سلام
بنده حدود یک سال هست که به منظور ازدواج با دختری آشنا شده ام و وی را خیلی دوست دارم. در این مدت طی حرف هایی که زدیم به این نتیجه رسیدیم که در خیلی از زمینه ها با هم تفاهم داریم ولی اخیرا که شروع کردیم در باره ی مسایل جنسی صحبت کنیم، من به ایشون گفتم که علاقه ی شدیدی به بوسیدن پای وی دارم که یک واکنش عجیبی از وی دیدم و به من گفت که حتی نگاه کردن به پاهاش رو نمی تونه تحمل کنه تا برسه به اینکه بزاره پاهاشو بوس کنم. به من گفت که برم پیش روانشناس تا ببینیم میشه این حس رو از بین برد یا نه؟ ولی واقعیتش اینکه که من این حس رو از بچگی داشتم و اصلا نمیتونم این حس رو تو خودم از بین ببرم یا بهتر بگم این که نمیخوام این کار رو بکنم. دلیلشم این بود که اولن از این کار چندشش میشه و ثانیا کفت که این کار باعث میشه حس مرد بودن رو نسبت به من از دست بده و اصلا دوست نداره منو تو این حالت ببینه، همین طور گفت که این کارا نشانه ی شهوته و اصلا شهوت بعد ازدواج رو نمیتونه تحمل کنه و گفت فقط معاشقه و رابطه ی عرف رو اجازه میده ( حتی با لیسیدن اندام جنسی و جاهای دیگه مشکل نداره ولی گفت رو پا خیلی حساسه).
من خودم به شخصه با این شرایط اصلا نمیتونم کنار بیام. فعلا بهش گفتم که دارم رو این موضوع کار میکنم ولی واقعا الان نمیدونم کار درست دیگه چیه. من قبلا با این امید که نظر وی به تدریج در این باره عوض میشود بر این موضوع پافشاری خاصی نکردم ولی وی به من اطمینان داد که نظرش عوض نخواهد شد. من وی رو خیلی دوست دارم ولی الان به شک افتادم که آیا ازدواج کردن با وی، ارامش به من خواهد داد یا نه. ممنون میشم اگه شما راهنمایی کنید.
وی 22 سال دارد و دانشچو ارشد هست، نماز خوان و با حجاب معمولی مانتو هست.

سلام-لطفا دختر خانوم ها جواب بدن-من پسری29ساله هستم-شرایط شغلی و مالی بدی ندارم معلم هستم و حقوقم یک ملیون ودویست ماهیانه هست-اصلا نمیخوام از خودم تعریف کنم اما ناچارم یکسری خصوصیاتم رو شرح بدم-آدم خوش اخلاقی هستم و ساده و بی ریا و صمیمی-اهل بد دهنی و دست بزن و دود و رفیق هم نبوده و نه نیستم-نماز و روزه و قرآن و عبات را هیچ وقت ترک نکرده ام البته اصلا هم خشک مقدس و...نیستم-اهل تفریح و مسافرت البته همراه خانواده و بسیار بسیار خانواده دوست هستم-دست و پا چلفتی و بی عرضه هم نیستم و کارهایی رو که یک مرد باید بتونه برای خانوادش انجام بده به خوبی از پسش بر میام از نقاشی ساختمان و تعمیرات گرفته تا فرش شستن و...وکلا به کارعلاقه دارم....در کل خیلی بی ریا و مستقیم عرض میکنم که در خودم به لحاظ اخلاقی و شخصیتی موردی نمیبینم که چندان قابل ذکر باشه....از نظر جسمی و سلامتی و چاقی و لاغری و زشتی و خوشقیافه بودن مشکل خاصی ندارم-تنها یک مسئله هست که هرجا خواستگاری میرم تا قبل اینکه اونو مطرح کنم همه چی خوب پیش میره اما بعدش.....اونم اینه که من در روستا معلمی میکنم -تا2سال پیش تهران بودم بعد به خاطر علاقه ای که به محیط روستا داشتم اومدم اینجا-خودم و پدر و مادرم هم تهرانی هستیم-منزلم هم در روستا تمام امکانات شهری رو داره با یک حیاط200متری باصفا-من چون تو تهران زندگی کردم ترجیح میدم از همونجا زن بگیرم ...اما متاسفانه کسی قبول نمیکنه آن هم تنها و تنها به همین دلیل-حتی یکبار دخترخانومی که خواستگاریشون رفته بودم به من گفت که عاشقم شده و شب ها خواب نداره و...اما به خاطر همین قضیه همه چی رو به هم زد..حالا میخوام از دخترها بپرسم آیا شما هم همین نظر رو دارید؟دلیل رفتار اودخترها چی بوده؟آیا شما حاضرید در همچین موقعیتی تن به همچین ازدواجی بدید؟آیا زندگی در روستا اینقر سخت به نظر میاد؟من حتی حاضر شدم همه جوره کاری کنم دلش برای خونواده تنگ نشه ....متشکرم لطفا جواب بدید

