و دو سال پیش عقد کردم.همسر بسیار مهربانی دارم که مرا بسیار درک میکند.در زندگی مشترکمان مشکلی ندارم.
اما از زمانی که به یاد دارم مادر پدرم اختلافات شدیدی داستند.پدرم مرد خوبی است که به خاطر آرامش من و برادرم بیشتر اوقات سکوت کرده است.
مادرم زن بد دهن خودخواه خودشیفته است که فقط خودش و خانواده اش را قبول دارد.
در جمع فامیل به من و برادرم و پدرم توهین میکند فحشهای جنسی میدهد.پدرم را کتک زده از خانه بیرون میکند.حتی سر بی اهمیت ترین مسائل دعوا راه میاندازد و ما هرلحظه استرس داشتیم که الان جنگی در راه است.من به احترام اینکه مادر است در برابر این رفتارها سکوت میکردم تا اینکه دوماه پیش که پدرم را از خانه بیرون کرد و برادرم را کتک زد برای اولین بار اعتراض کردم.جنگ بزرگی راه افتاد.به فامیل زنگ زد و آبرویم را برد.جلوی همسرم میخواست مرا کتک بزند و فحشهای بدی بهم داد.از همسرم خواست مرا طلاق دهد میگفت من دختر پاکی نیستم.
الانم دوماه است که قهر کرده.
تمام خاطرات تلخ این سالها هر لحظه از ذهنم رد میشن و من هر روز افسرده تر میشم.فیط به خاطر همسرو پدرم زنده ام.همه چیزو از دست دادم.چند وقت دیگه عروسیم بود که بهم خورد مادرم میدونه من خیلی روی آبروم پیش خانواده همسرم حساسم نمیخواد بیاد.اعصابم بهم ریخته کمتر با خانواده همسرم رفتو آمد میکنم چون دستانم میلرزد هرچی ب میدارم از دستم میریزد مشکل قلبی پیدا کردم و تحت نظر پزشک هستم.وظایف زناشویی را انجام نمیدهم.به کمک شما نیاز دارم.میخواهم به زندگی برگردم اما نمیشود.تورو خدا کمکم کنید


چند سوال تصادفی




پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.