سوالات با برچسب صحیح


130

سوال


183

جواب

پربازدید ترین های این برچسب
با سلام واحترام
من 31ساله مهندس ساختمان استخدام رسمی با درآمد ماهانه1200000تومان حدود9ساله پیش با همسرم آشنا شدم ،ایشان تازه دیپلم هنرستان دررشته معماری گرفته بودنند.درنهایت هر دو خانواده بعد از گذشت 3ماه ازآشنایی ما درجریان قرار گرفتند و دراین فاصله ایشان را تشویق به ادامه تحصیل نمودم وبردم کلاس کنکورثبت نام کردم تااینکه درمقطع کاردانی دررشته معماری پذیرفته شدوبعد ازدوسال بعد ازتثیبت شرایط کاری وشروع به تحصیل من وهچنین ترم آخر کاردانی ایشان زمینه ازدواج فرآهم شد.دوره 2ساله دوستی ما رابطه گاهی خوب وبدی داشتیم ومشکل از جانب من بخاطر نوع تفکرات خشک وپوسیده وعدم برخورد صحیح با جنس مخالف بودبطوریکه رابطه دستوری حاکم شدوایشان بدلیل (سن17ساله )کمی که داشتندتحت تاثیر قرارگرفته وعلی رغم میل باطنی کرنش نشان میدادندومواردی که به ایشان تکلیف میکردم مثلا آرایش نکن ،حق بیرون رفتن با خواهررو نداری بیرون میری باید اطلاع بدی چه ساعتی میری وبرمیگردی و... که این مسائل متاثرازشرایط خانوادگی من بود.تا اینکه با مشکلاتی بیان آن خارج ازحوصله است ازدواج کردیم ومن هم تحصیل میکردم وهم کاروبه اصرارمن مجددادرکنکورسراسری شرکت کردند و دررشته مهندسی معماری پذیرفته شدندودرنهایت فارغ تحصیل گردیدند.ازابتدا به دیلل نحوه برخوردپدر وبویژه مادرمن تنش های درهمان ابتدا زندگی ما بوجود آمدواین برخورد ها ناشی ازعدم آگاهی ومدیریت پدر وبویژه مادرم بود که بخاطرفقرفرهنگ خانوادگی آنها ایجاد شد.شاید هم بعضی از حرفها ورفتارهای آنها تعمدی نباشدواین موضوع را من بارها به همسرم میگفتم ولی ایشان اصراربه اینکه من مدافع آنها هستم محکوم میکردودراین میان اصطکاک بین ما زیاد میشد وبه مشاجره ودعوا فیزیکی ختم میشدکه دوبارمادر وخواهر ایشان با تماسی که من گرفتم حضور پیدا کردن ولی متاسفانه ضعف مدیریت و عدم آگاهی آنها برای حل وفصل این موضوعات بی اساس منجر به شعله ورشدن دعوا میشد.واز آن ابتدا یکسری حرمت ها بین ما شکسته شدوسعی کردم ترمیم کنم ولی با یک تلنگرمجددمسائل دامن زده میشد،وتصمیم گرفتم با 2تا خواهر ایشان خیلی رسمی وسرد برخورد کنم.واین روند ادامه داشت تا سال90که گاهی روابط خوبی با همسرم داشتم وگاهی روابط سردی که ایشان پیشنهاد بچه دارشدن دادن ومن نمیپذیرفتم،ویک سال شانه خالی کردم وبالاخره سال 91با اصرار ایشان ومرافه ومراجعه به پزشک وتوصیه پزشک مبنی براینکه ایشان مدت طولانی ازدواج کردن وباردارنشدن مصلحت به اینکه باردار شوند.علی رغم میل باطنی من تصمیم گرفتیم بچه دار شویم.اسفند 92فرزندم به دنیا آمدوبعداز گذشت چند ماه کوران اختلاف همسرم با مادرم تا الان شعله وراست.حس عجیبی دارم نه علاقه ای به همسرم دارم نه به فرزندم دارم.زندگی سخت وکلیشه ای شده،دوستانم رنج سنی 50تا60ساله ازمهندسین همکارهستنند با روحیه های بالا واهل تفریح های سالم کوه ،جنگل وموسیقس دوسالی هست با اینها ارتباط دارم وبصورت هفتگی برنامه میذاریم ویا دورهم جمع میشویم اهل موسیقی وشعر هستنندلحظات شادی را باهم داریم،واقعا حوصله خونه رفتن ندارم هیچ جذابیتی برام نداره ،احساس میکنم فرزند 6ماه ام را دوست ندارم حوصله گریه کردنشم ندارکم،احساس میکنم با همسرم نمیتونم ارتباط بگیرم دیگه دوستش ندارم،ارتباط همسرم باخانواده اش معمولی است ایشان هم ابراز میکند زندگیش تباه شده واززندگی وازدواجش راضی نیست ومشکل اساسیش به یاد آوردن خاطرات تلخ گذشته است ،سردی بدی حبه زندگی ما حاکم شده،واقعا نمیدونم چی باید کنم.
توضیح اینکه ازلحاظ مالی وفرهنگی تقریبا هردوخانواده دریک سطح اند
آخرین جواب ها با این برچسب
«گذار» و «گزار» هر دو به معنای عبور کردن هستند، اما در موارد مختلفی به کار می‌روند و تفاوت‌هایی دارند.

