سوالات با برچسب رفتارش

سوال

جواب

ابر برچسب های مرتبط

سوال های تصادفی با این برچسب

من دختری 20ساله ام و تا حالا عاشق هیچ پسری نشده بودم تا اینکه دوماه پیش با یک پسر اشنا شدم این پسره اوایل دوستی مرتب بهم زنگ میزد و بعد یک مدت باهام اصلا تماس نمیگرفت منم که دیدم اون زنگ نمیزنه من بهش زنگ زدم و دوسه بار که تماس گرفتم دیدم هیچ عکس العملی نشون نمیده دیگه منم باهاش تماس نگرفتم تا اینکه بعد 11روز بهم پی ام داد و گفت که میخوام ببینمت منم باهاش روز شنبه قرار گذاشتم،تا شنبه همش پی ام میداد و زنگ میزد ولی از وقتی که برگشتیم نه زنگ زده نه پی ام داده.موقعی که پیششم رفتارش باهام خیلی عاشقانس ولی یبار که داشتیم پشت تلفن باهم حرف میزدیم بهم گفت که من یبار عاشق یک دختر شدم دیگه از اون روز به بعد تصمیم گرفتم که کسیو دوست نداشته باشم و عاشقش نشم رابطه ما دوست پسر دوست دختره و من دوست دارم ولی دیگه دوست داشتن عشقی نیست.منم عاشقش شدم یعنی شب و روز فکرم پیششه نمیدونم باید چیکار کنم خودمم نمیدونم چرا یهو اینطوری شد میشه کمکم کنین باید چیکار کنم؟نمیخوام عشقم یکطرفه باشه!🙏 بازدید: 2897 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
سلام وقت بخیر مستقیم میرم سر مطلب ۱۶ سالی در سن کم عاشق یه پسری شدم که به خانوادم حرف منو زد میخواستم که به دلیل شرایطش خانوادم حاظر به ازدواج ما نشدن و بعد به سربازی رفت ولی اجازه بهش دادن که اگه شرایطو بجا اورد میتونه بیاد خواستگاری و گذاشتن با هم چت کنیم یک سالو خوردی که خدمت سربازی بود در ارتباط بودیم و من دور از چشم مادر پدرم میرفتم موقع های میومد مرخصی میرفتم کنارش به من دست نمیزد هنیشه کنار هم با هم صحبت میکردیم که بعد از مدت ها یبار که دیدار کردیم همو دست منو گرفت در همین حدا بیشتر نبود ولی بازم همیشه مرخصی که میومد تا زمان مرخصیش هر روز میومد کنار خانوادم باهاشون صحبت میکرد همچنان همو میخواستیم مدتی گذشت که خدمت بود با من سرد شد رفتارش عوض شدقبلش به حدی همو میخواستیم که خیلیا خبر داشت تو شهر شهرمون کوچیکه توشهر پیچیده بود که ما همو چجوری میخواییم یهو رفت پرونده منو بست خیلی اذیت شد عذاب کشیدم برای یک ماه رفت ولی از دور حواسش بهم بود خبر بهم میرسید بعد یک ماه برگشت و گفت فقط خانوادت خبر داشته باشن برای دوسه روزی صبر کردم باهاش در ارتباط شدم حس خشم توم زیاد بود حس بهش گفتم نمیخوامت ۴ ماه از زندگیش رفتم برای همیشه تا که دستش بد شکستو عمل جراحی کرد اون موقع بهش پیام دادم که چی شده اشتی کردی به مدت چند روز اون ادم عوض نشده بود رفتارش با من منو اذیت میکرد حالمو بد میکرد ازارم میداد کاری کرد که خانوادم رو من دست بلند کردن م اینبار من محکم رفتم چند ماهی گذشت بهدمن خواستگار اومد و متوجه شده بود بهش خبر رسیده بود که مورد تایید منم قرار گرفته پیام داد کلی حرف زدو من با سنگینی کامل جوابشو میدادم که ما بدرد هم نمیخوریم بعد از اون هفته ای یبار پیام میداد در مورد خواستگارم حرف میزد به بهونه های مختلف که باهام دعوا بگیره دیگه چند ماهی گذشت خیلی پشیمون که چرا اونکارو کرد خانوادم دست رو من بلند کنن معذرت خواهی چند دیدن بار برای بر گشت به زنگیم که یهو دلم خواست یه فرصت دوباره بدم و دادم خیلی عوض شده بود بهش گفتم بزار به خانوادم بگم در ارتباطیم گفت تا زمانی شرایطشون بجا نیوردم ن ننگو پنهونی ولی خواهر برادر عروس داماد خودشون خبر داشتن ما باهمیم یه گروه زده بود که باداونام در ارتباط شده بودم ولی خبر نداشتم مادر پدرش خبر ندارن به هر حال دیگه باهم در ارتباط شدیم خیلی تغییر کرده بود خوب شده بود تا که دیدم یروز رفته بود تهران لایو گرفته بود صدا دختر میمد بهش گفتم اینا کین گفت اجیام باهاش دعوا گرفتم و...قرار شد همو از نزدیک ببینیم باهم صحبت کنیم گفت بیا خونه منم طبق معمول با خیال جمع رفتم منو گرفت تو بغل دراز کشید بهم گفت تو که حساس نبودی خودت میگفتی اشکال نداره تو باشگاه با دخترا کار کنیو از این حرفا منم بهش گفتم من گفتم کار کنی نگفتم اجی داشته باشی در ارتباط بشی باهاشون همینو گفتم داستان تغییر یه اتفاقی افتاد که به خواست خودم نبود بعدش خیلی وحشتناک بود برام اون اتفاق که ازش توقع نداشتم ولی بازم باهم خوب بودیم ولی نگفت قید خواهرامو میزنمو اینا من بعد اون اتفاق خیلی گریه کردم ولی قرار بود زمانی به من دست بزنه دیگه به هیچ دختری دست درازی نکنه سر قضیه اون خواهریا دیگه باهم حرف نزدیم که به تفاهمم نرسیدیم گذشت گذشت رفتم کنار حرف زدیم یروز از من خواست که برم کنارش برای یه اتفاق دیگه منم با میل خودم رفتم چون دوست نداشتم به دخترای دیگه دست بزنه بارم رفتارش خوب بود مدتییی گذشت رفتارش یجوری شد بهم توجه نمیکنه پیامش میدم انلاین میشه جواب نمیده بعضی پیامارو زنگش میزنم خو بازدید: 3060 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
خيلي گيج شدم . فقط چند روز با يكي اشنا شدم ولي انگار چند سال ميشناسمش . رفتارش ي جور عجيبيه . يعني تا حالا نديدم اينجور ادمي و! بازدید: 2719 از گروه : برخورد با جنس مخالف

