سوالات با برچسب ریخته


12

سوال


12

جواب

سوال های تصادفی با این برچسب
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام من رستم 24 سال دارم...برادر کوچکترم 22سال دارد...10 سال پیش ساعت 2:30صبح وقتی برادر کوچکترم خواب بود من در حال ضبط یک کاست نوار بودم..من و برادرم در یک اتاق بودیم ..بلندگوی ضبط را نزدیک خودم که کنار برادرم بودم گذاشته بودم...که ناگهان ناخواسته صدای بلندگوی با اخرین ولوم پخش شد ...بمدت 6ثانیه ..برادرم در حالت خواب از جایش پرید و بعد از قطع صدای بلندگو سر جایش افتاد ....واز خواب بیدار نشد...وقتی از خواب بیدار شد من ماجرا را برایش گفتم اما او حتی این قضیه یادش نمیامد... از امان موقع مدتی بعد حدوداا 7ماه بعد ..در هفته یکباردر خواب میترسید و با صدای بلند از خواب بیدار میشد ...پیش دکتر هم نمیرفت....این وضعیت سال به سال بدتر میشد...تا جایی که دوسال پیش برای مدتی کاملا دچار اختلال روانی شد..یعنی هر شب از خواب با فریاد های بسیار وحشتناک بیدار میشد و کاملا افسردگی شدیدی گرفت ...ب لطف خدا بعد از 6 ماه وضعیتش بهتر شد..اما حالا دومرتبه مثل سابق در خواب فریاد میزند بسیار وحشتناکتر از گذشته ...وقتی بیدار است حالش خوب است اما چند روز پیش با هم بحثمان شد و برادرم بهم گفت که زود عصبی میشم کنترلم رو از دست میدم اونقدری که قلبم میخواد منفجر بشه ...و بیش از چندین دفعه در خیابان بیرون از منزل بدون اینکه متوجه چیزی بشم بیهوش میشم و وقتی بهوش میام تنها چیزی که میدونم اینکه روی زمین توی یک کوچه افتاده ام و حالت بیهوشی من زمان کوتاهی دارد حدوداا 1یا2 دقیقه...و در اخر برادرم گریه کرد و بهم گفت که من پیش یک روانشناس بدون اینکه خانواده با خبر بشه رفته ام و روانشناس بهم گفته که همه اتفاق هایی که برات پیش امده دلیلش تنها میتونه یک شوک به مغزت در زمان استراحت باشه...و بعدش برادرم بهم گفت که من مسول همه این رنج و درد و عذابی که میکشه....از اون لحظه تا حالا من کلا اعصابم بهم ریخته..تازه میخواستم ازدواج کنم که همه چیز را بهم زدم..کلی احساس گناه میکنم ..قلبم خیلی بدرد میاد و میسوزه خیلی گریه میکنم ..من برادرم را خیلی دوست دارم ..تنها دعای من بعد نمازم اینه>>خدایا منو زودتر از این دنیا ببر و حال داداشمو خوب کن..هر شب میرم بیرون بین اونایی که ادعاشون میشه عمدا با شمشیر بهشون حمله میکنم که شایید یکی منو از این دنیا مرخصم کنه اما متاسفانه همچین اتفاقی تا حالا نیوفتاده و چند نفر بیگناه را هم بشدت مجروع کردم..کلا دارم دیونه میشم همین الان هم گریه کردم ..خیلی دارم عذاب میکشم اما نه به اندازه برادرم..لطفا کسی میتونه یک راه برای بهبودی وضعیت برادرم پیشنهاد بده..هرکی کمکم کنه من تا روزی که زنده ام برای خودش و نسلش دعای خیر میکنم>>و در ضمن داداشم توی خواب که جیغ میکشه هر بار یا یکی از اعضای خانوادمون رو میبینه که میخواد بهش اسیب بزنه یا یک پیرمرد که شمشیر بدست بسمتش حمله میکنه و میخواد بکشدش>>همین موضوع باعث شده من از دست روانشناسی که به برادرم مشاوره داده بسیار ناراحت بشم..یک روانشناس برای رضای خدا نظر کاملا علمی را بمن پیشنهاد بده ..من منتظر جوابتان هستم ..و من الله توفیق..
