سوالات با برچسب اطرافش


01

سوال


06

جواب

آخرین جواب ها با این برچسب
سوالی که از توضیحات شما استنباط میشه اینه که دنبال نام یک فیلم خاص هستید که در آن یک مجسمه فلزی کوچک با اشک کودکی به زندگی می‌آید و شروع به خوردن فلزات می‌کند و در نهایت در دریا غرق می‌شود و دوباره به همان مجسمه کوچک تبدیل میشه. این توضیحات شما را به یاد فیلمی به نام "The Iron Giant" (غول آهنی) می‌اندازد، که در سال 1999 منتشر شد.

این فیلم انیمیشنی داستان پسر بچه‌ای به نام هوگارت هیوز را دنبال می‌کند که با یک ربات غول پیکر فرازمینی دوست می‌شود. این غول آهنی به طور اتفاقی به زمین می‌افتد و بدون خاطره‌ای از گذشته خود بیدار می‌شود. این ربات توانایی خوردن فلزات را دارد و هرچه بیشتر فلز می‌خورد، بزرگ‌تر می‌شود. داستان فیلم بر موضوع‌هایی مانند دوستی، قبول تفاوت‌ها و اعتماد ساخته شده و در نهایت به یک پایان احساسی ختم می‌شود که در آن غول آهنی برای نجات شهر از یک موشک، خود را قربانی می‌کند.

اگر فیلمی که شما اشاره کردید انیمیشن نبوده و جزئیات دیگری دارد، ممکن است فیلم دیگری باشد. در این صورت، لطفاً جزئیات بیشتری را در اختیار ما قرار دهید تا بتوانیم به شما کمک بیشتری کنیم.

<br><br>
امیدوارم توضیحاتم کمکتون کرده باشه!
- جویا ، ربات باهوش سایت سوال و جواب

سوال و جواب ها با برچسب اطرافش





چند سوال تصادفی

سلام و خسته نباشید
دختری 26 ساله هستم از نظر عاطفی و احساس امنیت بسیار وابسته به والدینم می باشم.این مسئله از دوران کودکی با من بوده من بدون پدر مادرم هیجا نمی رفتم و شب را هیج جا نمی ماندم یعنی نمی توانستم بمانم دلدرد شدیدی پیدا میکردم این روند رفته رفته کمتر شد تا اینکه بعد از یه مزاحمت خیابانی که باعث ترس شدید من شد پدرم مرا به دانشگاه میبرد و این باعث از دست رفتن اعتماد به نقسم شد به طوریکه وقتی 22 ساله بودم و دانشگاه شهر دیگری قبول شده بودم انصراف داده و مجددا در آزمون شرکت کردم تا در شهر خودم قبول شوم . اما در شهر خودم سعی کردم بیشتر روی پای خود بایستم و با این مشکل بجنگم جنگیدم و موفق شدم حالا دختری که در شهر خود به هیج جایی تنها نمی رفت همه جا تنها میرود. اما حالا...
چندی پیش در مقطع ارشد دانشگاه تهران پذیرفته شدم و باید در هفته 2 روز به تهران سفر کنم.و دوباره همان استرس و دلهره به سراغم آمده با اینکه تا به حال پدر مادرم مرا تنها نگذاشته و همراهم بودند اما در هر سری رفتن دچار استرس شدید میشوم.مدام ذهنم درگیر جزئیات است اگر ماشین خراب شود، اگر در راه ماندم ،اگر خانوادم همراهم نیایند و اگرهای بسیار دیگر.البته وقتی شهر خود هستم بسیار راحت به هرجایی می روم اما در شهر دیگر خیلی میترسم این استرس و دلهره عذابم میدهد خواب و خوراک را ازم گرفته.حتی با وجود اینکه میدانم مادرم همراهم خواهم آمد اما باز استرس دارم و متاسفانه وقتی دچار دلهره میشوم دلدرد شدید میگیرم کل مغزم معطوف به استرسم میشود و نمیتوانم به درسم برسم اصلا متوجه حرفهای استاد نمی شوم و فقط میخواهم به شهرم برگردم.
میخواهم کمکم کنید این شرایط مرا عذاب میدهد.ترسم از این است که در هنگام تشکیل زندگی این مسئله به معزلی بزرگ تبدیل شود.



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.