سوال و جواب ها با برچسب محدودیت نصب برنامه


محدودیت نصب برنامه به معنای موانع یا محدودیت‌هایی است که ممکن است بر روند نصب یک برنامه یا نرم‌افزار اعمال شود. این محدودیت‌ها می‌توانند از دسترسی به فایل‌ها یا سیستم عامل، محافظت از اطلاعات شخصی، تداخل با دیگر برنامه‌ها یا سیاست‌های سازمانی، یا محدودیت‌های سخت‌افزاری شامل مصرف منابع محدود یا عدم سازگاری با سخت‌افزار موجود، باشد. این موضوع در این پلتفرم می‌تواند مورد توجه قرار گیرد زیرا بسیاری از کاربران احتمالاً با مشکلات و محدودیت‌های نصب برنامه‌ها روبرو شده‌اند و ممکن است نیاز به راهکارها یا راهنمایی‌های مربوط به حل این مشکلات داشته باشند.

جویا، هوش مصنوعی ما این متن رو نوشته، ازش درباره محدودیت نصب برنامه سوال بپرس!





چند سوال تصادفی


سلام م ن دختری22 ساله هستم چندسالی هست که یه حس خاصی به پسرعمم دارم که6ماه ازم بزرگتره دو سه سال احساسم خیلی بیشتر شد خیلی زیاد خوابشو میبینم.الکی بغض دارم همش گریه میکنم .نمیدونم چیکارکنم نمیدونم اون اصلا من و دوست داره بعضی اوقات احساس میکنم بهم توجه میکنه اما گاهی هم ن.یکم مبهمه احساس میکنم دوسم داره اما اصلا بروز نمیده واقعا حالم بده هر روز بدترهم میشم.بچه که بودیم همیشه ازم حمایت میکردحالا وقتی جایی باشیم همیشه اون سلام میکنه یا گاهی باهام شوخی میکنه.گاهی که رمان زیادی باشه که ندیدمش یا ببینمش و باهام نحرفیم شک میکنم که اصلا عاشقش هستم یا ن امابه معنی واقعی تمام زندگیم و احاطه کرده خیالم خوابم فکرم.توی خیابون که میرم چشمم به آدماشاید ببینمش یا به پلاک موتورها و ماشین ها نگاه میکنم بلکه ببینمش.وفتی تنها باشم تود خیابون احساس میکنم کنارمه و مواظبمه دارم نگام مبکنه.امسال رفتم مشهد بعد از چند ماه توی حرم دیدمش خیلی اروم بودم دوس داشتم باهاش حرف بزنم اما نمیشد البته نمیدونم چرا حس کردم اون ازم نفرت داره .خیلی دیر به دیر میبینمش مثلا توی مشهد که دیدمش بعد از 5 ماه بود حتی برای عید نوروز هم ندیدمش چون تعطیلات فر بودلطفا بهم کمک کنید خیلی ممنون.

من یکسال پیش یک گوشی هوشمند پر از اطلاعات مهم را داخل یک ماشین (گم) کرده و دیگر از آن خبری نشد تا اینکه پس از پیگیری توسط شرکت مخابرات ایرانسل سیمکارت انداخته شده روی آن را ردیابی کرده و دو نفر به عنوان متهم از نظر دادگاه شناسایی گردیده و حکم تحصیل مال ازطریق نامشروع برای آنان صادر شد تا مشخص گردد کدام یک از آنان است که پس از اظهارات متهمین، یکی از آنان بعنوان متهم اصلی شناخته شد و به من گفتند پرونده بسته شده است و برای اظهار نظر رفته است که پس از مدتی جواب ابلاغیه من به شرح ذیل میباشد:
در خصوص شکایت شاکی مبنی بر مفقودیت گوشی اش ردیابی آن دلالت بر پیدایش آن توسط متشکی عنهم دارد و موضوع استرداد بایستی از طریق حقوقی پیگیری شود و ارکان عمل ارتکابی با ماده 2 قانون تشدید مجازات منطبق نمی باشد لذا توجها به نظر دادیار محترم اظهار نظر مستندا به ماده 177 قانون آیین دادرسی کیفری قرار منع تعقیب صادر و مراتب در اجرای بند (ک) ماده 3 اصلاحی قانون تشکیل محاکم عمومی و انقلاب اعلام می گردد. این قرار مستندا به بند (ن) ماده 3 قانون اخیر الذکر ظرف 10 روز از ابلاغ اعتراض از سوی ذینفع خواهد بود.
------------------------
حال پس از گذشت یکسال دوندگی دنبال این مسئله متهمین تبرئه گردیدند و سر من بی کلاه. این در صورتی است متهم اصلی چندین بار با من تماس داشته که با هم توافقی این قضیه را حل کنیم و خودش در سخنانش ابراز داشتند که یا پوله مال را بهم بدهد یا خوده مال را پس بدهد. اگر تحصیل مال از طریق نامشروع از نظر دادگاه نیست پس یعنی آنرا دزدیده و در هنگام پیدا کردن گوشی گم شده آنرا به صاحب اصلی اش پس نداده است و از آن سوء استفاده کرده و من ادعای حصیت دارم از ایشان. مشاورین و وکلای عزیز در این خصوص چه باید بکنم و چطوری اعتراض خود را به دادگاه ابلاغ نمایم تا بتوانم حق خود را باز پس گیرم ؟؟؟