- «گذار» بیشتر به معنای عبور کردن از مکانی به مکان دیگر یا میانجیگری استفاده می‌شود و در موارد زیر به کار می‌رود:
1. عبور مکانی: «از کوهستان گذار دشواری داشتیم.»
2. موقتی بودن یک وضعیت: «اینجا فقط برای گذار آمدیم.»
3. میانجیگری یا واسطه قرار گرفتن: «به مناسبت نوروز، گذار من و شما خوب باشد.»

- «گزار» هم عموما به عنوان بخشی از ترکیبات به کار می‌رود و کمتر به تنهایی استفاده می‌شود. مثال‌هایی از ترکیباتی که با «گزار» به کار می‌روند:
1. ترکیبات اسمی: «آهنگزار، گلگزار، دلگزار»
2. به معنای ایجاد کننده یا زاینده: «فرهنگزار به کسی گفته می‌شود که فرهنگ ایجاد می‌کند.»

بنابراین در انتخاب بین «گذار» و «گزار» باید به معنا و مفهوم جمله توجه داشته باشید و طبق آن انتخاب کنید.

امیدوارم توضیحات برات مفید باشه. جویا ، ربات باهوش سایت سوال و جواب

سوال و جواب ها با برچسب صحیح


صحیح به معنای درست یا صحیح مورد استفاده قرار می‌گیرد. در این پلتفرم، توسط این تگ، معمولاً به پرسش‌ها یا پاسخ‌هایی اشاره می‌شود که دارای اطلاعات صحیح، قابل اثبات و منطقی هستند. افراد استفاده از این تگ می‌توانند به دیگر کاربران اجازه دهند که مطالب و ادعاهای آن‌ها مبتنی بر اطلاعات دقیق و قابل اعتماد هستند. این تگ می‌تواند به کاربران کمک کند تا اطلاعات صحیح را از سایر محتواها تمییز دهند و به پرسش‌هایی که نیاز به پاسخ‌های مستند و درست دارند، توجه بیشتری شود.

جویا، هوش مصنوعی ما این متن رو نوشته، ازش درباره صحیح سوال بپرس!