من دختری 20ساله ام و تا حالا عاشق هیچ پسری نشده بودم تا اینکه دوماه پیش با یک پسر اشنا شدم این پسره اوایل دوستی مرتب بهم زنگ میزد و بعد یک مدت باهام اصلا تماس نمیگرفت منم که دیدم اون زنگ نمیزنه من بهش زنگ زدم و دوسه بار که تماس گرفتم دیدم هیچ عکس العملی نشون نمیده دیگه منم باهاش تماس نگرفتم تا اینکه بعد 11روز بهم پی ام داد و گفت که میخوام ببینمت منم باهاش روز شنبه قرار گذاشتم،تا شنبه همش پی ام میداد و زنگ میزد ولی از وقتی که برگشتیم نه زنگ زده نه پی ام داده.موقعی که پیششم رفتارش باهام خیلی عاشقانس ولی یبار که داشتیم پشت تلفن باهم حرف میزدیم بهم گفت که من یبار عاشق یک دختر شدم دیگه از اون روز به بعد تصمیم گرفتم که کسیو دوست نداشته باشم و عاشقش نشم رابطه ما دوست پسر دوست دختره و من دوست دارم ولی دیگه دوست داشتن عشقی نیست.منم عاشقش شدم یعنی شب و روز فکرم پیششه نمیدونم باید چیکار کنم خودمم نمیدونم چرا یهو اینطوری شد میشه کمکم کنین باید چیکار کنم؟نمیخوام عشقم یکطرفه باشه!🙏

بازدید: 2897 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

سلام وقت بخیر مستقیم میرم سر مطلب ۱۶ سالی در سن کم عاشق یه پسری شدم که به خانوادم حرف منو زد میخواستم که به دلیل شرایطش خانوادم حاظر به ازدواج ما نشدن و بعد به سربازی رفت ولی اجازه بهش دادن که اگه شرایطو بجا اورد میتونه بیاد خواستگاری و گذاشتن با هم چت کنیم یک سالو خوردی که خدمت سربازی بود در ارتباط بودیم و من دور از چشم مادر پدرم میرفتم موقع های میومد مرخصی میرفتم کنارش به من دست نمیزد هنیشه کنار هم با هم صحبت میکردیم که بعد از مدت ها یبار که دیدار کردیم همو دست منو گرفت در همین حدا بیشتر نبود ولی بازم همیشه مرخصی که میومد تا زمان مرخصیش هر روز میومد کنار خانوادم باهاشون صحبت میکرد همچنان همو میخواستیم مدتی گذشت که خدمت بود با من سرد شد رفتارش عوض شدقبلش به حدی همو میخواستیم که خیلیا خبر داشت تو شهر شهرمون کوچیکه توشهر پیچیده بود که ما همو چجوری میخواییم یهو رفت پرونده منو بست خیلی اذیت شد عذاب کشیدم برای یک ماه رفت ولی از دور حواسش بهم بود خبر بهم میرسید بعد یک ماه برگشت و گفت فقط خانوادت خبر داشته باشن برای دوسه روزی صبر کردم باهاش در ارتباط شدم حس خشم توم زیاد بود حس بهش گفتم نمیخوامت ۴ ماه از زندگیش رفتم برای همیشه تا که دستش بد شکستو عمل جراحی کرد اون موقع بهش پیام دادم که چی شده اشتی کردی به مدت چند روز اون ادم عوض نشده بود رفتارش با من منو اذیت میکرد حالمو بد میکرد ازارم میداد کاری کرد که خانوادم رو من دست بلند کردن م اینبار من محکم رفتم چند ماهی گذشت بهدمن خواستگار اومد و متوجه شده بود بهش خبر رسیده بود که مورد تایید منم قرار گرفته پیام داد کلی حرف زدو من با سنگینی کامل جوابشو میدادم که ما بدرد هم نمیخوریم بعد از اون هفته ای یبار پیام میداد در مورد خواستگارم حرف میزد به بهونه های مختلف که باهام دعوا بگیره دیگه چند ماهی گذشت خیلی پشیمون که چرا اونکارو کرد خانوادم دست رو من بلند کنن معذرت خواهی چند دیدن بار برای بر گشت به زنگیم که یهو دلم خواست یه فرصت دوباره بدم و دادم خیلی عوض شده بود بهش گفتم بزار به خانوادم بگم در ارتباطیم گفت تا زمانی شرایطشون بجا نیوردم ن ننگو پنهونی ولی خواهر برادر عروس داماد خودشون خبر داشتن ما باهمیم یه گروه زده بود که باداونام در ارتباط شده بودم ولی خبر نداشتم مادر پدرش خبر ندارن به هر حال دیگه باهم در ارتباط شدیم خیلی تغییر کرده بود خوب شده بود تا که دیدم یروز رفته بود تهران لایو گرفته بود صدا دختر میمد بهش گفتم اینا کین گفت اجیام باهاش دعوا گرفتم و...قرار شد همو از نزدیک ببینیم باهم صحبت کنیم گفت بیا خونه منم طبق معمول با خیال جمع رفتم منو گرفت تو بغل دراز کشید بهم گفت تو که حساس نبودی خودت میگفتی اشکال نداره تو باشگاه با دخترا کار کنیو از این حرفا منم بهش گفتم من گفتم کار کنی نگفتم اجی داشته باشی در ارتباط بشی باهاشون همینو گفتم داستان تغییر یه اتفاقی افتاد که به خواست خودم نبود بعدش خیلی وحشتناک بود برام اون اتفاق که ازش توقع نداشتم ولی بازم باهم خوب بودیم ولی نگفت قید خواهرامو میزنمو اینا من بعد اون اتفاق خیلی گریه کردم ولی قرار بود زمانی به من دست بزنه دیگه به هیچ دختری دست درازی نکنه سر قضیه اون خواهریا دیگه باهم حرف نزدیم که به تفاهمم نرسیدیم گذشت گذشت رفتم کنار حرف زدیم یروز از من خواست که برم کنارش برای یه اتفاق دیگه منم با میل خودم رفتم چون دوست نداشتم به دخترای دیگه دست بزنه بارم رفتارش خوب بود مدتییی گذشت رفتارش یجوری شد بهم توجه نمیکنه پیامش میدم انلاین میشه جواب نمیده بعضی پیامارو زنگش میزنم خو

بازدید: 3060 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

خيلي گيج شدم . فقط چند روز با يكي اشنا شدم ولي انگار چند سال ميشناسمش . رفتارش ي جور عجيبيه . يعني تا حالا نديدم اينجور ادمي و!