سلام
من دانش اموز سال اول متوسطه یا همون هفتمم
مدرسه رفتن برام واقعا سخته در حدی که کابوسشم میبینم
درس خوندن رو دوست ندارم
تو جمع دوستام بودن رو هم همینطور
البته این به این خاطره که باهاشون فرق میکنم و حرف هایی که بهم میزنن اصلا برام جالب نیست وگرنه در جمع هایی مثل تیم ورزشم و... دوست دارم باشم چون تقریبا مثل اونام
تنهایی رو بیشتر دوست دارم چون وقتی تنهام از خودم سوال هایی میپرسم و جواب هایی به خودم میدم که هیچ کس نمیتونه اونارو بم بگه.
از معلمام بدم نمیاد چون میدونم به خیال خودش داره بهترین کارارو واسمون انجام میده اما مطمعنم نمیدونه چقدر سخته. نمیدونه چقدر سخته ادم جلوی 30 نفر خورد بشه. نمیدونه که چقدر بده ادم از ترس فرداش نتونه شب بخوابه. بزرگ ترین نقطه ضعف منم تحقیر کردنم توسط دیگریه. میدونم خیلی بده بخاطر همین 6 سال مدرسمو بزور درس خوندم بهترین شاگرد بودم اونم واسه یه مشت معلم. میدونم. الان میگین بزرگ بشی ازشون تشکر میکنی. وای که چقدر از این حرف بدم میاد. درس خوندن شاید باعث بشه ایندم روشن بشه اما در ظاهر اینطوریه در باطن هیچ وقت خوشحال نخواهم بود و معنی زندگی واقعی رو نخواهم چشید. بخاطر همین امسال، سال هفتم مدرسم دارم سعی میکنم درس نخونم اما دارم دیوونه میشم هم نمیتونم تو جمع دوستام باشم هم به چشم معلمام یه کودن به نظر میام. از اون نگاه هاشون متنفرم. ناظما هم که مثل حیوون با ادم رفتار میکنن. به چشمشون یه پشه ی بی تربیت و بی نظم و تنبل و احمقی بیش نیستی
از همون لحظه اولی که وارد مدرسه میشم اذیتم میکنن.
یه بار ناظمه بهم گفت کی از این مدرسه میری تا از دستت راحت شیم؟
میدونم بهترین کار اینه که بهشون اهمیت ندم. خیلی سعی کردم. یه روز یه بار دوستمم گفت که ازت خیلی خوشم میاد خیلی خونسرد و بیخیالی. اما نمیدونه از درون دارم چه زجری میکشم.
بخاطر همین همیشه سعی کردم فرار کنم . بیشتر روزای مدرسرو غیبت میکنم. بخاطر همین نه تنها بچه بلکه معلما هم بهم تیکه میندازن.
خسته شدم. خیلی خسته شدم.
بیشتر کابوسام اینه که یکی داره دنبالم میکنه و من به شدت میدوم و فرار میکنم.
ولی بازم با اینکه این همه اذیت میشم نرفتن و غیبت کردنو ترجیه میدم حداقل وقتی نمیرم میتونم ذهنمو اروم کنم
جدا نمیدونم چکار دیگه باید بکنم
تنها کاری که از دستم برمیومد این بود که نظرات شما رو بشنوم
ممنون میشم راهنماییم کنید.
ببخشید که بد و طولانی نوشتم.



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.