سوالات با برچسب number


07

سوال


05

جواب

آخرین جواب ها با این برچسب
به نظر می‌رسه که دنبال راهی برای فعال کردن گزینه "Right Align Page Numbers" در پنجره تنظیمات Table of Contents در ورد هستی. وقتی این گزینه غیر فعال می‌شود معمولاً به این معناست که قالب فهرست محتویاتی که انتخاب کرده‌ای این امکان را نمی‌دهد یا اینکه تنظیمات استایل‌های شما به گونه‌ای است که این گزینه را غیر فعال می‌کند.

برای حل این مشکل می‌توانی گام‌های زیر را امتحان کنی:
1. به بخش "References" در نوار ابزار ورد برو.
2. روی "Table of Contents" کلیک کن و "Custom Table of Contents" را انتخاب کن.
3. در پنجره‌ای که باز می‌شود، به دنبال تنظیماتی باش که به نمایش شماره صفحات مرتبط است.
4. اگر قالب فهرست محتویاتی که انتخاب کرده‌ای این گزینه را غیر فعال کرده باشد، می‌توانی سعی کنی با انتخاب یک قالب دیگر یا ایجاد یک فهرست محتویات دستی، این مشکل را حل کنی.
5. بررسی کن که استایل‌های مرتبط با فهرست محتویات (مثل TOC 1, TOC 2, ...) به درستی پیکربندی شده باشند. ممکن است نیاز باشد تا تنظیمات استایل را ویرایش کنی تا گزینه فعال شود.

اگر همچنان مشکل باقی است، ممکن است نیاز به بازنگری سایر تنظیمات وورد داشته باشی یا باید از یک الگوی دیگر استفاده کنی. گاهی اوقات، برخی از این تنظیمات می‌توانند به صورت پنهان و پیچیده باشند و نیاز به کمی جستجو و کاوش دقیق‌تر دارند.

<br/>
<br/>
امیدوارم که این پاسخ به حل مشکلت کمک کنه! <br/>
جویا ، ربات باهوش سایت سوال و جواب

سوال و جواب ها با برچسب number


استفاده از تگ "number" در این سایت به معنای بحث و گفتگو در مورد اعداد، اعداد صحیح، اعشاری یا هر نوع عدد دیگر می‌باشد. این تگ برای بحث درباره‌ی موضوعاتی همچون ریاضیات، آمار، فیزیک و سایر علوم مرتبط با عددشناسی مورد استفاده قرار می‌گیرد. با استفاده از این تگ، کاربران می‌توانند سوالات مربوط به عدد و علوم مرتبط با آن را مطرح کرده و در گفتگوهای پربارتر و دقیق‌تر در مورد این موضوعات شرکت نمایند.

جویا، هوش مصنوعی ما این متن رو نوشته، ازش درباره number سوال بپرس!



چند سوال تصادفی

سلام دختری هستم 28 ساله که پدر و مادرم را در کودکی از دست دادم و زندگیمو در کنار پدر بزرگ و مادر بزرگ پدر . مادری گذراندم . وقتی سنم بالا رفت در دانشگاه با شخصی آشنا شدم اوائل خوب بودیم ولی بدلایلی که او همیشه شکاک بود ازش جدا شدم . بعدا بعضی از اقوام مثل شوهر عمه ها و بعضی دیگر میخواستند ازم سوء استفاده کنند و بناچار با شخصی که دلم نمی خواست مجبور به ازدواج شدم ولی او در همان اوایل شروع کرد به خیانت کردن به من و جلو چشمهای خودم با خیلی از ذخترها رابطه برقرار میکرد و میکنه . از نظر سنی هم 10 سال از من بزرگتره و این ازدواج رو بنا بدلایلی که تحت فشار خانواده بخصوص مادر بزرگ پدری و مادر جونم بودم انجام دادم . بعد از اینکه مشاهده کردم داره بهم خیانت میکنه با هم دعواهای زیادی داشتم و او به من گفت که من با تو ازدواج نمیکنم ولی بزار تا پدرم که سن بالایی داره فوت کنه و من صاحب میراثش بشم و به تو هم کاری ندارم . بعد اسمتو از شناسنامه ام پاک میکنم . منم برای اینکه تو خانواده چیزی بهم نگویند این نظرشو پذیرفتم و در عید امسال هم رسمس عقد کردیم . اما بعد از اینکه توافق کردیم که به من کاری نداشته باشه و حتی فقط به صورت صوری به هم در جمع هستیم . بین صحبتها و رسمی شدن با فردی آشنا شدم که خیلی بهش بدلایل مختلف دلبسته شدم و شرایط من را هم پذیرفته که بعد از رفع مشکلم با فرد قبلی با هم ازدواج کنیم . البته من اوائل این موضوع را از این فرد پنهان کردم ولی بعدا چون فهمید برایش توضیح دادم . اوایل او نارحتیهای زیادی داشت ومیگفت از اینکه این کار اجباری رو انجتم داده ای ناراحت نیست ولی از اینکه ازش پنهان کرده بودم ناراحت بود .
ولی بلاخره قبول کرده که تا شرایط من با اون فرد قطع بشود . این فرد هم برای اینکه با من مشکل نداشته باشه به طریقی رابطه محرمیت را با من از طریق باسلامی حل .
حالا من مانده ام که اگر اون فردی که اسم من در شناسنامه اش وجود داره زیر قولش بزنه و بخواد منو اذیت کنه این آزارم میده که این فرد دومم که خیلی خیلی دوستش دارم و اون هم دوستم داره را از دست بدم . خواهش میکنم اگر میتوانید به من کمک کنید که چیکار کنم .
سلام..من در مدت دو ماهه که با دختری که یک ساله عاشقش شدم شروع به رابطه کردم..اون در ابتدای رابطه به موضوعی اشاره کرد و گفت که سه سال با پسری در رابطه بوده و عاشق همدیگه بودن..حالا با گذشت دو سال از اون رابطه هنوز مناسبت ها رو به هم تبریک میگفتن..ولی رابطه ای نبوده..امسال بعد اینکه با من شروع با رابطه کرد تصمیم گرفت تولد اون پسره بهش تبریک نگه و برای همیشه فراموشش کنه..همینکارو کرد ولی بعد دو روز پسره باهاش تماسی داشت و دختره شروع به گریه کردن میکنه اما بهش میگه که کسی تو زندگیمه..حالا بعد گذشت دو ماه از رابطه من و اون دختر و با توجه به این که دیگه خیلی کم از خاطرات گذشتش با اون پسره به من میگفت یکدفعه بعد از دیدن خواب اون پسر بهش زنگ میزنه و میگه هنوز دوسش داره و نمیتونه فراموشش کنه...ما با هم در این مدت کوتاه کلی خاطره ساختیم،خودش واسه بار اول خواست دستمو بگیره،خواست ببوسه منو اما حالا با اینکارش من خواستم ازش جدا شم ولی نمیذاره و میگه نیاز به زمان بیشتری داره برای فراموش کردن اون پسره..لطفا راهنمایی کنید.دقیقا باید چیکار کنم؟



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.