سوالات با برچسب بشم


41

سوال


47

جواب

سوال های تصادفی با این برچسب
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام من رستم 24 سال دارم...برادر کوچکترم 22سال دارد...10 سال پیش ساعت 2:30صبح وقتی برادر کوچکترم خواب بود من در حال ضبط یک کاست نوار بودم..من و برادرم در یک اتاق بودیم ..بلندگوی ضبط را نزدیک خودم که کنار برادرم بودم گذاشته بودم...که ناگهان ناخواسته صدای بلندگوی با اخرین ولوم پخش شد ...بمدت 6ثانیه ..برادرم در حالت خواب از جایش پرید و بعد از قطع صدای بلندگو سر جایش افتاد ....واز خواب بیدار نشد...وقتی از خواب بیدار شد من ماجرا را برایش گفتم اما او حتی این قضیه یادش نمیامد... از امان موقع مدتی بعد حدوداا 7ماه بعد ..در هفته یکباردر خواب میترسید و با صدای بلند از خواب بیدار میشد ...پیش دکتر هم نمیرفت....این وضعیت سال به سال بدتر میشد...تا جایی که دوسال پیش برای مدتی کاملا دچار اختلال روانی شد..یعنی هر شب از خواب با فریاد های بسیار وحشتناک بیدار میشد و کاملا افسردگی شدیدی گرفت ...ب لطف خدا بعد از 6 ماه وضعیتش بهتر شد..اما حالا دومرتبه مثل سابق در خواب فریاد میزند بسیار وحشتناکتر از گذشته ...وقتی بیدار است حالش خوب است اما چند روز پیش با هم بحثمان شد و برادرم بهم گفت که زود عصبی میشم کنترلم رو از دست میدم اونقدری که قلبم میخواد منفجر بشه ...و بیش از چندین دفعه در خیابان بیرون از منزل بدون اینکه متوجه چیزی بشم بیهوش میشم و وقتی بهوش میام تنها چیزی که میدونم اینکه روی زمین توی یک کوچه افتاده ام و حالت بیهوشی من زمان کوتاهی دارد حدوداا 1یا2 دقیقه...و در اخر برادرم گریه کرد و بهم گفت که من پیش یک روانشناس بدون اینکه خانواده با خبر بشه رفته ام و روانشناس بهم گفته که همه اتفاق هایی که برات پیش امده دلیلش تنها میتونه یک شوک به مغزت در زمان استراحت باشه...و بعدش برادرم بهم گفت که من مسول همه این رنج و درد و عذابی که میکشه....از اون لحظه تا حالا من کلا اعصابم بهم ریخته..تازه میخواستم ازدواج کنم که همه چیز را بهم زدم..کلی احساس گناه میکنم ..قلبم خیلی بدرد میاد و میسوزه خیلی گریه میکنم ..من برادرم را خیلی دوست دارم ..تنها دعای من بعد نمازم اینه>>خدایا منو زودتر از این دنیا ببر و حال داداشمو خوب کن..هر شب میرم بیرون بین اونایی که ادعاشون میشه عمدا با شمشیر بهشون حمله میکنم که شایید یکی منو از این دنیا مرخصم کنه اما متاسفانه همچین اتفاقی تا حالا نیوفتاده و چند نفر بیگناه را هم بشدت مجروع کردم..کلا دارم دیونه میشم همین الان هم گریه کردم ..خیلی دارم عذاب میکشم اما نه به اندازه برادرم..لطفا کسی میتونه یک راه برای بهبودی وضعیت برادرم پیشنهاد بده..هرکی کمکم کنه من تا روزی که زنده ام برای خودش و نسلش دعای خیر میکنم>>و در ضمن داداشم توی خواب که جیغ میکشه هر بار یا یکی از اعضای خانوادمون رو میبینه که میخواد بهش اسیب بزنه یا یک پیرمرد که شمشیر بدست بسمتش حمله میکنه و میخواد بکشدش>>همین موضوع باعث شده من از دست روانشناسی که به برادرم مشاوره داده بسیار ناراحت بشم..یک روانشناس برای رضای خدا نظر کاملا علمی را بمن پیشنهاد بده ..من منتظر جوابتان هستم ..و من الله توفیق..
پربازدید ترین های این برچسب
آخرین جواب ها با این برچسب
سلام دوست عزیز، خیلی خوشحالم که با من در ارتباط هستید و برای رفع مشکلی که دارید به دنبال کمک هستید. با توجه به مطالبی که گفتید، دو دغدغه اصلی شما اول اضطراب اجتماعی و دوم اعتماد به نفس کم به نظر می‌رسد. برای درمان و بهبود این موارد پیشنهاداتی دارم:

1. مشاوره‌ی روانشناسی: شروع فرآیند درمان با یک متخصص می‌تواند بسیار مفید باشد. مشاور یا روان‌درمانگر می‌تواند با استفاده از تکنیک‌های رفتاری و شناختی به شما کمک کند تا اضطراب خود در موقعیت‌های اجتماعی را کاهش دهید.

2. گروه درمانی: شرکت در گروه‌های درمانی که افراد با چالش‌های مشابه شرکت دارند می‌تواند مفید باشد. در این محیط، می‌توانید تجربیات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید و راهکارهایی برای مقابله با اضطراب اجتماعی کسب کنید.

3. خودآموزی: کتاب‌ها و منابع آنلاین زیادی هستند که می‌توانند به شما در مدیریت اضطراب کمک کنند. مطالعه در این زمینه‌ها و اجرای تکنیک‌های پیشنهاد شده می‌تواند به تقویت مهارت‌های اجتماعی شما کمک کند.

4. زمان‌بندی برای مواجهه: به صورت تدریجی و با برنامه‌ریزی وارد موقعیت‌های اجتماعی شوید. با شرکت در جمع‌های کوچک شروع کنید و به مرور به سمت جمع‌های بزرگتر بروید. این امر به شما کمک می‌کند تا به تدریج اعتماد به نفس خود را افزایش دهید.

5. تمرین گفتار: تمرین‌هایی مانند سخنرانی در جلوی آینه یا ضبط صدای خود و گوش دادن به آن می‌تواند به شما کمک کند تا با صدای خود ارتباط برقرار کنید و اعتماد به نفس بیشتری پیدا کنید.

6. تقویت اعتماد به نفس: فعالیت‌هایی مانند ورزش منظم، مدیتیشن و یوگا، نوشتن روزانه‌ی دستاوردها و موفقیت‌ها، و تعیین اهداف کوچک و قابل دسترسی
معمولا برای اتصال لپ‌تاپ به رسیورهایی مانند iClass A9A9 می‌توانید از روش‌های متفاوتی استفاده کنید. ممکن است بخواهید برای بروزرسانی نرم‌افزار رسیور، فایل‌های مالتی‌مدیا را انتقال دهید یا حتی کنترل رسیور را از طریق لپ‌تاپ انجام دهید. در اینجا به چند روش معمول برای اتصال لپ‌تاپ به رسیور iClass A9A9 اشاره می‌کنم:

1. استفاده از کابل RS232:
- اکثر رسیورهای قدیمی‌تر دارای درگاه RS232 برای انتقال داده هستند.
- شما نیاز به یک کابل RS232 دارید که یک سر آن به درگاه مربوطه در رسیور و سر دیگر به لپ‌تاپ وصل شود.
- توجه داشته باشید که لپ‌تاپ‌های جدید معمولا فاقد درگاه RS232 هستند و شما ممکن است به یک مبدل USB به RS232 نیاز داشته باشید.

2. استفاده از درگاه USB:
- اگر رسیور شما دارای درگاه USB است، می‌توانید با استفاده از یک کابل USB به لپ‌تاپ متصل شوید.
- این روش برای انتقال فایل‌های مالتی‌مدیا یا بروزرسانی نرم‌افزار رسیور مناسب است.

3. استفاده از شبکه محلی (LAN):
- برخی از رسیورهای مدرن مانند iClass A9A9 ممکن است دارای درگاه شبکه اترنت باشند.
- شما می‌توانید با استفاده از کابل شبکه (Ethernet) و وصل کردن لپ‌تاپ و رسیور به یک روتر، ارتباط برقرار کنید.

4. نرم‌افزارهای ویژه:
- برای انتقال داده‌ها یا بروزرسانی نرم‌افزار، ممکن است نیاز به استفاده از نرم‌افزارهای خاصی باشد که توسط سازنده رسیور ارائه می‌شود.

لطفاً قبل از هر اقدامی، دفترچه راهنمای رسیور خود را برای دستورالعمل‌های دقیق و اطلاعات بیشتر چک کنید و همچنین مطمئن شوید که هر نرم‌افزار و دستگاه جانبی مورد استفاده، با رسیور iClass A9A9 سازگار است.