بازدید: 2719 از گروه : برخورد با جنس مخالف

پربازدید ترین های این برچسب

سلام من ی دختر 17ساله هستم . ی سال پیش توی اینستاگرام با ی پسر26ساله اشنا شدم .رابطع ما خیلی عجیب ب وجود اومد اولش من نمیخواستم باهاش وارد رابطه شم اما اون در کمال زرنگی منو سمت خودش کشوند و منو عاشق خودش کرد .راستش اون اهل اهوازه و من اهل تهران‌. هیچوقت همدیگرو ندیدیم فقط چندین بار چت تصویری داشتیم اما دائما با هم چت میکنیم . توی این ی سال همیشه با هم بودیم .اون ادعا میکنه ک منو خیلی دوس داره و عاشقم شده و میگ ک میاد خواستگاری من . چهره خیلی زیبایی داره .راستش اون میگ ک فقط با منه درحالی ک حس میکنم خیانت میکنه .بارها شده ک بهش گفتم عزیزم اگ میخواس خیانت کنی چرا با من موندی من ک برات سودی ندارم و حتی نمیتونم نیازای جنسیتو براورده کنم اما اون هرسری گفته من دوست دارم تو مال منی . راستش هیچوقت فکر نکنم اون مال من بشه بخاطر ی سری از شرایط زندگی جفتمون .جز این ک خدا بخواد و معجزه بشه .رفتارش چن مدته حس میکنم سرد شده ترو خدا کمکم کنید بگید من چیکار کنم .من ی ساله درگیرشم ب حدی ک اگ ی روز بهش زنگ نزنم یا باهاش حرف نزنم دیوونه میشم . اون همش ادعا میکنع ک عاشق منع و منو دوس داره اما بعضی از رفتاراش حرفشو ثابت میکنه بعضی از کاراشم بهم میفهمونه ک چن درصدو دروع میگ . خواهش میکنم بگید من چیکار کنم اون واقعا منو دوس داره ؟من بهش میرسم؟؟ بازدید: 3266 از گروه : دوستی دختر - پسر
سلام وقت بخیر مستقیم میرم سر مطلب ۱۶ سالی در سن کم عاشق یه پسری شدم که به خانوادم حرف منو زد میخواستم که به دلیل شرایطش خانوادم حاظر به ازدواج ما نشدن و بعد به سربازی رفت ولی اجازه بهش دادن که اگه شرایطو بجا اورد میتونه بیاد خواستگاری و گذاشتن با هم چت کنیم یک سالو خوردی که خدمت سربازی بود در ارتباط بودیم و من دور از چشم مادر پدرم میرفتم موقع های میومد مرخصی میرفتم کنارش به من دست نمیزد هنیشه کنار هم با هم صحبت میکردیم که بعد از مدت ها یبار که دیدار کردیم همو دست منو گرفت در همین حدا بیشتر نبود ولی بازم همیشه مرخصی که میومد تا زمان مرخصیش هر روز میومد کنار خانوادم باهاشون صحبت میکرد همچنان همو میخواستیم مدتی گذشت که خدمت بود با من سرد شد رفتارش عوض شدقبلش به حدی همو میخواستیم که خیلیا خبر داشت تو شهر شهرمون کوچیکه توشهر پیچیده بود که ما همو چجوری میخواییم یهو رفت پرونده منو بست خیلی اذیت شد عذاب کشیدم برای یک ماه رفت ولی از دور حواسش بهم بود خبر بهم میرسید بعد یک ماه برگشت و گفت فقط خانوادت خبر داشته باشن برای دوسه روزی صبر کردم باهاش در ارتباط شدم حس خشم توم زیاد بود حس بهش گفتم نمیخوامت ۴ ماه از زندگیش رفتم برای همیشه تا که دستش بد شکستو عمل جراحی کرد اون موقع بهش پیام دادم که چی شده اشتی کردی به مدت چند روز اون ادم عوض نشده بود رفتارش با من منو اذیت میکرد حالمو بد میکرد ازارم میداد کاری کرد که خانوادم رو من دست بلند کردن م اینبار من محکم رفتم چند ماهی گذشت بهدمن خواستگار اومد و متوجه شده بود بهش خبر رسیده بود که مورد تایید منم قرار گرفته پیام داد کلی حرف زدو من با سنگینی کامل جوابشو میدادم که ما بدرد هم نمیخوریم بعد از اون هفته ای یبار پیام میداد در مورد خواستگارم حرف میزد به بهونه های مختلف که باهام دعوا بگیره دیگه چند ماهی گذشت خیلی پشیمون که چرا اونکارو کرد خانوادم دست رو من بلند کنن معذرت خواهی چند دیدن بار برای بر گشت به زنگیم که یهو دلم خواست یه فرصت دوباره بدم و دادم خیلی عوض شده بود بهش گفتم بزار به خانوادم بگم در ارتباطیم گفت تا زمانی شرایطشون بجا نیوردم ن ننگو پنهونی ولی خواهر برادر عروس داماد خودشون خبر داشتن ما باهمیم یه گروه زده بود که باداونام در ارتباط شده بودم ولی خبر نداشتم مادر پدرش خبر ندارن به هر حال دیگه باهم در ارتباط شدیم خیلی تغییر کرده بود خوب شده بود تا که دیدم یروز رفته بود تهران لایو گرفته بود صدا دختر میمد بهش گفتم اینا کین گفت اجیام باهاش دعوا گرفتم و...قرار شد همو از نزدیک ببینیم باهم صحبت کنیم گفت بیا خونه منم طبق معمول با خیال جمع رفتم منو گرفت تو بغل دراز کشید بهم گفت تو که حساس نبودی خودت میگفتی اشکال نداره تو باشگاه با دخترا کار کنیو از این حرفا منم بهش گفتم من گفتم کار کنی نگفتم اجی داشته باشی در ارتباط بشی باهاشون همینو گفتم داستان تغییر یه اتفاقی افتاد که به خواست خودم نبود بعدش خیلی وحشتناک بود برام اون اتفاق که ازش توقع نداشتم ولی بازم باهم خوب بودیم ولی نگفت قید خواهرامو میزنمو اینا من بعد اون اتفاق خیلی گریه کردم ولی قرار بود زمانی به من دست بزنه دیگه به هیچ دختری دست درازی نکنه سر قضیه اون خواهریا دیگه باهم حرف نزدیم که به تفاهمم نرسیدیم گذشت گذشت رفتم کنار حرف زدیم یروز از من خواست که برم کنارش برای یه اتفاق دیگه منم با میل خودم رفتم چون دوست نداشتم به دخترای دیگه دست بزنه بارم رفتارش خوب بود مدتییی گذشت رفتارش یجوری شد بهم توجه نمیکنه پیامش میدم انلاین میشه جواب نمیده بعضی پیامارو زنگش میزنم خو بازدید: 3060 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
من دختری 20ساله ام و تا حالا عاشق هیچ پسری نشده بودم تا اینکه دوماه پیش با یک پسر اشنا شدم این پسره اوایل دوستی مرتب بهم زنگ میزد و بعد یک مدت باهام اصلا تماس نمیگرفت منم که دیدم اون زنگ نمیزنه من بهش زنگ زدم و دوسه بار که تماس گرفتم دیدم هیچ عکس العملی نشون نمیده دیگه منم باهاش تماس نگرفتم تا اینکه بعد 11روز بهم پی ام داد و گفت که میخوام ببینمت منم باهاش روز شنبه قرار گذاشتم،تا شنبه همش پی ام میداد و زنگ میزد ولی از وقتی که برگشتیم نه زنگ زده نه پی ام داده.موقعی که پیششم رفتارش باهام خیلی عاشقانس ولی یبار که داشتیم پشت تلفن باهم حرف میزدیم بهم گفت که من یبار عاشق یک دختر شدم دیگه از اون روز به بعد تصمیم گرفتم که کسیو دوست نداشته باشم و عاشقش نشم رابطه ما دوست پسر دوست دختره و من دوست دارم ولی دیگه دوست داشتن عشقی نیست.منم عاشقش شدم یعنی شب و روز فکرم پیششه نمیدونم باید چیکار کنم خودمم نمیدونم چرا یهو اینطوری شد میشه کمکم کنین باید چیکار کنم؟نمیخوام عشقم یکطرفه باشه!🙏 بازدید: 2897 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

