لام
من ((امیر)) هستم و ۱۸ سالمه می خوام داستان زندگیمو بگم
من فرزند ۵ از خانواده ی فرزندی هستم .و چند تا خواهرم از من بزرگ تر هستند اگه بخوام از اول شروع کنم چون محیط خانوادم بیشتر دخترانه بود  و بخاطر شرایط کاری پدرم  کمتر با افراد دیگه ای رابطه داشتیم و این شرایط باعث شد که من از همون اول مشکالی داشته باشم مثلا نبود اعتماد بنفس و مقایسه کردن خودم با دیگران ..خلاصه همین طور گذشت تا اینکه کلاس پنجم ابتدایی رو تموم کردم و سه ماه تعطیلی بعدش رو رفتم خونه ی پدربزرگم (متاسفانه )اون سن برای من اوج شکل گیری شخصیت بود من یه پسر خاله داشتم بخاطر  اینکه  یه پسر بود خالم خیلی بهش رو داده بود  و یه اخلاق  عجیبی داشت  و حدود سه سال ازم هم بزرگتر بود گفتم براتون که رفتارش عجیب بود مثلا مثل پادشاها دستور میداد ..من تو اون  سن  از اون رفتار  الگو گرفتم  و این شد که بعد حدود  ۲ هفته برگشتم خونه اما اینبارو متفاوت بودم وه مثل اون دستور میدادم مثلان که نصف  فلان لیوانو اب بیار یا..... و این شد  شروع  مشکلات جدیم .این دستور دادن  بعدش باعث  برخاشگریم شد و حدود یه سال بعد وارد  بلوغ زود رسم شدم خلاصه  کار به جایی کشید  سال سوم راهنمایم باعث شد رو به روانشناش کنم و حدود ۶ ماهی رو قرص مصرف کنم .خلاصه حالم بهتر شد  اما  قابل  اطمینان  نبودم مثلا در اوج  خوش اخلاقی  یهو  ۱۸۰ درجه  رفتارم  تغییر میکرد .بخاطر بلوغ زود رس  و مشکات قبل هم یه بی اعتماد بنفس کامل  بودم یادم میاد دوس داشتم که جلب توجه کنم و همه نگاهم کنن و اینکه شبا که می خوابیدم از خدا می خواستم یا خوشگلم کنه  یا بکشدم ((یادش  بخیر دوران  میل جذابیتم ) خلاصه به همین طور و این احوالات  گذشت تا این که سال سوم با یه بنده خدایی ((ایشالله هر جا که هست  تنش  سالم باشه  )) اشنا شدم که باعث یکی از بدترین اتفاقات دوران  زندگیم شد البته مشکل از اون  نبود از من بود اون همکلاسیم به نظر من زیبای روی بود و منم که دوس داشتم زیبا رو باشم و همیشه هم مقایسه میکردم همه ی این عوامل باعث شد که احساس خیلی عجیبی داشته باشم  هم رقابت بود هم نفرت  هم ... اون موقع وقتی نگاهش میکردم همون قیافه ای رو داشت که من تو رویا   می خواستم باشم  همون دقیقا باعث مشکلاا بعد من شد مشکلات روانیم خیلی بالا گرفت  معدم  زخم شد با خانواده  خیلی  حرفم میشد از خودم متنفر می شدم  و فک میکردم که شاید خدای نکرده  خدایی نکرده علاقه زه همجنس خودم داشته باشم  راستی  اینم بگم که خیلی دوس داشتم  اون زمان بهم توجه  میکرد درسام  بد شده بود  و اصلا مدرسه نمی  رفتم  اینم بگم که خانوادم می دونستن که حالم بده اما  نمی دونستن  بخاطر  اون بنده خداست و خیال میکردن مشکلات  قبله  اما یکی از ابجیام خبر داشت و می دونست اون زمان خیلی دردودل می کردم و باعث میشد حالم بهتره  بشه ..گذشت و منم به کمک خدا تونستم اون کلاس ۱۲ رو تمام کنم و دیگه نبینمش  و حالا شده ۱۷ سالم و کلاس ۱۲ هم تموم کردم..