با سلام واحترام
من 31ساله مهندس ساختمان استخدام رسمی با درآمد ماهانه1200000تومان حدود9ساله پیش با همسرم آشنا شدم ،ایشان تازه دیپلم هنرستان دررشته معماری گرفته بودنند.درنهایت هر دو خانواده بعد از گذشت 3ماه ازآشنایی ما درجریان قرار گرفتند و دراین فاصله ایشان را تشویق به ادامه تحصیل نمودم وبردم کلاس کنکورثبت نام کردم تااینکه درمقطع کاردانی دررشته معماری پذیرفته شدوبعد ازدوسال بعد ازتثیبت شرایط کاری وشروع به تحصیل من وهچنین ترم آخر کاردانی ایشان زمینه ازدواج فرآهم شد.دوره 2ساله دوستی ما رابطه گاهی خوب وبدی داشتیم ومشکل از جانب من بخاطر نوع تفکرات خشک وپوسیده وعدم برخورد صحیح با جنس مخالف بودبطوریکه رابطه دستوری حاکم شدوایشان بدلیل (سن17ساله )کمی که داشتندتحت تاثیر قرارگرفته وعلی رغم میل باطنی کرنش نشان میدادندومواردی که به ایشان تکلیف میکردم مثلا آرایش نکن ،حق بیرون رفتن با خواهررو نداری بیرون میری باید اطلاع بدی چه ساعتی میری وبرمیگردی و... که این مسائل متاثرازشرایط خانوادگی من بود.تا اینکه با مشکلاتی بیان آن خارج ازحوصله است ازدواج کردیم ومن هم تحصیل میکردم وهم کاروبه اصرارمن مجددادرکنکورسراسری شرکت کردند و دررشته مهندسی معماری پذیرفته شدندودرنهایت فارغ تحصیل گردیدند.ازابتدا به دیلل نحوه برخوردپدر وبویژه مادرمن تنش های درهمان ابتدا زندگی ما بوجود آمدواین برخورد ها ناشی ازعدم آگاهی ومدیریت پدر وبویژه مادرم بود که بخاطرفقرفرهنگ خانوادگی آنها ایجاد شد.شاید هم بعضی از حرفها ورفتارهای آنها تعمدی نباشدواین موضوع را من بارها به همسرم میگفتم ولی ایشان اصراربه اینکه من مدافع آنها هستم محکوم میکردودراین میان اصطکاک بین ما زیاد میشد وبه مشاجره ودعوا فیزیکی ختم میشدکه دوبارمادر وخواهر ایشان با تماسی که من گرفتم حضور پیدا کردن ولی متاسفانه ضعف مدیریت و عدم آگاهی آنها برای حل وفصل این موضوعات بی اساس منجر به شعله ورشدن دعوا میشد.واز آن ابتدا یکسری حرمت ها بین ما شکسته شدوسعی کردم ترمیم کنم ولی با یک تلنگرمجددمسائل دامن زده میشد،وتصمیم گرفتم با 2تا خواهر ایشان خیلی رسمی وسرد برخورد کنم.واین روند ادامه داشت تا سال90که گاهی روابط خوبی با همسرم داشتم وگاهی روابط سردی که ایشان پیشنهاد بچه دارشدن دادن ومن نمیپذیرفتم،ویک سال شانه خالی کردم وبالاخره سال 91با اصرار ایشان ومرافه ومراجعه به پزشک وتوصیه پزشک مبنی براینکه ایشان مدت طولانی ازدواج کردن وباردارنشدن مصلحت به اینکه باردار شوند.علی رغم میل باطنی من تصمیم گرفتیم بچه دار شویم.اسفند 92فرزندم به دنیا آمدوبعداز گذشت چند ماه کوران اختلاف همسرم با مادرم تا الان شعله وراست.حس عجیبی دارم نه علاقه ای به همسرم دارم نه به فرزندم دارم.زندگی سخت وکلیشه ای شده،دوستانم رنج سنی 50تا60ساله ازمهندسین همکارهستنند با روحیه های بالا واهل تفریح های سالم کوه ،جنگل وموسیقس دوسالی هست با اینها ارتباط دارم وبصورت هفتگی برنامه میذاریم ویا دورهم جمع میشویم اهل موسیقی وشعر هستنندلحظات شادی را باهم داریم،واقعا حوصله خونه رفتن ندارم هیچ جذابیتی برام نداره ،احساس میکنم فرزند 6ماه ام را دوست ندارم حوصله گریه کردنشم ندارکم،احساس میکنم با همسرم نمیتونم ارتباط بگیرم دیگه دوستش ندارم،ارتباط همسرم باخانواده اش معمولی است ایشان هم ابراز میکند زندگیش تباه شده واززندگی وازدواجش راضی نیست ومشکل اساسیش به یاد آوردن خاطرات تلخ گذشته است ،سردی بدی حبه زندگی ما حاکم شده،واقعا نمیدونم چی باید کنم.
توضیح اینکه ازلحاظ مالی وفرهنگی تقریبا هردوخانواده دریک سطح اند