سلام من ی دختر 17ساله هستم . ی سال پیش توی اینستاگرام با ی پسر26ساله اشنا شدم .رابطع ما خیلی عجیب ب وجود اومد اولش من نمیخواستم باهاش وارد رابطه شم اما اون در کمال زرنگی منو سمت خودش کشوند و منو عاشق خودش کرد .راستش اون اهل اهوازه و من اهل تهران‌. هیچوقت همدیگرو ندیدیم فقط چندین بار چت تصویری داشتیم اما دائما با هم چت میکنیم . توی این ی سال همیشه با هم بودیم .اون ادعا میکنه ک منو خیلی دوس داره و عاشقم شده و میگ ک میاد خواستگاری من . چهره خیلی زیبایی داره .راستش اون میگ ک فقط با منه درحالی ک حس میکنم خیانت میکنه .بارها شده ک بهش گفتم عزیزم اگ میخواس خیانت کنی چرا با من موندی من ک برات سودی ندارم و حتی نمیتونم نیازای جنسیتو براورده کنم اما اون هرسری گفته من دوست دارم تو مال منی . راستش هیچوقت فکر نکنم اون مال من بشه بخاطر ی سری از شرایط زندگی جفتمون .جز این ک خدا بخواد و معجزه بشه .رفتارش چن مدته حس میکنم سرد شده ترو خدا کمکم کنید بگید من چیکار کنم .من ی ساله درگیرشم ب حدی ک اگ ی روز بهش زنگ نزنم یا باهاش حرف نزنم دیوونه میشم . اون همش ادعا میکنع ک عاشق منع و منو دوس داره اما بعضی از رفتاراش حرفشو ثابت میکنه بعضی از کاراشم بهم میفهمونه ک چن درصدو دروع میگ . خواهش میکنم بگید من چیکار کنم اون واقعا منو دوس داره ؟من بهش میرسم؟؟

