پرسش و پاسخ ، سوال و جواب فارسی
یاد بگیر و پول دربیار: آموزش رایگان Html Asp.net Wordpress

سوالات با برچسب صبر


15

سوال

17

جواب

ابر برچسب های مرتبط
سوال های تصادفی با این برچسب
سلام
خواهشا کمکم کنین
دو سال پیش توی دانشگاه با پسری به اسم سینا اشنا شدم.ازم خواستگاری کرد.یک جلسه هم با مادرش اومدن و من و مادرم و دیدن.یعنی خواستگاری خیلی رسمی انجام نشد.قرار گذاشتیم تا پایان درسمون صبر کنیم و با هم در ارتباط باشیم تا هم همدیگه رو بهتر بشناسیم هم شرایط ازدواج سینا درست بشه.
توی این مدت رابطمون خیلی خیلی صمیمی شد.
سینا دو سال از من کوچیکتره.
بعد یه مدت دیدم یکم تعادل عصبی نداره.کاراش و رفتاراش برام خیلی زننده شد. تا رفتارم باهاش سرد شد شروع کرد به اذیت کردن من و تهدید کردنم.
تصمیم گرفتم ازش جداش م.ولی مخالفت کرد.گفت اگه بخوای از من جدا شی ابروت و پیش خانوادت میبرم. منم اهمیتی به این حرفش ندادم.چند روزی باهاش حرف نزدم و جوابش و ندادم.هی تهدید کرد.تا اینکه یه روز اومد دم خونمون و با مادرم دعواش شد.و یه سری حرفا به مامانم در مورد رابطمون زد. مامانم و توی مرز سکته انداخت. منم برای اینکه ادامه نده و ابروم پیش خانوادم نره بهش قول دادم که باهاش ازدواج میکنم به شرطی که ابروم و نبره. ازش به شدت متنفرم... حالم از دیدنشم بهم میخوره... الان یه خواستگار خوب دارم.خیلی دلم میخواد بهش جواب مثبت بدم. ولی از سینا خیلی میترسم. چی کار کنم؟؟؟؟ قبول هم نمیکنه که بریم پیش مشاور
بازدید: 2972 از گروه : برخورد با جنس مخالف
سوال دارم داستان فیلم درباره یه پادشاه که در یه سفر دریایی به شاه خیانت میشه ولی شاه زنده میمونه ولی همه فک می کنن مرده و به زنش ملکه فشار میارن که برای داشتن شاه جدید باید بایکی از مردان شهر ازدواج کنه و ملکه هم میگه تا زمانی که بافتن این فرش تموم شه صبر میکنم اگه خبری از شاه نشود انوقت یکی از شما رو به شرطی قبول میکنم که بتونه زه کمان پادشاه رو جا بندازه از اون طرف پادشا به کمک یه جادوگر چهرشو عوض می کنه و برای گرفتن انتقام در مسابقه شرکت می کنه کسی اسم فیلم رو میدونه؟
بازدید: 3070 از گروه : فیلم های سینمایی
سلام. بابت درسهای پرمغزتان از شما ممنونم. بی صبرانه منتظر آموزشهای پروژه محورتان هستم. مجددا ممنونم.
بازدید: 750 از گروه : برنامه نویسی به زبان SQL
پربازدید ترین های این برچسب
سوال دارم داستان فیلم درباره یه پادشاه که در یه سفر دریایی به شاه خیانت میشه ولی شاه زنده میمونه ولی همه فک می کنن مرده و به زنش ملکه فشار میارن که برای داشتن شاه جدید باید بایکی از مردان شهر ازدواج کنه و ملکه هم میگه تا زمانی که بافتن این فرش تموم شه صبر میکنم اگه خبری از شاه نشود انوقت یکی از شما رو به شرطی قبول میکنم که بتونه زه کمان پادشاه رو جا بندازه از اون طرف پادشا به کمک یه جادوگر چهرشو عوض می کنه و برای گرفتن انتقام در مسابقه شرکت می کنه کسی اسم فیلم رو میدونه؟
بازدید: 3070 از گروه : فیلم های سینمایی