پسری هستم ١٧ ساله که میخوام برای کنکور درس بخونم
٣ ماهه با دختری دوستم که ٢ سال از من کوچکتر است
از همه نظر همدیگرو قبول داریم و واقعا عاشق همیم
ولی تنها مشکلمون این است که این دختر قبل من از پسری درخواست دوستی داشته ولی بخاطر ناز های احمقانه(طبق گفته ی خودش) در حالیکه عاشق اون بوده قبول نکرده و پسره هم که ی سال دوستی معمولی داشتن و اشنا بودن با هم دیگه درخواستشو مطرح نمیکنه و میره
این پسر تو تیم ملی تکواندو هم هست و تو محل این دختر هم زندگی میکنن
من اصلا نمیتونم با این قضیه که پسری رو دوس داشته کنار بیام
با گذشت سه ماه باز هم یادش هست و ناخوداگاه حرفشو به من میزنه که سبک بشم
و میخوام ولش کنم اما هر بار که باهاش مطرح کردم به شدت ناراحت شد و یک بار هم کارش به بیمارستان کشید
اینم بگم که سه ماه پیش بعد از رفتن اون پسر میخواسته خودکشی کنه که وقتی با من اشنا شده بهم وابسته شده و از این کار پشیمون شده
یعنی منو منجی زندگیش میدونه
دختری هم نیست که سریع وابسته بشه تو لاین با پسرای زیادی چت کرده ولی واقعا از من خوشش اومده و عاشقم شده
ایا اون پسرو فراموش میکنه؟
چقد طول میکشه که عشق اولشو فراموش کنه
شما جای من بودین چی کار میکردین
تو رو خدا کمکم کنید


سوال های تصادفی





جستجو در بانک سوالات
در این قسمت می توانید بخشی از متن سوال را وارد نموده و به دنبال سوال مورد نظر خود بگردید:

بخشی از متن سوال:

ازدواج

سلام .من 24 سالم و خواهرم 26 ساله هستند.خواستگارای خوبی خواهرم داشته اما رو هرکدوم یه عیبی میذاره و رد میکنه و یه جورایی توقعش بالا رفته. در ضمن خیلی مقایسه میکنه و میگه اگه من الان با ی دیپلمه ازدواج کنم (من که خواهرشم)با ی فرد با تحصیلات بالاتر ازدواج میکنم و مقایسه میکنه دراینده.اما من دوست داشتم هنگامی که دانشجو بودم 20سالگی ازدواج کنم که اجازه ندادن .الان واقعا صبرم تموم شده و میترسم که به گناه کشیده بشم اما خانوادم میگن حتما اول اون باید ازدواج کنه و اگه اون ازدواج نکنه مردم فکر بد میکنن در صورتی که من الان مورد خوبی دارم و دوست ندارم تو سن بالاتر یا ۳۰ سالگی ازدواج کنم.نمیدونم چطور با خانوادم صحبت کنم و این موضوع رو در میون بذارم.همونطور ک اون بخاطر من و اینکه من بعدش هستم نباید اشتباه کنه و حق انتخاب داره .منم نباید بخاطر اون از هدف و ارزوهام بگذرم.میشه کمکم کنید.خیلی ممنون🌹



0
امتیاز

جواب های موجود برای این سوال:


ازین پس می توانید به کاربرانی که دوست دارید هدیه بدهید! کافیست بر روی علامت    در کنار تصویر آنها کلیک کنید!