راستشو  بخواین  از خیلی  بچگی عشق  پلیس  بودن داشتم  و عاشق این کار بودم همون سه ماه تطعیلی ثبت نام کردم واسه پلیس  شدن   وقتی  فک میکردم بالاخره از دست  اون افکار  خلاص  شدم (نه کامل خلاص ولی نسبت بهتر )و الان دیگه می خوام  پلیس این  مملکت باشم احساس  مفید  بودن میکردم ثبت نام کردم و همزمان هم درس می خوندم که پیش دانشگاهی رو بگیرم  هم مراحل نظامی شدن خلاصه بعد از ثبت نام قبول شدم  و تونستم همه مراحل  رو جز مرحله ی اخر بگذرونم  راستی اینم بگم وقتی زه قبل فکرد میکردم می گفتم این انع مع عسری یسرای منه واین اسونی من بعد از اون سختیه که تونستم سربلند بیرون بیام ...بریم سر اصل مطلب روز  ۲۶.۹.۹۵ روز بدی بود ساعت ۱۹ مشکل واسم ایجاد شد  اونم فقط یه فرکانس از گوش چپم ضعیف بود در حالی که من همه ی مراحل رو رفته بودم تو همون سن ۱۷ سالگی  بعد از این قضایا منع استخدام شدم یعنی دیگه نتونم هیج وقت به ارزوم برسم این قدر علاقه داشتم اون زمان  تو ((اربعین بود)) پدرو مادرم رفته بودن کربلا من لباس های نظامی رو خریده بودم..بعد از منع استخدام شدنم تمام دنیا رو  مقابل خودم دیدم  چیزی که فک میکردم اسونیه منه واسم تمام شد و این  یه شکست دیگه  واسم بود هر روز که از خواب  پا میشدم منتظر یه معجزه بودم چون نمی تونستم باور کنم از شغلی که همیشه دوسش داشتم و دارم رو نمی تونم داشته باشم خلاصه همین فکر و داشتم تا حدود ۶ ماه بعد و جریان نامزد گرفتنم واسه من  شد ۱۸ سالم و یه مسائلی پیش اومد و اینکه  داشت سن پدد و مادرم بالا میرفت تصمیم‌گرفتم که ما ازدواج کنیم بعد از شکست تو نظام رفتم  خواستگاری خلاصه قسمت ما شد که  دختر فامیل رو بگیرم (( البته واسه چند ساله اینده ها ))) ما هم ۱۷ برج ۱ سال ۹۶ رفتم خواستگاری اونا هم قبول کردن منم با خودم فک میکردم بعد از جریان کلاس ۱۲ و شکست تو نظام  خدا (( فدای خدا بشم الهی.. ))  می خواد شادم کنه و این دیگه راسی راسی انع مع عسری یسرای من باشه  ناگفته نمونه یکی از ارزو هام براورده شده بود  خلاصه  بلوغ ما هم تموم شدو  به یه قیافه ی قشنگ  رسیدیم  و خیلی هم خوب بود مثلا یادم میاد میرفتم  بازار  هرکس  از جلو می اومد  حتما حتما  یه نگاهی  می کرد اما  من تا اون سن ۱۸ سالگی خوشبختانه با این که همه ی دوستام رفیق بازی میکردن  بجز  یه مزاحمت تلفنی  واسه یه دختر ایجاد کردم  اونم وقتی  کلاس  پنج بودم دیگه  هیچ ارتباط دیگه ای نبوده بریم سر اون موضوع ازدواج خوب با خودم گفتم خوبه دیگه اینم ان مع عسری  یسراس حدود و بعد از چند  ماه  دختره (((اونم خدا حفظش  کنه و از خدا واسش یه زندگی  خوب می خوام ؟)*)؟؟ بهم گفت از انتخاب  تو پشیمون شدم   و نمی خوام با تو زندگی کنم در حالی که من   یکی از دلایل رفیق بازی نکردنم این بود((ایه ی  ۲۳  یا ۳۱ سوره نور )) مردان پاک زنان پاک ..مردان ناپاک زنان ناپاک..... می گفتم خدا من که کار بدی نکردم تا با همسر اینده ام زندگی خوبی داشته باشم ولی  درعوض  این نصیبم شد خلاصه  بعد از  حدود دو ماه از این قضیه با اینککه  اون  دختره هیچ ارتباطی باهام نداشت  در حالی که خیلی از  کسای حتی شوهر هم داشتن ...استغفروالله  ولی  ما بخاطر خدا  پاک موندیم..