سلام وقت بخیر مستقیم میرم سر مطلب ۱۶ سالی در سن کم عاشق یه پسری شدم که به خانوادم حرف منو زد میخواستم که به دلیل شرایطش خانوادم حاظر به ازدواج ما نشدن و بعد به سربازی رفت ولی اجازه بهش دادن که اگه شرایطو بجا اورد میتونه بیاد خواستگاری و گذاشتن با هم چت کنیم یک سالو خوردی که خدمت سربازی بود در ارتباط بودیم و من دور از چشم مادر پدرم میرفتم موقع های میومد مرخصی میرفتم کنارش به من دست نمیزد هنیشه کنار هم با هم صحبت میکردیم که بعد از مدت ها یبار که دیدار کردیم همو دست منو گرفت در همین حدا بیشتر نبود ولی بازم همیشه مرخصی که میومد تا زمان مرخصیش هر روز میومد کنار خانوادم باهاشون صحبت میکرد همچنان همو میخواستیم مدتی گذشت که خدمت بود با من سرد شد رفتارش عوض شدقبلش به حدی همو میخواستیم که خیلیا خبر داشت تو شهر شهرمون کوچیکه توشهر پیچیده بود که ما همو چجوری میخواییم یهو رفت پرونده منو بست خیلی اذیت شد عذاب کشیدم برای یک ماه رفت ولی از دور حواسش بهم بود خبر بهم میرسید بعد یک ماه برگشت و گفت فقط خانوادت خبر داشته باشن برای دوسه روزی صبر کردم باهاش در ارتباط شدم حس خشم توم زیاد بود حس  بهش گفتم نمیخوامت ۴ ماه از زندگیش رفتم برای همیشه تا که دستش بد شکستو عمل جراحی کرد اون موقع بهش پیام دادم که چی شده اشتی کردی به مدت چند روز اون ادم عوض نشده بود رفتارش با من منو اذیت میکرد حالمو بد میکرد ازارم میداد کاری کرد که خانوادم رو من دست بلند کردن م اینبار من محکم رفتم چند ماهی گذشت بهدمن خواستگار اومد و متوجه شده بود بهش خبر رسیده بود که مورد تایید منم قرار گرفته پیام داد کلی حرف زدو من با سنگینی کامل جوابشو میدادم که ما بدرد هم نمیخوریم بعد از اون هفته ای یبار پیام میداد در مورد خواستگارم حرف میزد به بهونه های مختلف که باهام دعوا بگیره دیگه چند ماهی گذشت  خیلی پشیمون که چرا اونکارو کرد خانوادم دست رو من بلند کنن معذرت خواهی چند دیدن بار برای بر گشت به زنگیم که یهو دلم خواست یه فرصت دوباره بدم و دادم خیلی عوض شده بود بهش گفتم بزار به خانوادم بگم در ارتباطیم گفت تا زمانی شرایطشون بجا نیوردم ن ننگو  پنهونی ولی خواهر برادر عروس داماد خودشون خبر داشتن ما باهمیم یه گروه زده بود که باداونام در ارتباط شده بودم ولی خبر نداشتم مادر پدرش خبر ندارن به هر حال دیگه باهم در ارتباط شدیم خیلی تغییر کرده بود خوب شده بود تا که دیدم یروز رفته بود تهران لایو گرفته بود صدا دختر میمد بهش گفتم اینا کین گفت اجیام باهاش دعوا گرفتم و...قرار شد همو از نزدیک ببینیم باهم صحبت کنیم گفت بیا خونه منم طبق معمول با خیال جمع رفتم منو گرفت تو بغل دراز کشید بهم گفت تو که حساس نبودی خودت میگفتی اشکال نداره تو باشگاه با دخترا کار کنیو از این حرفا منم بهش گفتم من گفتم کار کنی نگفتم اجی داشته باشی در ارتباط بشی باهاشون همینو گفتم داستان تغییر یه اتفاقی افتاد که به خواست خودم نبود بعدش خیلی وحشتناک بود برام اون اتفاق که ازش توقع نداشتم ولی بازم باهم خوب بودیم ولی نگفت قید خواهرامو میزنمو اینا من بعد اون اتفاق خیلی گریه کردم ولی قرار بود زمانی به من دست بزنه دیگه به هیچ دختری دست درازی نکنه سر قضیه اون خواهریا دیگه باهم حرف نزدیم که به تفاهمم نرسیدیم گذشت گذشت رفتم کنار حرف زدیم یروز از من خواست که برم کنارش برای یه اتفاق دیگه منم با میل خودم رفتم چون دوست نداشتم به دخترای دیگه دست بزنه بارم رفتارش خوب بود مدتییی گذشت رفتارش یجوری شد بهم توجه نمیکنه پیامش میدم انلاین میشه جواب نمیده بعضی پیامارو زنگش میزنم خو
بازدید: 3062 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
ذکر حضرت یوسف برای جوانی زلیخا بگو
بازدید: 156 از گروه : دینی و مذهبی
تبلیغات در سوال و جواب
آخرین جواب ها با این برچسب
بهبود روابط با اعضای خانواده‌ای که به ما صدمه زده‌اند کار آسانی نیست و نیاز به صبر، درک و تلاش مشترک دارد. در اینجا چند راهکار پیشنهادی آورده شده است:

<ul>
<li><b>برقراری ارتباط:</b> گاهی اوقات، ناراحتی‌ها و سوءتفاهم‌ها به دلیل عدم ارتباط صحیح ایجاد می‌شوند. سعی کنید با آن‌ها صحبت کنید و احساسات و دیدگاه‌های خود را بیان کنید.</li>
<li><b>تعیین مرزهای سالم:</b> مهم است که مرزهای شخصی خود را تعیین کنید و به آن‌ها اجازه ندهید که این مرزها را نادیده بگیرند. این کار به حفظ احترام متقابل کمک می‌کند.</li>
<li><b>مشاوره خانوادگی:</b> گاهی اوقات نیاز است که از یک متخصص کمک بگیرید. جلسات مشاوره خانوادگی می‌تواند به شما و خانواده‌تان کمک کند تا مسائل را به شیوه‌ای سازنده حل و فصل کنید.</li>
<li><b>بخشش:</b> بخشش به معنای فراموش کردن نیست، بلکه به معنای آزاد کردن خودتان از بار منفی است. سعی کنید به بخشش به عنوان یک گام به سمت بهبود احساسی نگاه کنید.</li>
<li><b>حمایت اجتماعی:</b> حمایت داشتن از دوستان و سایر اعضای خانواده که احساسات شما را درک می‌کنند، می‌تواند بسیار کمک‌کننده باشد.</li>
<li><b>صبر و زمان:</b> ترمیم روابط زمان‌بر است و نیاز به صبر دارد. انتظار نداشته باشید که همه چیز به سرعت درست شود.</li>
</ul>

به یاد داشته باشید که گاهی اوقات، با وجود تمام تلاش‌ها، ممکن است روابط به طور کامل بهبود پیدا نکنند. در این شرایط، مهم است که به فکر سلامتی و خوشبختی خود باشید و ممکن است لازم باشد که فاصله‌ای را حفظ کنید.

زمان: یک ماه پیش - 17 فروردین ماه 1403 ساعت: 06:18 از گروه : اجتماعی
با سلام، طوطی‌ها معمولاً نیاز به زمان برای عادت کردن به محیط و صاحب جدید دارند. برای افزایش اعتماد و ارتباط با طوطی‌تان، ابتدا باید او را به آرامی و با صدای نرم و دلنشین سخنان خود آشنا کنید. می‌توانید از ایجاد روابط مثبت با طوطی از طریق ارائه خوراکی‌های مورد علاقه او و تعیین زمان‌های مشخص برای با او سر و کار داشتن استفاده کنید. همچنین، ایجاد محیط آرام و دوستانه برای او نیز می‌تواند به احساس امنیت و راحتی او کمک کند. با صبر و آرامش، طوطی شما نیز در مدت زمانی کوتاه‌تر به شما عادت خواهد کرد و احتمالاً برای حرف زدن با شما آماده خواهد شد.

زمان: 16 اسفند ماه 1402 ساعت: 11:46 از گروه : حیوانات
با توجه به مفهوم آنها، گزینه ۲) "گر صبر کنی ز قوره حلوا سازی" متفاوت از دیگر دو گزینه است. چرا که این جمله به معنای این است که اگر شخص صبر کند، اتفاق خوبی رخ خواهد داد و از مشکلات به حلوا رسیدن ممکن است اشاره دارد. اما گزینه ۱) "شاهنامه آخرش خوش است" و گزینه ۳) "کار را کرد آنکه تمام کرد" اشاره به خوبی و پایان خوش کارها دارند اما مفهومی متفاوت از گزینه ۲) دارند.