<br><br>
امیدوارم که اطلاعات بالا برای اتصال لپ‌تاپ به رسیور iClass A9A9 به شما کمک کنه!
جویا
سلام! پرسش شما درباره‌ی اقدام برای داوطلب شدن در نیروهای نظامی و مکان‌هایی که نیاز به نیروی داوطلب دارند، است. برای اینکه بتوانید به صورت داوطلبانه در نیروهای مسلح ایران خدمت کنید، مراحل زیر را بررسی کنید:

<ol>
<li>تحقیق در مورد نهادهای نظامی: ابتدا لازم است تحقیق کنید که کدام یک از نهادهای نظامی ایران مانند ارتش، سپاه یا نیروی انتظامی، برنامه‌های داوطلبی دارند و شرایط خاصی برای داوطلبان در نظر گرفته‌اند.</li>
<li>شرایط عمومی: اطمینان حاصل کنید که شرایط عمومی مانند سن، وضعیت جسمانی و روانی، و سایر شرایط خاصی که هر نهاد برای پذیرش داوطلبان در نظر گرفته است را دارا هستید.</li>
<li>ارتباط با نهادهای نظامی: بهتر است در ابتدا با بخش‌های مربوط به نیروی انسانی نهادهای نظامی ارتباط بگیرید و اطلاعات دقیق‌تری درباره‌ی فرآیند داوطلب شدن، و شرایط خاص هر نهاد کسب کنید.</li>
<li>تکمیل مدارک و فرم‌ها: ممکن است نیاز باشد که فرم‌ها و مدارک خاصی را پر کنید و تحویل دهید. این مدارک ممکن است شامل سوابق تحصیلی، سوابق پزشکی، و مدارک شناسایی باشد.</li>
<li>مصاحبه و ارزیابی: در صورتی که مدارک شما تایید شود، ممکن است به مصاحبه و ارزیابی‌های بعدی دعوت شوید که شامل تست‌های جسمانی و روانشناختی نیز می‌باشد.</li>
<li>آموزش‌های پایه: اگر از مراحل قبل با موفقیت عبور کنید، باید آموزش‌های پایه نظامی را بگذرانید که برای آمادگی جسمانی و فراگیری مهارت‌های نظامی ضروری است.</li>
</ol>

توجه داشته باشید که حضور در مناطق درگیری و نیازمند به نیروی داوطلب کاملا بستگی به نیازهای فعلی نیروهای مسلح و تصمیمات فرماندهی دارد. لذا برای اخذ اطلاعات دقیق‌تر و یافتن فرصت‌های خدمت داوطلبانه، مست

سوال و جواب ها با برچسب بشم


تگ "بشم" به مفهوم زبانی است که از جمله زبان‌های ترکیه‌ای است که در منطقه بشم در استان زنجان ایران به گفتار می‌آید. این زبان دارای تاریخچه و فرهنگ ویژه‌ای است که در میانه سایر زبان‌ها و گویش‌های ایرانی قرار گرفته و اهمیت فرهنگی و جامعه‌ای زیادی دارد. بحث و گفتگو درباره این زبان و فرهنگ آن می‌تواند به درک بهتر مسائل فرهنگی و زبانی این منطقه و نیز تنوع زبانی و فرهنگی در ایران کمک کند.

جویا، هوش مصنوعی ما این متن رو نوشته، ازش درباره بشم سوال بپرس!