با سلام خدمت مشاورین محترم.چند ماهی هست فکر کسی ذهنمو بشدت به خودش مشغول کرده و هر کاری میکنم در طی روز فکرش از ذهنم نمیره.راستیتش حدود 6 ماه پیش من با یه پسر 28 ساله تقریبا 3 ماه در ارتباط بودم از هر نظر همدیگرو پسندیده بودیم و همو قبول داشتیم و از اول هم قصد هردومون ازدواج بود و همیشه بحثمون در همین مورد بود و تقریبا خانواده ی هردومون اطلاع داشتن خیلی اصرار بر این داشت که بیاد خواستگاریم اما چون شرایطشو از نظر مالی نداشتم و دو خواهر قبل خودم هنوز مجرد بودن پیشنهادشو رد می کردم تو این مدت خیلی به هم وابسته شدیم! اما بعد از یه مدت گفت که ورشکست شده و داره می ره خارج . دیگه زیاد با هم در ارتباط نبودیم.در اخر هم پیام فرستاد که داره میره و اگه ما همدیگه رو برای زندگی بخواییم حتما خدا مارو به هم می رسونه ,منم چون خیلی ناراحت بودم گفتم باشه پس راه زندگی ما دوتا از هم جداس واسه همیشه بای, اما اون پیام خدافظی نفرستاد. از اونجایی که مغرورم شماره خودشو اشناهاشو پاک کردم چون دوس نداشتم یه جورایی آویزونش بشم از نظر ظاهری همه چی تموم شد اما بعد اون قضیه نه علاقم بهش کم شده و روزی نیس که فکرش تو ذهنم نباشه و خاطره هاش هی تو فکرو قلبم مرور میشه هر روز با خودم میگم یعنی همه حرفاش همه قولاش ... دروغ بوده و اونوقته که چشام پر اشک میشه....! باورش سخته نمیتونم قضاوت کنم.باور کنید خیلی واسم سخته کاری نمیتونم بکنم مثل دخترایه امروزی هم نیستم که بگم این نشد یکی دیگه .هم خواستگار داشتم هم چند نفر بهم پیشنهاد دادن اما تمایلی به این چیزا ندارم.تا الان که فکر میکنم میبینم کارام عقلانی بوده از روی احساس عمل نکردم اما در حال حاظر جنگ بین قلبو عقلم , که یکی میگه برمیگرده و هنوز دوستت داره اون یکی میگه احمق نباش اون الان دنبال کارایه خودشه و شاید کسه دیگه رو دوس داره اصلا به فکر تو نیس!!هم از نظر روحی به هم رختم هم جسمی حالم خیلی بده.من مقیدم به دین و مذهبم تو اون مدت هیچ خطایی ازم سر نزد و در همه حال به خدا توکل کرده بودم.ا
تورو خدا یه راهکاری-پیشنهادی بدین بدجور گیر کردم نمی دونم چی کار کنم؟؟؟؟
ببخشید اگه طولانی شد همه چیو توضیح دادم که جایه سوالی نباشه
خواهشا کمک کنید خیلی سخته واسم, ممنون میشم که زود جواب بدید
آخرین جواب ها با این برچسب
سلام روزتون بخیر! ظاهراً دنبال نام فیلمی هستید که خلاصه‌ای از داستانش رو برام شرح دادید. بر اساس توضیحاتی که دادید، به نظر می‌رسد فیلمی که به دنبالش هستید، احتمالاً "بیگانه در زمین" (Outlander) با بازی جیم کاویزل است که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد.

در خلاصه داستان این فیلم آمده است که یک فضانورد به نام کاینان با سفینه‌اش در نروژ دوران وایکینگ‌ها سقوط می‌کند. همراه او موجودی بیگانه به نام موروِن نیز به زمین می‌آید که شروع به کشتار مردمان می‌کند. کاینان به همراه یک قبیله‌ی وایکینگ تلاش می‌کند تا این موجود را شکست دهد. او در طی داستان با صحنه‌های مختلفی روبه‌رو می‌شود که یکی از آنها شامل تله‌ای با ماده آتش‌زا است که در نهایت موجود بیگانه را از پا درمی‌آورد.

این فیلم ترکیبی از عناصر علمی‌تخیلی، اکشن و تاریخی است و با استفاده از دانشی که در اختیار دارد ماجراجویی‌هایی در دوران باستان را به تصویر می‌کشد.

امیدوارم این اطلاعات به شما کمک کنه تا فیلم مورد نظرتون رو پیدا کنید!

<br>
<br>
امیدوارم توانسته باشم کمکتون کنم. <br> جویا ، ربات باهوش سایت سوال و جواب

سوال و جواب ها با برچسب ریخته







چند سوال تصادفی




پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.