زمان: 11 اسفند ماه 1402 ساعت: 06:02 از گروه : سوالات گوناگون
ابر برچسب ها

سوال و جواب ها با برچسب صبر

صبر در این پلتفرم به معنای توانایی استقامت و پایداری در مواجهه با مشکلات، سوالات و چالش‌ها است. داشتن صبر در طول پرسش و پاسخ‌ها اهمیت زیادی دارد؛ زیرا به کمک این ویژگی می‌توان بهترین پاسخ‌ها را فراهم کرد و مشکلات را بهتر حل کرد. صبر به کاربران این امکان را می‌دهد تا به دقت به سوالات دیگران پاسخ دهند و از تجربیات شخصی خود استفاده کنند. همچنین، این ویژگی می‌تواند به دیگر کاربران اعتماد بیشتری به شما بخشوده و موجب افزایش کیفیت بحث و گفتگوها گردد.

جویا، هوش مصنوعی ما این متن رو نوشته، ازش درباره صبر سوال بپرس!

راهکارهایی برای صبر کردن
بازدید: 65 از گروه : سوالات گوناگون
چکار کنم ریشم خوب در بیاد
بازدید: 125 از گروه : مد و زیبایی
به جنگ هایی که پیامبر در آن شدکت می کرد چه میگفتند؟
بازدید: 97 از گروه : دینی و مذهبی
چتوری به کسی ک عاشقشم برسیم
بازدید: 100 از گروه : روانشناسی و روابط
ذکر حضرت یوسف برای جوانی زلیخا بگو
بازدید: 156 از گروه : دینی و مذهبی