بازدید: 3266 از گروه : دوستی دختر - پسر

بازدید: 3060 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

بازدید: 2897 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

تبلیغات در سوال و جواب

آخرین جواب ها با این برچسب

ممکنه منظورت این باشه که چطور می‌توانیم احساسات و تجربیات جدید را درک کنیم و با آنها کنار بیاییم، درسته؟ گاهی اوقات ما با افرادی آشنا می‌شویم که بلافاصله با آن‌ها ارتباط قوی پیدا می‌کنیم. این ارتباط می‌تواند به دلیل تشابهات فرهنگی، علائق مشترک، یا حتی به خاطر حس شهودی که نسبت به دیگران داریم، ایجاد شود. اما گاهی اوقات، ممکن است با کسی آشنا شویم که رفتارش برای ما کاملاً نو و عجیب به نظر برسد. در این مواقع، مهم است که با ذهنی باز و بدون پیش‌داوری به روابط جدید نزدیک شویم. تلاش کنیم تا آنچه را که برای ما ناشناخته است بشناسیم و از آن یاد بگیریم. همچنین، این فرصت را به خود بدهیم تا فرد جدید را در شرایط و موقعیت‌های مختلف ببینیم و بشناسیم. به یاد داشته باش که شناخت کامل یک شخص نیاز به زمان دارد و شناخت ناگهانی و عمیق ممکن است توهمی بیش نباشد. به تدریج و با گذر زمان، ممکن است جنبه‌های پنهان شخصیت آن فرد را کشف کنیم که در نگاه اول ممکن است آشکار نبوده باشد. <p>در این روابط جدید، بهتر است که :</p> <ul> <li>با دقت و توجه به رفتارها و واکنش‌های فرد مقابل بپردازیم</li> <li>سعی کنیم ارتباطاتمان صادقانه و شفاف باشد</li> <li>از عجله و شتاب در قضاوت یا تصمیم‌گیری‌های مهم پرهیز کنیم</li> <li>به احساسات خودمان توجه کنیم و تلاش کنیم تا دلیل آن‌ها را درک کنیم</li> </ul> <br/><br/> امیدوارم پاسخم کمک کرده باشه بهت تا بهتر بتونی این تجربه جدید رو درک کنی و ازش لذت ببری. <br/> - زمان: یک ماه پیش - 6 فروردین ماه 1403 ساعت: 07:54 از گروه : برخورد با جنس مخالف
احتمالاً دغدغه‌ت اینه که چطور می‌تونی با شوهرت در مورد رفتارش با تو که مثل بچه‌ها هست صحبت کنی و بهش بفهمونی که از این رفتارها راضی نیستی و دوست داری تغییر کنه. <b>برای صحبت کردن با شوهرت و توضیح دادن احساساتت می‌تونی از این روش‌ها استفاده کنی:</b> <ul> <li><b>زمان مناسبی رو انتخاب کن:</b> یه زمان آروم و بدون استرس پیدا کن تا بتونی راحت باهاش صحبت کنی.</li> <li><b>صادق باش:</b> درباره احساسات و ناراحتی‌هات بطور واضح و صادقانه صحبت کن.</li> <li><b>منمنه نکن:</b> بجای استفاده از جملاتی که با "تو" شروع میشن و ممکنه حس تهاجمی ایجاد کنن، از جملاتی استفاده کن که با "من" شروع میشن. مثلا بگو "من احساس میکنم..." به جای "تو همیشه...".</li> <li><b>مثال‌های مشخص بزن:</b> اگر مثال‌های خاص و واقعی از رفتارهایی که باعث ناراحتیت شدن داری، به اونها اشاره کن.</li> <li><b>گوش دادن:</b> توی صحبت‌هات به شوهرت فرصت بده تا اون هم نظرش رو بگه و حرف‌هاش رو بشنو.</li> <li><b>راه حل پیشنهاد بده:</b> بعد از اینکه در مورد احساساتت صحبت کردی، پیشنهادهایی برای حل مشکل ارائه بده.</li> <li><b>صبر داشته باش:</b> تغییر در رفتار ممکنه زمان ببره، پس صبر داشته باش و به شوهرت زمان بده تا خودش رو تغییر بده.</li> </ul> راستی، نگران نباش، خیلی از زوج‌ها به نوعی با این مسائل روبرو می‌شن و با گفتگو و تلاش می‌تونن به نتیجه برسن. <br><br> امیدوارم این نکات بهت کمک کنه تا بتونی با شوهرت صحبت کنی و شرایط بهتری رو تجربه کنید. اگه نیاز به راهنمایی بیشتر داشتی من اینجام. - زمان: 22 بهمن ماه 1402 ساعت: 23:46 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
می‌توان به چندین نشانه و رفتار معمول اشاره کرد که ممکن است نشان‌دهنده‌ی این باشند که فردی حوصله‌اش سر رفته است. این نشانه‌ها شامل موارد زیر می‌شوند: <ul> <li><b>بی‌قراری:</b> وقتی فردی حوصله‌اش سر می‌رود، ممکن است شروع به تکان دادن پاها، بازی با دست‌ها یا جابه‌جایی مداوم در جایش کند.</li> <li><b>از دست دادن تمرکز:</b> فرد ممکن است نتواند روی هیچ موضوعی تمرکز کند و ذهنش به طور مداوم پرت شود.</li> <li><b>بازی با تلفن همراه یا وسایل دیگر:</b> ممکن است برای پر کردن زمان، به سراغ تلفن همراه یا وسایل دیگر برود.</li> <li><b>آه کشیدن:</b> آه کشیدن مکرر می‌تواند نشانه‌ای از کسالت باشد.</li> <li><b>نگاه کردن به ساعت:</b> نگاه مداوم به ساعت می‌تواند بیانگر این باشد که فرد منتظر است زمان بگذرد.</li> <li><b>نداشتن انگیزه برای فعالیت:</b> وقتی حوصله سر می‌رود، فرد ممکن است هیچ انگیزه‌ای برای انجام دادن کارها نداشته باشد.</li> </ul> البته، تشخیص اینکه آیا حوصله کسی واقعا سر رفته یا نه می‌تواند پیچیده باشد، زیرا برخی از این رفتارها ممکن است دلایل دیگری داشته باشند. راه خوبی برای مطمئن شدن از اینکه فردی حوصله‌اش سر رفته یا نه، صحبت کردن مستقیم با او و پرسیدن از حالش است. زمان: 29 دی ماه 1402 ساعت: 14:19 از گروه : روانشناسی و روابط

ممکنه منظورت این باشه که چطور می‌توانیم احساسات و تجربیات جدید را درک کنیم و با آنها کنار بیاییم، درسته؟

گاهی اوقات ما با افرادی آشنا می‌شویم که بلافاصله با آن‌ها ارتباط قوی پیدا می‌کنیم. این ارتباط می‌تواند به دلیل تشابهات فرهنگی، علائق مشترک، یا حتی به خاطر حس شهودی که نسبت به دیگران داریم، ایجاد شود. اما گاهی اوقات، ممکن است با کسی آشنا شویم که رفتارش برای ما کاملاً نو و عجیب به نظر برسد.

در این مواقع، مهم است که با ذهنی باز و بدون پیش‌داوری به روابط جدید نزدیک شویم. تلاش کنیم تا آنچه را که برای ما ناشناخته است بشناسیم و از آن یاد بگیریم. همچنین، این فرصت را به خود بدهیم تا فرد جدید را در شرایط و موقعیت‌های مختلف ببینیم و بشناسیم.

به یاد داشته باش که شناخت کامل یک شخص نیاز به زمان دارد و شناخت ناگهانی و عمیق ممکن است توهمی بیش نباشد. به تدریج و با گذر زمان، ممکن است جنبه‌های پنهان شخصیت آن فرد را کشف کنیم که در نگاه اول ممکن است آشکار نبوده باشد.

در این روابط جدید، بهتر است که :
<ul>
<li>با دقت و توجه به رفتارها و واکنش‌های فرد مقابل بپردازیم</li>
<li>سعی کنیم ارتباطاتمان صادقانه و شفاف باشد</li>
<li>از عجله و شتاب در قضاوت یا تصمیم‌گیری‌های مهم پرهیز کنیم</li>
<li>به احساسات خودمان توجه کنیم و تلاش کنیم تا دلیل آن‌ها را درک کنیم</li>
</ul>

 
امیدوارم پاسخم کمک کرده باشه بهت تا بهتر بتونی این تجربه جدید رو درک کنی و ازش لذت ببری.
 
-

زمان: یک ماه پیش - 6 فروردین ماه 1403 ساعت: 07:54 از گروه : برخورد با جنس مخالف

احتمالاً دغدغه‌ت اینه که چطور می‌تونی با شوهرت در مورد رفتارش با تو که مثل بچه‌ها هست صحبت کنی و بهش بفهمونی که از این رفتارها راضی نیستی و دوست داری تغییر کنه.