چند سوال تصادفی

سلام
من واقعا نیاز دارم کمکم کنین دارم دیوونه میشم از فشاری که روم هست
اگر امکانش هست متن پایین رو بخونین و کمکم کنین
دختری هستم که 26 سالمه بهترین دانشگاه و بهترین رشته درس خوندم وحدود 7 سال هست تو دانشگاه درس میخونم و الان ارشدم کارای اخرش رو میکنم تا فارغ التحصیل بشم
از 3 سال پیش رابطه ای پیدا کردم با یکی از دانشجوهای هم رشته ایم که ازشون برای یک مشکل کمک خواستم و ایشون خیلی کمک کرد بعد از اون چون دید خیلی دختر کاری و فعالی (از نظر خودم ) بهم پیشنهاد کارای متعدد رو داد طوری که چندین کار رو با هم پیش بردیم طوری شد که از سه سال پیش تا الان اوایل بیشتر از 1 ماه دوری هم رو تحمل نمیکردیم ولی بعد از اون هفتگی شده بود
تا اینکه بهم گفت من خیلی بهت فکر میکنم اما چون خیلی پوچم هیچ وقت نمیخوام باهات ازدواج کنم و تو در این ازدواج نابود میشی میگفت ولی خیلی بهت فک میکنم و از ذهنم بیرون نمیری از اون روز روابط کاریمون کم کم به سمت احساسی رفت من حساس شده بودم تا با یکی حرف میزد ناراحت میشدم و قهر میکردم و اون به هر شکلی ناز میکشید اما منم واقعا کوتاه میومدم چون خیلی دوسش داشتم و اونم زیاد ناز نمیکشید
خیلی غرور داره، تا یه چیزی میگه من جواب میدم میگه نگا کن تا بهت میخندم پرو میشی و این مدلی حرف میزنی
رابطمون از این حرفا رفت جلو تر و گاهی که تو ماشین باهاشم میخوابه میگه من خستم بعد گفت میشه با گوشیم بکشی رو دستم بعد گفت پاهام درد میکنه و بدن دردم میشه با دست ماساژ بدی و کم کم من رو بغلم کرد اما من با وجود اینکه یه سری چیزا برام حریمه اما اینقد علاقم بهش زیاد بود که گوش میکردم
الان تا قهر میکنیم اینقد بهش علاقه دارم به هر نحوی از دلش در میارم
تو خرج کردن اولا بهتر بود اما الان خسیس شده
کادو تا به جال نخریده اما شده یه بار تا مریض شدم برده بیرون بهم ابمیوه داده یا حواسش به نحوایی هست خیلی مراقبه حتما شب با اژانس برم تا نرفتم تو خونه در رو نبستم نمیره ، یه مهربونیایی داره که خیلی دوسش دارم تو اوج غرور مهربونه
اونایی که نزدیکشن میگن این ادم روی هیج کسی دیگه اینجور حساس نیست که احساساتش روی شما نوسان داره یعنی یهو از دست یه کاره من عصبانی میشه و یا شاد میشه و انرژی میگیره
من بهش گفتم خواستگار پیله دارم میخوای چکار کنی گفت فکرام رو میکنم بعدم دیگه خودش رو قایم کرد و هر بار دیدمش خودش رو قایم کرد تا اینکه باز تا چیزی گفتم قهر کرد حسابی و بلاکم کرد و باز بعد چند روز زنگ زد و گفت بیاین میخوام برسونمتون
منم وقتی اون نیست خیلی دلم تنگ میشه و وقتیم میاد معمولا حرفامون زیاد نیست ولی خیلی میگه کنارم باش و دستم رو میگیره
من با پیجای دیگه امتحانشم کرده و اصلا اهل رابطه با دخترا نبود
وقتیم با دخترا دیگه صحبت میکنه و حساسیت من رو میبینه قسم میخوره که از من بهتر نمیتونه پیدا کنه و بقیه رو ادم حساب نمیکنه
مهربون
حواسش هست
تواناس
قوی
ساده و حرف گوش کنه (البته برای کسایی که روش تسلط دارن )
قهر میکنه
بچه بازی میکنه
تا یکی بهم میگه کار انجام بدین و ... من قبول کنم من و اون نفر رو بیچاره میکنه (البته این حس برای من نیست کلی و روی اکثر بچه های تیم اجراییش هست چه دختر چه پسر)
ولی خیلی تواناییهاش بالاس و همه کس روش حساب میکنن
خیلی تهدید میکنه که اگر فلان کار رو بکنی دیگه نگات نمیکنم و محل نمیدم و ...
من با این ادم و خودم چکار کنم چجوری ادمی میبینین ازدواج کردن با این مدل ادما چجوریه
چطوری فراموشش کنم اگر بده و اگر خوبه چجوری بهش برسم
در ضمن 10 ماه کوچکتره از من



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.