سوالات با برچسب اینکا


04

سوال


04

جواب

سوال های تصادفی با این برچسب
سلام. دختری 27 ساله هستم که مدت 9 ماهه با پسری که خارج از کشور زندگی میکنه ارتباط دارم. آشنایی و ارتباط ما از طریق واسطه(دوست صمیمی و چندین ساله ایشون) و برای ازدواج بود.چند ماه پیش پدر این آقا به محل کارم اومد و خواست مثلا بدون اطلاع قبلی, منو ببینه همون شخص واسطه بعد از رفتن ایشون به من جریانو گفت ولی چندین بار قسمم داد که به کسی نگم وگرنه خودش بی اعتبار میشه. به همین دلیل من به دوستم چیزی نگفتم و حتی وقتی جریان پدرش رو برام تعریف کرد طوری وانمود کردم که انگار اطلاع ندارم.الان بعد از چند ماه به طریقی شک کرده بود(حدس میزنم خود اون رابط بهش گفته) که من اطلاع داشتم و وقتی دوباره پرسید نتونستم دروغ بگم و جریانوگفتم. ولی خیلی عصبانی شد و گفت به من کلک زدی من چطور میتونم بهت اعتماد کنم و از کجا معلوم راجع به چیزهای دیگه و پسرها به من دروغ نمیگی... خواهش میکنم کمکم کنید چکار کنم که متوجه بشه فقط بخاطر قسمی که خورده بودم اینکارو کردم وگرنه دلیلی نداشت ازش پنهان کنم. 1بار بهش پیام دادم و عذر خواهی کردم زنگ زد و گفت باید فکر کنیم من نمیتونم دوباره اعتماد کنم شاید خیلی چیزای دیگه ازم پنهان کرده باشی اصلا شاید دیگه نتونم ادامه بدم. لطفا راهنماییم کنید چکار کنم. چطور بهش بفهمونم اون واسطه از سادگیم سواستفاده کرد و نذاشت بهش جریان رو بگم ولی الان برای نابود کردن رابطمون بعد از چند ماه این جریانو رو کرده. اگه زنگ زد چی بهش بگم که دوباره باورم کنه. من شرایط کمک گرفتن حضوری از مشاور رو ندارم خواهش میکنم در اسرع وقت راهنماییم کنید زندگیم برای هیچ و پوچ به هم ریخته
سلام.من در رابطه با یکی از نزدیکترین فرد زندگیم سوالی دارم.اون یه خانوم جوونه که خیلیییی برام مهمه حالش.در کودکی سابقه حس کردن یه موجود خیالی رو داشته که به اسم صداش میکرده با پی گیری خانواده متوجه شدن که این مسئله برای بچه های تو اون سن و سال طبیعیه.ماباهم خیلی راحتیم واسه همین مشکلاتشو باهام درمیون میزاره.پارسال بود که میگفت خیلی میترسم.وقتی ازش پرسیدم از چی؟ میگفت حس میکنم یکی پیشمه یکی پشت سرمه خیلی میترسم و اینا.یروز بهم گفت اون موجود وحشتناک هی ازم میخواد که مثلا خودمو از پله ها بندازم پایین هی اینو بهم میگه منم هربار به تو فک میکنم که دوست دارم و اینکارو نمیکنم.نگران کننده بود سعی کردم کنارش باشم حرفاشو بهم بزنه تا بعد یه مدت یادش رفت اما الان دوباره برگشته اون حس هاش.دیشب دوباره بهم گفت خیلی میترسم با اینکه تنها نبود تو خونه اما باز میترسد میگفت فک میکنم یه موجود وحشتناک تو خونست حتی از ترس نمیتونست بخوابه یا حتی گریش گرفت.زنگ زد که امروز یکی بیاد پیشش بمونه که کمتر بترسه.حس میکنم حالش خوب نیس.نمیدونم چیکار کنم؟ میترسم اتفاقی بیوفته لطفا کمکم کنید بتونم واسش کاری کنم قبل از اینکه اتفاق ناخوشایندی پیش بیاد.هرچی سریع تر منتظر پاسخ شما هستم.خیلی ممنون
پربازدید ترین های این برچسب
آخرین جواب ها با این برچسب

سوال و جواب ها با برچسب اینکا


تگ "اینکا" به بخشی از محتواهای مرتبط با اینکاها و فرهنگ آن‌ها اختصاص دارد. اینکاها یکی از قبایل بزرگ و تاریخی قاره آمریکا هستند که دارای فرهنگ و زندگی‌نامه‌های منحصربه‌فردی هستند. این تگ امکان بحث و گفتگو دربارهٔ مسائل مرتبط با تاریخ، زبان، آداب و رسوم اینکاها را فراهم می‌کند. افراد می‌توانند از این تگ برای پرسش سوالات و یادگیری دربارهٔ زندگی و فرهنگ این جامعه باستانی استفاده کنند.

جویا، هوش مصنوعی ما این متن رو نوشته، ازش درباره اینکا سوال بپرس!



چند سوال تصادفی

قبلن یه فیلم دیده بودم که یه ملکه ای بود که برای ازدواجش قانون گذاشته بود که هرکس بتونه تو مبارزه شکستش بده باهاش ازدواج میکنه . بعد شب تو جنگل خیلی اتفاقی یه پسریو میبینه و باهاش مبارزه میکنه و پسره میبره . بعد ملکه عاشقش میشه بهش میگه رسمی بیا خواستگاریم تا باهم ازدواج کنیم . بعد اون پسره خودش جنگجو بوده و دوستشم یه پادشاه . اون پادشاهه دوست داشته با ملکه ازدواج کنه که قلمروشو گسترده کنه . تو این بینم اون پسر جنگجو ِ یه اژدهارو میکشه خونشو میزنه به تنش که ضد بریده شدن میشه منتها پستش یه برچسبی بوده که اون تیکه خون نمیخوره و تنها نقطه ضعفش اون قسمت میشه. که چون دوست پادشاه بوده اینو فقط به دوستش میگه . بعد پادشاهم ازین فرصت سو استفاده میکنه میره پیش جادوگر یه ماسک جادوییه تغییره چهره میگیره با یه نوشیدنی که طرفو عاشق میکنه و عشق قبلیو از یاد میبره. پادشاه نوشیدنیو میده به پسر جنگجو که عشق ملکه یادش بره و عاشق خواهر پادشاه بشه . بعدم دوسته که دیگه ملکه یادش نماید . به دوسته میگه ماسک بزن شبیه من بشو برو خاستگاری با ملکه بجنگ شکستس بده که من بتونم باهاش ازدواج کنم . خلاصه همین میشه و آخرم ملکه شک میکنه میفهمه . بعد پادشاه که میبینه اینجوریه میده پسر جنگجو رو از همون نقطه ضعفش بکشن . بعدم ملکه از غم مردن پسره تو همون مراسم خاکسپاریه پسره خودشو میکشه... حالا اسم فیلمو نمیدونم! ممنون میشم اگه کسی میدونه بگه .



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.