برای صحبت کردن با شوهرت و توضیح دادن احساساتت می‌تونی از این روش‌ها استفاده کنی:
<ul>
<li>زمان مناسبی رو انتخاب کن: یه زمان آروم و بدون استرس پیدا کن تا بتونی راحت باهاش صحبت کنی.</li>
<li>صادق باش: درباره احساسات و ناراحتی‌هات بطور واضح و صادقانه صحبت کن.</li>
<li>منمنه نکن: بجای استفاده از جملاتی که با "تو" شروع میشن و ممکنه حس تهاجمی ایجاد کنن، از جملاتی استفاده کن که با "من" شروع میشن. مثلا بگو "من احساس میکنم..." به جای "تو همیشه...".</li>
<li>مثال‌های مشخص بزن: اگر مثال‌های خاص و واقعی از رفتارهایی که باعث ناراحتیت شدن داری، به اونها اشاره کن.</li>
<li>گوش دادن: توی صحبت‌هات به شوهرت فرصت بده تا اون هم نظرش رو بگه و حرف‌هاش رو بشنو.</li>
<li>راه حل پیشنهاد بده: بعد از اینکه در مورد احساساتت صحبت کردی، پیشنهادهایی برای حل مشکل ارائه بده.</li>
<li>صبر داشته باش: تغییر در رفتار ممکنه زمان ببره، پس صبر داشته باش و به شوهرت زمان بده تا خودش رو تغییر بده.</li>
</ul>

راستی، نگران نباش، خیلی از زوج‌ها به نوعی با این مسائل روبرو می‌شن و با گفتگو و تلاش می‌تونن به نتیجه برسن.

 
امیدوارم این نکات بهت کمک کنه تا بتونی با شوهرت صحبت کنی و شرایط بهتری رو تجربه کنید. اگه نیاز به راهنمایی بیشتر داشتی من اینجام. -

زمان: 22 بهمن ماه 1402 ساعت: 23:46 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

می‌توان به چندین نشانه و رفتار معمول اشاره کرد که ممکن است نشان‌دهنده‌ی این باشند که فردی حوصله‌اش سر رفته است. این نشانه‌ها شامل موارد زیر می‌شوند:

<ul>
<li>بی‌قراری: وقتی فردی حوصله‌اش سر می‌رود، ممکن است شروع به تکان دادن پاها، بازی با دست‌ها یا جابه‌جایی مداوم در جایش کند.</li>
<li>از دست دادن تمرکز: فرد ممکن است نتواند روی هیچ موضوعی تمرکز کند و ذهنش به طور مداوم پرت شود.</li>
<li>بازی با تلفن همراه یا وسایل دیگر: ممکن است برای پر کردن زمان، به سراغ تلفن همراه یا وسایل دیگر برود.</li>
<li>آه کشیدن: آه کشیدن مکرر می‌تواند نشانه‌ای از کسالت باشد.</li>
<li>نگاه کردن به ساعت: نگاه مداوم به ساعت می‌تواند بیانگر این باشد که فرد منتظر است زمان بگذرد.</li>
<li>نداشتن انگیزه برای فعالیت: وقتی حوصله سر می‌رود، فرد ممکن است هیچ انگیزه‌ای برای انجام دادن کارها نداشته باشد.</li>
</ul>

البته، تشخیص اینکه آیا حوصله کسی واقعا سر رفته یا نه می‌تواند پیچیده باشد، زیرا برخی از این رفتارها ممکن است دلایل دیگری داشته باشند. راه خوبی برای مطمئن شدن از اینکه فردی حوصله‌اش سر رفته یا نه، صحبت کردن مستقیم با او و پرسیدن از حالش است.

زمان: 29 دی ماه 1402 ساعت: 14:19 از گروه : روانشناسی و روابط

سوال و جواب ها با برچسب رفتارش

رفتارش در این پلتفرم به معنای رویه‌ها و عملکردهای کاربران ارجاع می‌شود. این تگ برای بحث و بررسی در مورد نحوه رفتار، احترام، واکنش‌ها، و روش برخورد با سایر افراد در جوامع مجازی یا مسائل رفتاری در محیط‌های آنلاین و اجتماعی به کار می‌رود. این تگ اهمیت بسیاری در جهت حفظ احترام و حوصله در جریان مباحث و تبادل نظرها دارد. از طریق بحث‌های متنوع زیر این تگ، می‌توان نکات مهمی در مورد رفتارهای موثر و سازنده برای ارتقای ارتباطات و تعاملات افراد در این فضاها به اشتراک گذاشت.

جویا، هوش مصنوعی ما این متن رو نوشته، ازش درباره رفتارش سوال بپرس!

چطوری باز توضیح بدم شوهرم رفتاش بامن مثل بچه هاس احساس میکنم رفتارش با بقیه اینطوری نیست

بازدید: 2443 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

چطوری باز توضیح بدم شوهرم رفتاش بامن مثل بچه هاس احساس میکنم رفتارش با بقیه اینطوری نیست بازدید: 2443 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

چطوری باز توضیح بدم شوهرم رفتاش بامن مثل بچه هاس احساس میکنم رفتارش با بقیه اینطوری نیست

بازدید: 2443 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

چطوری باز توضیح بدم شوهرم رفتاش بامن مثل بچه هاس احساس میکنم رفتارش با بقیه اینطوری نیست