به جنگ هایی که پیامبر در آن شدکت می کرد چه میگفتند؟
بازدید: 97 از گروه : دینی و مذهبی
ذکر حضرت یوسف برای جوانی زلیخا بگو
بازدید: 156 از گروه : دینی و مذهبی
راهکارهایی برای صبر کردن
بازدید: 65 از گروه : سوالات گوناگون
چکار کنم ریشم خوب در بیاد
بازدید: 125 از گروه : مد و زیبایی
چتوری به کسی ک عاشقشم برسیم
بازدید: 100 از گروه : روانشناسی و روابط
به جنگ هایی که پیامبر در آن شدکت می کرد چه میگفتند؟
بازدید: 97 از گروه : دینی و مذهبی
سوال دارم داستان فیلم درباره یه پادشاه که در یه سفر دریایی به شاه خیانت میشه ولی شاه زنده میمونه ولی همه فک می کنن مرده و به زنش ملکه فشار میارن که برای داشتن شاه جدید باید بایکی از مردان شهر ازدواج کنه و ملکه هم میگه تا زمانی که بافتن این فرش تموم شه صبر میکنم اگه خبری از شاه نشود انوقت یکی از شما رو به شرطی قبول میکنم که بتونه زه کمان پادشاه رو جا بندازه از اون طرف پادشا به کمک یه جادوگر چهرشو عوض می کنه و برای گرفتن انتقام در مسابقه شرکت می کنه کسی اسم فیلم رو میدونه؟
بازدید: 3070 از گروه : فیلم های سینمایی
راهکارهایی برای صبر کردن
بازدید: 65 از گروه : سوالات گوناگون
چتوری به کسی ک عاشقشم برسیم
بازدید: 100 از گروه : روانشناسی و روابط
سلام وقت بخیر مستقیم میرم سر مطلب ۱۶ سالی در سن کم عاشق یه پسری شدم که به خانوادم حرف منو زد میخواستم که به دلیل شرایطش خانوادم حاظر به ازدواج ما نشدن و بعد به سربازی رفت ولی اجازه بهش دادن که اگه شرایطو بجا اورد میتونه بیاد خواستگاری و گذاشتن با هم چت کنیم یک سالو خوردی که خدمت سربازی بود در ارتباط بودیم و من دور از چشم مادر پدرم میرفتم موقع های میومد مرخصی میرفتم کنارش به من دست نمیزد هنیشه کنار هم با هم صحبت میکردیم که بعد از مدت ها یبار که دیدار کردیم همو دست منو گرفت در همین حدا بیشتر نبود ولی بازم همیشه مرخصی که میومد تا زمان مرخصیش هر روز میومد کنار خانوادم باهاشون صحبت میکرد همچنان همو میخواستیم مدتی گذشت که خدمت بود با من سرد شد رفتارش عوض شدقبلش به حدی همو میخواستیم که خیلیا خبر داشت تو شهر شهرمون کوچیکه توشهر پیچیده بود که ما همو چجوری میخواییم یهو رفت پرونده منو بست خیلی اذیت شد عذاب کشیدم برای یک ماه رفت ولی از دور حواسش بهم بود خبر بهم میرسید بعد یک ماه برگشت و گفت فقط خانوادت خبر داشته باشن برای دوسه روزی صبر کردم باهاش در ارتباط شدم حس خشم توم زیاد بود حس  بهش گفتم نمیخوامت ۴ ماه از زندگیش رفتم برای همیشه تا که دستش بد شکستو عمل جراحی کرد اون موقع بهش پیام دادم که چی شده اشتی کردی به مدت چند روز اون ادم عوض نشده بود رفتارش با من منو اذیت میکرد حالمو بد میکرد ازارم میداد کاری کرد که خانوادم رو من دست بلند کردن م اینبار من محکم رفتم چند ماهی گذشت بهدمن خواستگار اومد و متوجه شده بود بهش خبر رسیده بود که مورد تایید منم قرار گرفته پیام داد کلی حرف زدو من با سنگینی کامل جوابشو میدادم که ما بدرد هم نمیخوریم بعد از اون هفته ای یبار پیام میداد در مورد خواستگارم حرف میزد به بهونه های مختلف که باهام دعوا بگیره دیگه چند ماهی گذشت  خیلی پشیمون که چرا اونکارو کرد خانوادم دست رو من بلند کنن معذرت خواهی چند دیدن بار برای بر گشت به زنگیم که یهو دلم خواست یه فرصت دوباره بدم و دادم خیلی عوض شده بود بهش گفتم بزار به خانوادم بگم در ارتباطیم گفت تا زمانی شرایطشون بجا نیوردم ن ننگو  پنهونی ولی خواهر برادر عروس داماد خودشون خبر داشتن ما باهمیم یه گروه زده بود که باداونام در ارتباط شده بودم ولی خبر نداشتم مادر پدرش خبر ندارن به هر حال دیگه باهم در ارتباط شدیم خیلی تغییر کرده بود خوب شده بود تا که دیدم یروز رفته بود تهران لایو گرفته بود صدا دختر میمد بهش گفتم اینا کین گفت اجیام باهاش دعوا گرفتم و...قرار شد همو از نزدیک ببینیم باهم صحبت کنیم گفت بیا خونه منم طبق معمول با خیال جمع رفتم منو گرفت تو بغل دراز کشید بهم گفت تو که حساس نبودی خودت میگفتی اشکال نداره تو باشگاه با دخترا کار کنیو از این حرفا منم بهش گفتم من گفتم کار کنی نگفتم اجی داشته باشی در ارتباط بشی باهاشون همینو گفتم داستان تغییر یه اتفاقی افتاد که به خواست خودم نبود بعدش خیلی وحشتناک بود برام اون اتفاق که ازش توقع نداشتم ولی بازم باهم خوب بودیم ولی نگفت قید خواهرامو میزنمو اینا من بعد اون اتفاق خیلی گریه کردم ولی قرار بود زمانی به من دست بزنه دیگه به هیچ دختری دست درازی نکنه سر قضیه اون خواهریا دیگه باهم حرف نزدیم که به تفاهمم نرسیدیم گذشت گذشت رفتم کنار حرف زدیم یروز از من خواست که برم کنارش برای یه اتفاق دیگه منم با میل خودم رفتم چون دوست نداشتم به دخترای دیگه دست بزنه بارم رفتارش خوب بود مدتییی گذشت رفتارش یجوری شد بهم توجه نمیکنه پیامش میدم انلاین میشه جواب نمیده بعضی پیامارو زنگش میزنم خو
بازدید: 3062 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