3


جواب برای این سوال ثبت شده است!

تازه ترین


جواب ها رو اول نشون بده

پرامتیاز ترین


جواب ها رو اول نشون بده

3 جواب برای این سوال ثبت شده!

چینش بر اساس زمان ثبت


چینش بر اساس امتیاز



20411
9833
67845

Guest

چند کلام با خواهران بزرگتر مجرد
در نظر داشته باشید ازدواج کردن خواهر یا برادر کوچکتر شما، به منزله بی احترامی و بدخواهی او نسبت به شما نیست.
سعی کنید خودتان را با خواهرتان یا خواستگار او را با خواستگارهای خودتان مقایسه نکنید، که هر شخصیتی منحصر به فرد و قابل احترام است و مطمئنا خداوند برای هر شخصی زوج مناسب او را قرار داده است.
سن ازدواج و شرایط هر کس نیز ممکن است باتوجه به عوامل مختلف متفاوت باشد و این موضوع لزوما دلیل بر وجود ویژگی منفی در شما نیست. به صرف ازدواج خواهر کوچکتر، در امر ازدواج عجله نکنید.
اجازه ندهید افکار منفی و قضاوت‌های ناآگاهانه بر شما غالب شود. شما می‌توانید برای ازدواج خواهرتان خوشحال باشید و خودتان هم در زمان و فرصت مناسبی در آینده ازدواج موفقی داشته باشید.
0
امتیاز


20411
9833
67845

Guest

چند کلام با والدین
لازم است والدین و خانواده‌ها توجه کنند فرصت‌ها گذرا هستند و ممکن است با پایبندی به سنت‌های بی اساس و مخالفت‌های بی دلیل با ازدواج فرزندشان با فردی شایسته، او را از آینده‌ای روشن محروم کنند.
تاخیر کردن در ازدواج همیشه منفی نیست. بیشتر بر کیفیت ازدواج فرزندان خود تاکید داشت باشید نه زمان ازدواج آنها.
به انتخاب و نگرش فرزندتان احترام بگذارید. ازدواج قبل از هر چیز یک انتخاب فردی است، که به بلوغ اجتماعی، اقتصادی، جسمی و روانی فرد وابسته است. در مورد زمان ازدواج فرزندان و فردی که با او می‌خواهد تشکیل زندگی مشترک دهند به آ ها آزادی عمل و قدرت تصمیم گیری دهید.
0
امتیاز


20411
9833
67845

Guest

اگر دختر و پسری در شرایطی قرار گرفتند که می‌توانند ازدواج مناسبی داشته باشند، نباید به خاطر مجرد بودن خواهر یا برادر بزرگ‌تر آن شانس را از دست بدهند. چرا که امکان دارد این موقعیت برای آنها مجددا تکرار نشود. پس سرنوشت خود را به سرنوشت خواهر یا برادر بزگتر خود برای ازدواج گره نزنید.
درصورتی که والدین یا فرزند بزرگ‌تر با ازدواج شما به عنوان فرزند کوچکتر مخالفت کردند، عجله و بی صبری به خرج ندهید. بلکه بهتر است، صبر کنید تا موافقت تمام اعضای خانواده جلب شود و محیط خانواده برای حمایت از شما مساعد شود. می‌توان برای متقاعد کردن والدین و فرزند بزرگ‌تر ازمشاور کمک گرفت.
0
امتیاز




جواب تو چیه؟
userImage
کاربر میهمان


20000 امتیاز هدیه بهترین جواب


17500 امتیاز هدیه بهترین جواب




















پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.