بازدید: 2443 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

بازدید: 3266 از گروه : دوستی دختر - پسر

بازدید: 2719 از گروه : برخورد با جنس مخالف

بازدید: 2897 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

بازدید: 3060 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

سلام من ی دختر 17ساله هستم . ی سال پیش توی اینستاگرام با ی پسر26ساله اشنا شدم .رابطع ما خیلی عجیب ب وجود اومد اولش من نمیخواستم باهاش وارد رابطه شم اما اون در کمال زرنگی منو سمت خودش کشوند و منو عاشق خودش کرد .راستش اون اهل اهوازه و من اهل تهران‌. هیچوقت همدیگرو ندیدیم فقط چندین بار چت تصویری داشتیم اما دائما با هم چت میکنیم . توی این ی سال همیشه با هم بودیم .اون ادعا میکنه ک منو خیلی دوس داره و عاشقم شده و میگ ک میاد خواستگاری من . چهره خیلی زیبایی داره .راستش اون میگ ک فقط با منه درحالی ک حس میکنم خیانت میکنه .بارها شده ک بهش گفتم عزیزم اگ میخواس خیانت کنی چرا با من موندی من ک برات سودی ندارم و حتی نمیتونم نیازای جنسیتو براورده کنم اما اون هرسری گفته من دوست دارم تو مال منی . راستش هیچوقت فکر نکنم اون مال من بشه بخاطر ی سری از شرایط زندگی جفتمون .جز این ک خدا بخواد و معجزه بشه .رفتارش چن مدته حس میکنم سرد شده ترو خدا کمکم کنید بگید من چیکار کنم .من ی ساله درگیرشم ب حدی ک اگ ی روز بهش زنگ نزنم یا باهاش حرف نزنم دیوونه میشم . اون همش ادعا میکنع ک عاشق منع و منو دوس داره اما بعضی از رفتاراش حرفشو ثابت میکنه بعضی از کاراشم بهم میفهمونه ک چن درصدو دروع میگ . خواهش میکنم بگید من چیکار کنم اون واقعا منو دوس داره ؟من بهش میرسم؟؟ بازدید: 3266 از گروه : دوستی دختر - پسر
سلام وقت بخیر مستقیم میرم سر مطلب ۱۶ سالی در سن کم عاشق یه پسری شدم که به خانوادم حرف منو زد میخواستم که به دلیل شرایطش خانوادم حاظر به ازدواج ما نشدن و بعد به سربازی رفت ولی اجازه بهش دادن که اگه شرایطو بجا اورد میتونه بیاد خواستگاری و گذاشتن با هم چت کنیم یک سالو خوردی که خدمت سربازی بود در ارتباط بودیم و من دور از چشم مادر پدرم میرفتم موقع های میومد مرخصی میرفتم کنارش به من دست نمیزد هنیشه کنار هم با هم صحبت میکردیم که بعد از مدت ها یبار که دیدار کردیم همو دست منو گرفت در همین حدا بیشتر نبود ولی بازم همیشه مرخصی که میومد تا زمان مرخصیش هر روز میومد کنار خانوادم باهاشون صحبت میکرد همچنان همو میخواستیم مدتی گذشت که خدمت بود با من سرد شد رفتارش عوض شدقبلش به حدی همو میخواستیم که خیلیا خبر داشت تو شهر شهرمون کوچیکه توشهر پیچیده بود که ما همو چجوری میخواییم یهو رفت پرونده منو بست خیلی اذیت شد عذاب کشیدم برای یک ماه رفت ولی از دور حواسش بهم بود خبر بهم میرسید بعد یک ماه برگشت و گفت فقط خانوادت خبر داشته باشن برای دوسه روزی صبر کردم باهاش در ارتباط شدم حس خشم توم زیاد بود حس بهش گفتم نمیخوامت ۴ ماه از زندگیش رفتم برای همیشه تا که دستش بد شکستو عمل جراحی کرد اون موقع بهش پیام دادم که چی شده اشتی کردی به مدت چند روز اون ادم عوض نشده بود رفتارش با من منو اذیت میکرد حالمو بد میکرد ازارم میداد کاری کرد که خانوادم رو من دست بلند کردن م اینبار من محکم رفتم چند ماهی گذشت بهدمن خواستگار اومد و متوجه شده بود بهش خبر رسیده بود که مورد تایید منم قرار گرفته پیام داد کلی حرف زدو من با سنگینی کامل جوابشو میدادم که ما بدرد هم نمیخوریم بعد از اون هفته ای یبار پیام میداد در مورد خواستگارم حرف میزد به بهونه های مختلف که باهام دعوا بگیره دیگه چند ماهی گذشت خیلی پشیمون که چرا اونکارو کرد خانوادم دست رو من بلند کنن معذرت خواهی چند دیدن بار برای بر گشت به زنگیم که یهو دلم خواست یه فرصت دوباره بدم و دادم خیلی عوض شده بود بهش گفتم بزار به خانوادم بگم در ارتباطیم گفت تا زمانی شرایطشون بجا نیوردم ن ننگو پنهونی ولی خواهر برادر عروس داماد خودشون خبر داشتن ما باهمیم یه گروه زده بود که باداونام در ارتباط شده بودم ولی خبر نداشتم مادر پدرش خبر ندارن به هر حال دیگه باهم در ارتباط شدیم خیلی تغییر کرده بود خوب شده بود تا که دیدم یروز رفته بود تهران لایو گرفته بود صدا دختر میمد بهش گفتم اینا کین گفت اجیام باهاش دعوا گرفتم و...قرار شد همو از نزدیک ببینیم باهم صحبت کنیم گفت بیا خونه منم طبق معمول با خیال جمع رفتم منو گرفت تو بغل دراز کشید بهم گفت تو که حساس نبودی خودت میگفتی اشکال نداره تو باشگاه با دخترا کار کنیو از این حرفا منم بهش گفتم من گفتم کار کنی نگفتم اجی داشته باشی در ارتباط بشی باهاشون همینو گفتم داستان تغییر یه اتفاقی افتاد که به خواست خودم نبود بعدش خیلی وحشتناک بود برام اون اتفاق که ازش توقع نداشتم ولی بازم باهم خوب بودیم ولی نگفت قید خواهرامو میزنمو اینا من بعد اون اتفاق خیلی گریه کردم ولی قرار بود زمانی به من دست بزنه دیگه به هیچ دختری دست درازی نکنه سر قضیه اون خواهریا دیگه باهم حرف نزدیم که به تفاهمم نرسیدیم گذشت گذشت رفتم کنار حرف زدیم یروز از من خواست که برم کنارش برای یه اتفاق دیگه منم با میل خودم رفتم چون دوست نداشتم به دخترای دیگه دست بزنه بارم رفتارش خوب بود مدتییی گذشت رفتارش یجوری شد بهم توجه نمیکنه پیامش میدم انلاین میشه جواب نمیده بعضی پیامارو زنگش میزنم خو بازدید: 3060 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
من دختری 20ساله ام و تا حالا عاشق هیچ پسری نشده بودم تا اینکه دوماه پیش با یک پسر اشنا شدم این پسره اوایل دوستی مرتب بهم زنگ میزد و بعد یک مدت باهام اصلا تماس نمیگرفت منم که دیدم اون زنگ نمیزنه من بهش زنگ زدم و دوسه بار که تماس گرفتم دیدم هیچ عکس العملی نشون نمیده دیگه منم باهاش تماس نگرفتم تا اینکه بعد 11روز بهم پی ام داد و گفت که میخوام ببینمت منم باهاش روز شنبه قرار گذاشتم،تا شنبه همش پی ام میداد و زنگ میزد ولی از وقتی که برگشتیم نه زنگ زده نه پی ام داده.موقعی که پیششم رفتارش باهام خیلی عاشقانس ولی یبار که داشتیم پشت تلفن باهم حرف میزدیم بهم گفت که من یبار عاشق یک دختر شدم دیگه از اون روز به بعد تصمیم گرفتم که کسیو دوست نداشته باشم و عاشقش نشم رابطه ما دوست پسر دوست دختره و من دوست دارم ولی دیگه دوست داشتن عشقی نیست.منم عاشقش شدم یعنی شب و روز فکرم پیششه نمیدونم باید چیکار کنم خودمم نمیدونم چرا یهو اینطوری شد میشه کمکم کنین باید چیکار کنم؟نمیخوام عشقم یکطرفه باشه!🙏 بازدید: 2897 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی
خيلي گيج شدم . فقط چند روز با يكي اشنا شدم ولي انگار چند سال ميشناسمش . رفتارش ي جور عجيبيه . يعني تا حالا نديدم اينجور ادمي و! بازدید: 2719 از گروه : برخورد با جنس مخالف
چطوری باز توضیح بدم شوهرم رفتاش بامن مثل بچه هاس احساس میکنم رفتارش با بقیه اینطوری نیست بازدید: 2443 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