چکار کنم ریشم خوب در بیاد
بازدید: 125 از گروه : مد و زیبایی
ذکر حضرت یوسف برای جوانی زلیخا بگو
بازدید: 156 از گروه : دینی و مذهبی
سوال دارم داستان فیلم درباره یه پادشاه که در یه سفر دریایی به شاه خیانت میشه ولی شاه زنده میمونه ولی همه فک می کنن مرده و به زنش ملکه فشار میارن که برای داشتن شاه جدید باید بایکی از مردان شهر ازدواج کنه و ملکه هم میگه تا زمانی که بافتن این فرش تموم شه صبر میکنم اگه خبری از شاه نشود انوقت یکی از شما رو به شرطی قبول میکنم که بتونه زه کمان پادشاه رو جا بندازه از اون طرف پادشا به کمک یه جادوگر چهرشو عوض می کنه و برای گرفتن انتقام در مسابقه شرکت می کنه کسی اسم فیلم رو میدونه؟
بازدید: 3070 از گروه : فیلم های سینمایی
سلام وقت بخیر مستقیم میرم سر مطلب ۱۶ سالی در سن کم عاشق یه پسری شدم که به خانوادم حرف منو زد میخواستم که به دلیل شرایطش خانوادم حاظر به ازدواج ما نشدن و بعد به سربازی رفت ولی اجازه بهش دادن که اگه شرایطو بجا اورد میتونه بیاد خواستگاری و گذاشتن با هم چت کنیم یک سالو خوردی که خدمت سربازی بود در ارتباط بودیم و من دور از چشم مادر پدرم میرفتم موقع های میومد مرخصی میرفتم کنارش به من دست نمیزد هنیشه کنار هم با هم صحبت میکردیم که بعد از مدت ها یبار که دیدار کردیم همو دست منو گرفت در همین حدا بیشتر نبود ولی بازم همیشه مرخصی که میومد تا زمان مرخصیش هر روز میومد کنار خانوادم باهاشون صحبت میکرد همچنان همو میخواستیم مدتی گذشت که خدمت بود با من سرد شد رفتارش عوض شدقبلش به حدی همو میخواستیم که خیلیا خبر داشت تو شهر شهرمون کوچیکه توشهر پیچیده بود که ما همو چجوری میخواییم یهو رفت پرونده منو بست خیلی اذیت شد عذاب کشیدم برای یک ماه رفت ولی از دور حواسش بهم بود خبر بهم میرسید بعد یک ماه برگشت و گفت فقط خانوادت خبر داشته باشن برای دوسه روزی صبر کردم باهاش در ارتباط شدم حس خشم توم زیاد بود حس  بهش گفتم نمیخوامت ۴ ماه از زندگیش رفتم برای همیشه تا که دستش بد شکستو عمل جراحی کرد اون موقع بهش پیام دادم که چی شده اشتی کردی به مدت چند روز اون ادم عوض نشده بود رفتارش با من منو اذیت میکرد حالمو بد میکرد ازارم میداد کاری کرد که خانوادم رو من دست بلند کردن م اینبار من محکم رفتم چند ماهی گذشت بهدمن خواستگار اومد و متوجه شده بود بهش خبر رسیده بود که مورد تایید منم قرار گرفته پیام داد کلی حرف زدو من با سنگینی کامل جوابشو میدادم که ما بدرد هم نمیخوریم بعد از اون هفته ای یبار پیام میداد در مورد خواستگارم حرف میزد به بهونه های مختلف که باهام دعوا بگیره دیگه چند ماهی گذشت  خیلی پشیمون که چرا اونکارو کرد خانوادم دست رو من بلند کنن معذرت خواهی چند دیدن بار برای بر گشت به زنگیم که یهو دلم خواست یه فرصت دوباره بدم و دادم خیلی عوض شده بود بهش گفتم بزار به خانوادم بگم در ارتباطیم گفت تا زمانی شرایطشون بجا نیوردم ن ننگو  پنهونی ولی خواهر برادر عروس داماد خودشون خبر داشتن ما باهمیم یه گروه زده بود که باداونام در ارتباط شده بودم ولی خبر نداشتم مادر پدرش خبر ندارن به هر حال دیگه باهم در ارتباط شدیم خیلی تغییر کرده بود خوب شده بود تا که دیدم یروز رفته بود تهران لایو گرفته بود صدا دختر میمد بهش گفتم اینا کین گفت اجیام باهاش دعوا گرفتم و...قرار شد همو از نزدیک ببینیم باهم صحبت کنیم گفت بیا خونه منم طبق معمول با خیال جمع رفتم منو گرفت تو بغل دراز کشید بهم گفت تو که حساس نبودی خودت میگفتی اشکال نداره تو باشگاه با دخترا کار کنیو از این حرفا منم بهش گفتم من گفتم کار کنی نگفتم اجی داشته باشی در ارتباط بشی باهاشون همینو گفتم داستان تغییر یه اتفاقی افتاد که به خواست خودم نبود بعدش خیلی وحشتناک بود برام اون اتفاق که ازش توقع نداشتم ولی بازم باهم خوب بودیم ولی نگفت قید خواهرامو میزنمو اینا من بعد اون اتفاق خیلی گریه کردم ولی قرار بود زمانی به من دست بزنه دیگه به هیچ دختری دست درازی نکنه سر قضیه اون خواهریا دیگه باهم حرف نزدیم که به تفاهمم نرسیدیم گذشت گذشت رفتم کنار حرف زدیم یروز از من خواست که برم کنارش برای یه اتفاق دیگه منم با میل خودم رفتم چون دوست نداشتم به دخترای دیگه دست بزنه بارم رفتارش خوب بود مدتییی گذشت رفتارش یجوری شد بهم توجه نمیکنه پیامش میدم انلاین میشه جواب نمیده بعضی پیامارو زنگش میزنم خو
بازدید: 3062 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
ذکر حضرت یوسف برای جوانی زلیخا بگو
بازدید: 156 از گروه : دینی و مذهبی
چکار کنم ریشم خوب در بیاد
بازدید: 125 از گروه : مد و زیبایی
چتوری به کسی ک عاشقشم برسیم
بازدید: 100 از گروه : روانشناسی و روابط
به جنگ هایی که پیامبر در آن شدکت می کرد چه میگفتند؟
بازدید: 97 از گروه : دینی و مذهبی
راهکارهایی برای صبر کردن
بازدید: 65 از گروه : سوالات گوناگون
منم می خوام سوال بپرسم