عزیزان عزیز بنده به شخصه قبل از گرفتار شدنم به اعتیاد به شدت مخالف اعتیاد و سیگار بودم یه شکست تو زندگیم باعث شد با کمک یه رفیق نا باب برای ارامش و بهتر شدن حالم متادونو بهم معرفی کرد بار اول یه دونه قرص ۲۰ بهم داد بدنم پاک بود بعد از یک ساعت به شدت حالم خوب بود قلیان زیادیم روش کشیدم بعد دو ساعت استفراغ و سرگیجه گرفتم نصف شب احساس خفگی بهم دست داد و با خواست خدا تونستم از جام بلند بشم و یه پارچ بزرگ دوغ محلی غلیظ خنک تو یخچالو سر کشیدم و همون باعث شد از اور دوز نمیرم .تا دو روز خوب میخابیدم و حالم خوب بود دوباره رفتم یکی دیگه خوردم و باعث میشد اعتناد بنفسم بالا بره و خوش باشم .ازون روزا ۳ سال میگذره که من متادون میخورم چند بار ترک کردم بازم خوردم الان دوباره کنار گذاشتم واقعن دیگه خسته شدم ازین متادون لعنتی قیافم شبیه معتادا شده لاغر شدم خانوادمم بهم شک کردن و باعث شد الان ۶ روزه تو ترکم بیقراری شدید دارم نمیتونم یجا وایسم و حال بلند شدنم ندارم امروز یدونه قرص بی ۲ خوردم خیلی سر خوشم کرده به نظرتون لغزش کردم و هرچی این چند روزو تحمل کردم الکی بوده یا ن با دوز خیلی کم بی ۲ متادونو ترک کنم .دوستان عزیز هر کدوم علم و تجربشو دارین بهم کمک کنین مرسی