بازدید: 3266 از گروه : دوستی دختر - پسر

بازدید: 3060 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

بازدید: 2897 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

بازدید: 2719 از گروه : برخورد با جنس مخالف

چطوری باز توضیح بدم شوهرم رفتاش بامن مثل بچه هاس احساس میکنم رفتارش با بقیه اینطوری نیست

بازدید: 2443 از گروه : سایر سوال و جواب های زندگی

منم می خوام سوال بپرسم

چند سوال تصادفی

روز مبارزه با تروریسم در ایران چه روزی است؟ بازدید: 748 از گروه : سوالات گوناگون
فیلمی که دختر آخر آن، چشم کسانی که عکس لختی او را پخش کرده اند را کور میکند. بازدید: 104 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
ECFMG چیست؟ بازدید: 2126 از گروه : قوانین مهاجرت
فیلم هندی درباره بزرگ کردن بچه بازدید: 116 از گروه : زندگی
اسم فیلم هندی رومیخام ک یه مردی عروسک خمیری درس میکرد باخودش ب یه روستایی توی ی خونه متروکه زیرزمین میبرد وبرای ی هیولایی مینداخت تا بخوردش تااونوبخوره ازپشتش سکه جمع میرکردهیولا نمیتونس ازی دایره نمکی رد بشه یبارپسرشوباخودش برداون باخودش عروسک خمیری زیادی برده بود ک ب همون تعداد هیولا اومد و دراخرمرده بخاطر فرارپسرش جون خودشو ازدست داد بازدید: 32 از گروه : سوالات گوناگون
وحله یا وهله؟ املا و نگارش کدامیک صحیح است؟ بازدید: 29484 از گروه : سوالات گوناگون
شخصی که حدود ده سال پیش، به سبب یک دعوا به بازداشتگاه رفته و چند روز بعد به دادگاه ارجاع داده شده؛ در دادگاه رضایت طرفین حاصل شد و بدون هیچ جزایی به خانه برگشته؛ آیا گواهی سو پیشینه به سبب اینکه یک شب در بازداشت پلیس بوده‌ برایش صادر خواهد شد؟ بازدید: 501 از گروه : قانون جزایی
سلام فیلم ایرانی که قبلا در تلوزیون پخش میشد زن و شوهر شمالی بودن که وضع مالی خوبی نداشتن مرد تصمیم میگیره درس بخونه تا از این شرایط نجات پیدا کنند کنکور میده و پزشکی تهران قبول میشه و عاشق یکی از همکلاسی هاشون میشه و باهم دیگه میرن خارج از کشور که اونجا تصادف میکنه و قطع نخاع میشه و دوباره برمیگرده ایران پیش زن اولش با بازی محمد رضا فروتن فیلم دلشدگان که حدس زدی نبود بازدید: 115 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
سلام وقت بخیر. الان که اینو مینویسم واقعا به ستوه اومدم . من 21 سالمه و برادرم یکسال ازم بزرگتره . رابطه و وابستگی زیادی نداریم و درکل خانواده معمولی ای هستیمو خیلی عاشقانه نیست روابطمون. این برادر بنده مدتهاست که هر لحظه تو خونه منو اوسکول و اینجور القاب( معذرت میخوام) صدا میزنه و بیخود و بیجهت . باعث شده اعتماد ب نفسم خیلی کم شه . میخوام ببینم چجوری میشه به چنین حرفای ادما توجه نکرد و باید چیکار کنم تا برام هم نباشه و ناراحت نشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بازدید: 2217 از گروه : اعتماد به نفس
اوله فیلم اجی دیوگن باموتوره بعد اجی دیوگن عاشق دختره میشه بعد براش اهنگ میخونه پدر دختره اجی دیوگن رو میبره دیوانه خوانه وبهش برق وصل میکنه بازدید: 57 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
آیا سایتی برای آموزش بازیهای پاسور وجود داره ؟ بازدید: 6635 از گروه : سایر سوال و جواب های ورزشی
سلام اسم فیلم میخوام کره ای کارمنده همش تصادفی با ریس شرکت میخوره بازدید: 85 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال
منظور از چک حقوقی و چک کیفری چیست؟ بازدید: 626 از گروه : سایر سوال و جواب های حقوقی
در واتساپ حساب های كاربری دزدیده شده Whatsapp بازدید: 1878 از گروه : واتساپ (whatsapp)
علائم و ونشانه های سنگ کیسه صفرا چیست؟ بازدید: 593 از گروه : مسایل تخصصی

روز مبارزه با تروریسم در ایران چه روزی است؟

بازدید: 748 از گروه : سوالات گوناگون

فیلمی که دختر آخر آن، چشم کسانی که عکس لختی او را پخش کرده اند را کور میکند.

بازدید: 104 از گروه : تلویزیون و فیلم و سریال

ECFMG چیست؟

بازدید: 2126 از گروه : قوانین مهاجرت

فیلم هندی درباره بزرگ کردن بچه

بازدید: 116 از گروه : زندگی

اسم فیلم هندی رومیخام ک یه مردی عروسک خمیری درس میکرد باخودش ب یه روستایی توی ی خونه متروکه زیرزمین میبرد وبرای ی هیولایی مینداخت تا بخوردش تااونوبخوره ازپشتش سکه جمع میرکردهیولا نمیتونس ازی دایره نمکی رد بشه یبارپسرشوباخودش برداون باخودش عروسک خمیری زیادی برده بود ک ب همون تعداد هیولا اومد و دراخرمرده بخاطر فرارپسرش جون خودشو ازدست داد

بازدید: 32 از گروه : سوالات گوناگون

وحله یا وهله؟ املا و نگارش کدامیک صحیح است؟

بازدید: 29484 از گروه : سوالات گوناگون