چند سوال تصادفی

جزئی تر ایده های داستان را بگو
بازدید: 27 از گروه : هنر و فرهنگ
چند نمونه از تخلفات اداری چیست؟؟
بازدید: 120 از گروه : قانون و حقوق
ايا ميشه با افزاينده ولتاژ و با ورودي ميكرو يو اس بي و ماژول محافظ شارژ سه سل ۳.۷ ولت باتري ۳.۷ ولت را شارژ كرد؟
بازدید: 15 از گروه : کامپیوتر
فیلم امریکایی پلیسی که فرد تبهکاری به نام رایدر پسربچه ای به نام چارلی را گرو کان می‌گیرد و دور آخر فیلم قصه طور کامل عوض می‌شود بسیار دراماتیک و غم انگیر می‌شود رایدر کشته میشود
بازدید: 79 از گروه : تحصیلات
یعنی اگر این کفش فوتبال میخ دار برای آسفالت لیز نمی خریم
بازدید: 62 از گروه : سوالات گوناگون
جستجوی صحنه‌ای از فیلم یا سریال که در آن پرستاری خود را جلوی بیمار جوان لخت می‌کند
بازدید: 133 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
فیلمی که یک پسر کوچک می‌شد و به داخل یک ماشین چوبی کوچک می‌رفت
بازدید: 46 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
فیلم کره ای که کره تنظیم کننده پیانو که کور هست رو برای شنود استخدام میکنه
بازدید: 55 از گروه : هنر و فرهنگ
یه سوال داشتم : چند روزیه که هیچ کودوم از مرورگر ها فایل های اچ تی ام ال من روکه خودم نوشتم باز نمیکنن و در قسمت سرچ ، قبل از نام درایو چند تا علامت اسلش عجیب رو میاره که قبلا نمی آورد . لطفا کمکم کنین . هیچ کاری نمیتونم بکنم . همچین چیزی مینویسه :
file:///C:/Users/aria%20system/Desktop/fastwebsite/fastwebsite.html
بازدید: 508 از گروه : برنامه نویسی به زبان HTML
کاربرد ثبت تاریخ روی پلاک چیست
بازدید: 127 از گروه : کسب و کار و تجارت
در واتساپ Protecting our users from a video calling cyber attack Whatsapp
بازدید: 1405 از گروه : واتساپ (whatsapp)
ماجرای پسری که نقاشی میکنه و در کمد ظاهر میشه
بازدید: 298 از گروه : موسیقی
در واتساپ درخواست اطلاعات حساب Whatsapp
بازدید: 1974 از گروه : واتساپ (whatsapp)
عهدنامه بین المللی را تعریف کن
بازدید: 16 از گروه : قانون و حقوق
در واتساپ استفاده از حساب قدیمی روی گوشی جدید Whatsapp
بازدید: 1392 از گروه : واتساپ (whatsapp)



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.