عزیزان عزیز بنده به شخصه قبل از گرفتار شدنم به اعتیاد به شدت مخالف اعتیاد و سیگار بودم یه شکست تو زندگیم باعث شد با کمک یه رفیق نا باب برای ارامش و بهتر شدن حالم متادونو بهم معرفی کرد بار اول یه دونه قرص ۲۰ بهم داد بدنم پاک بود بعد از یک ساعت به شدت حالم خوب بود قلیان زیادیم روش کشیدم بعد دو ساعت استفراغ و سرگیجه گرفتم نصف شب احساس خفگی بهم دست داد و با خواست خدا تونستم از جام بلند بشم و یه پارچ بزرگ دوغ محلی غلیظ خنک تو یخچالو سر کشیدم و همون باعث شد از اور دوز نمیرم .تا دو روز خوب میخابیدم و حالم خوب بود دوباره رفتم یکی دیگه خوردم و باعث میشد اعتناد بنفسم بالا بره و خوش باشم .ازون روزا ۳ سال میگذره که من متادون میخورم چند بار ترک کردم بازم خوردم الان دوباره کنار گذاشتم واقعن دیگه خسته شدم ازین متادون لعنتی قیافم شبیه معتادا شده لاغر شدم خانوادمم بهم شک کردن و باعث شد الان ۶ روزه تو ترکم بیقراری شدید دارم نمیتونم یجا وایسم و حال بلند شدنم ندارم امروز یدونه قرص بی ۲ خوردم خیلی سر خوشم کرده به نظرتون لغزش کردم و هرچی این چند روزو تحمل کردم الکی بوده یا ن با دوز خیلی کم بی ۲ متادونو ترک کنم .دوستان عزیز هر کدوم علم و تجربشو دارین بهم کمک کنین مرسی
سلام.وقتتون بخیر.من دختری. 22 ساله و دانشجوی روانشناسی هستم.مدت 7 ماه است ک با پسری 26 ساله رابطه دارم. ایشون 4 سال پیش با دختری دوست بود و رابطشون ب دلیل خیانتی ک دختره کرده تموم شده و میگه ک رابطش 1 ماه طول کشیده فقط و میگه چون اولین رابطم بود بدجوری عاشق و وابستش شده بودم. من یکبار سر بحثی ازش پرسیدم ک چرا در طول این همه ماه تو دوست دارمو عاشقتم و اینا رو نمیگی بهم. گفت برمیگرده به شکست قبلیم از اونموقع نمیتونم .گفتم پس هنوز دوسش داری .گفت نه کامل فراموشش کردم . ضمنامن دومین دختریم ک باهاش در رابطس. بعد تازگیا سر یک بحثی گفتم منو دوست داری?گفت دوست دارم ولی نه در حد اعلا گفت از وقتی ک عاشق اون ددختر شدم دیگه نتونستم عاشق هیچ دختری بشم انگار اون حس در من مرده کلا. من پرسیدم پس منو به اندازه ااون دختر دوس نداری ?گفت نه گفتم پس تو هنوز به اون حس داری .وگرنه چطور میتونی اندازه بگیری ک منو در حد اون دوس داری یا نه. گفت نه من کلا ااونو دوست ندارم دیگه . ولی من نمیتونم باور کنم اگه یک انسان عشق قبلیش رو فراموش کرده باشه خودشم 4 سال از روش گذشته بااشه چطور میتونه ب من بگه تورو اندازه اون دوس ندارم,پس هنوز حس اون در این زندس دیگه درسته? و اینم بگم دوبار جلوی من ااین پسر سر اینکه چن ماه بعد قراره از هم دور شیم از نظر مکانی گریه کرده بود . حالا نمیدونم پسری ک جلوم گریه کرده بود چطور میتونه بگه تورو اندازه اون دوس ندارم من واقعا نمیدونم چیکار کنم لطفا راهنماییم کنید .ممنونم
سلام.وقتتون بخیر.من دختری. 22 ساله و دانشجوی روانشناسی هستم.مدت 7 ماه است ک با پسری 26 ساله رابطه دارم. ایشون 4 سال پیش با دختری دوست بود و رابطشون ب دلیل خیانتی ک دختره کرده تموم شده و میگه ک رابطش 1 ماه طول کشیده فقط و میگه چون اولین رابطم بود بدجوری عاشق و وابستش شده بودم. من یکبار سر بحثی ازش پرسیدم ک چرا در طول این همه ماه تو دوست دارمو عاشقتم و اینا رو نمیگی بهم. گفت برمیگرده به شکست قبلیم از اونموقع نمیتونم .گفتم پس هنوز دوسش داری .گفت نه کامل فراموشش کردم . ضمنامن دومین دختریم ک باهاش در رابطس. بعد تازگیا سر یک بحثی گفتم منو دوست داری?گفت دوست دارم ولی نه در حد اعلا گفت از وقتی ک عاشق اون ددختر شدم دیگه نتونستم عاشق هیچ دختری بشم انگار اون حس در من مرده کلا. من پرسیدم پس منو به اندازه ااون دختر دوس نداری ?گفت نه گفتم پس تو هنوز به اون حس داری .وگرنه چطور میتونی اندازه بگیری ک منو در حد اون دوس داری یا نه. گفت نه من کلا ااونو دوست ندارم دیگه . ولی من نمیتونم باور کنم اگه یک انسان عشق قبلیش رو فراموش کرده باشه خودشم 4 سال از روش گذشته بااشه چطور میتونه ب من بگه تورو اندازه اون دوس ندارم,پس هنوز حس اون در این زندس دیگه درسته? و اینم بگم دوبار جلوی من ااین پسر سر اینکه چن ماه بعد قراره از هم دور شیم از نظر مکانی گریه کرده بود . حالا نمیدونم پسری ک جلوم گریه کرده بود چطور میتونه بگه تورو اندازه اون دوس ندارم من واقعا نمیدونم چیکار کنم لطفا راهنماییم کنید .ممنونم
عزیزان عزیز بنده به شخصه قبل از گرفتار شدنم به اعتیاد به شدت مخالف اعتیاد و سیگار بودم یه شکست تو زندگیم باعث شد با کمک یه رفیق نا باب برای ارامش و بهتر شدن حالم متادونو بهم معرفی کرد بار اول یه دونه قرص ۲۰ بهم داد بدنم پاک بود بعد از یک ساعت به شدت حالم خوب بود قلیان زیادیم روش کشیدم بعد دو ساعت استفراغ و سرگیجه گرفتم نصف شب احساس خفگی بهم دست داد و با خواست خدا تونستم از جام بلند بشم و یه پارچ بزرگ دوغ محلی غلیظ خنک تو یخچالو سر کشیدم و همون باعث شد از اور دوز نمیرم .تا دو روز خوب میخابیدم و حالم خوب بود دوباره رفتم یکی دیگه خوردم و باعث میشد اعتناد بنفسم بالا بره و خوش باشم .ازون روزا ۳ سال میگذره که من متادون میخورم چند بار ترک کردم بازم خوردم الان دوباره کنار گذاشتم واقعن دیگه خسته شدم ازین متادون لعنتی قیافم شبیه معتادا شده لاغر شدم خانوادمم بهم شک کردن و باعث شد الان ۶ روزه تو ترکم بیقراری شدید دارم نمیتونم یجا وایسم و حال بلند شدنم ندارم امروز یدونه قرص بی ۲ خوردم خیلی سر خوشم کرده به نظرتون لغزش کردم و هرچی این چند روزو تحمل کردم الکی بوده یا ن با دوز خیلی کم بی ۲ متادونو ترک کنم .دوستان عزیز هر کدوم علم و تجربشو دارین بهم کمک کنین مرسی


چند سوال تصادفی




پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.