راسی منم بگم خانواده رو در جریان گذاشته بودم بعد از اینکه پدرو مادرم  از مسافرت برگشتن بهشون گفتم وقرار بر این شد که تمومش کنن ..و تمومش هم کردن و اما  اینم  انع مع عسری  یسرای  من نبود ..راستی  بگم بعد از منع استخدام شدنم راهی نداشتم جز درس خوندن و چون کنکور ۹۶ رو از دست دادم ک قصد دارم بخونم واسه ۹۷ اما یه دلایلی نمی ذاره ...((  می خوام فردا اول صبح  ))شروع کنم به درس خوندن .. راستی اینم بگم تا حتی چند روز پیش خیلی از خدا  گله میکردم می گفتم اون از  دوران  دبیرستانم  اون از  سرکار رفتم اینم از  ازدواج کردنم  و همیشع  هم میرفتم  پیش خواهرم درودل میکردم و می گفتم من سختی کشیدم  اما  امشبو رفتم  اما  درودل نکردن چون یه کلیپ دیدم که یه نفر تو زلزله ی سرپل اعضای خونوادشو از دست داده بود فک کردم  همین کافیه که خونوادم کنارمن و باهاشون  شادم با پدرو مادرم  میگمو می خندم ... پیش خودم خجالت  کشیدم اینابرم  بگم خدا  چرا این اتفاقا واسم افتاد  راسی اینم‌ بگم الان  قیافم  خیلی خوب نیست موهام کوتاهه  و ریش هم دارم  اما دیگه الان نمی خوام  جذاب باشم یا جلب  توجه کنم  دوس دارم عادی عادی  باشم  یه گوشه  کنار  خونوادم  زندگیمو  پیش  ببرم  تا ببینم خدا چی می  خواد  خدا هم منو ببخشه  شاید یه وقتایی بی وجدانی کردم  و یک طرفه قضاوت کردم اما شاید این اتفاقات  باعش  شد  که اون پسری که تو دخترا  بزرگ شد و مثل دختر فک میکرد  حالا شده  مردی  همسنو سالاش  یا  حتی  کسایی که ازش  بزرگترن ازش راهنمایی می خوان البته  خدا کمکم کنه همین دیدگاه  رو داشته  باشم الان ۲۳.۵۸ دقیقه   روز  ۳۰ ابان ۹۶ این داستانو  واسه ی این مینویسم  که کسایی که  فک می کنین خیلی  بد بختن  بخودشون بیان  و به این دیگاه  فک کنن که خدا داره  یادشون میده  رسم  زندگی  رو  یا  کسی بتونه  از این داستان درس بگیره  هرچند مشکلات بزرگی  نبودن  اما خوب  ادم  یاد میگیره . اینم بگم خیلی خیلی جزئیات بیشتره  (( اینکه از همه ی رفیقام فقط من موندم  ))  اما خلاصه کردم واستون .من امیر   ۱۸ ساله  خدارو شکر میکنم که مشکلات رو تا وقتی  که جون و تازه نفس  بودم  کشیدم  ....انشالله  هممون  عاقبت بخیر  بشیم.ببخشید از غلط ها

جدیدترین سوالات





سوال های تصادفی





جستجو در بانک سوالات
در این قسمت می توانید بخشی از متن سوال را وارد نموده و به دنبال سوال مورد نظر خود بگردید:

بخشی از متن سوال:

زن و مرد

در سایتی ( ( لینک ) ) مطلبی مطالعه کردم تحت عنوان "مادرانه"، با توجه به این که یکی از رسالت های سایت سوجا می­تواند کمک به حل معضلات اجتماعی و یافتن راه حل­های بومی برای مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ... کشورمان باشد و میزان مراجعه به این سایت در مقایسه با سایت­های شخصی بیشتر است فکر کردم بهتر است، با الهام گرفتن از آن متن این مساله را به صورت سوال در سایت سوجا مطرح نمایم.

سوال این است: چرا پدران این دوره مردتر و مادران این دوره زن­تر نیستند یا چرا مردانگی مردان و زنانگی زنان ما در این دوره نسبت به نسل های قبلی، کاهش یافته است؟ و تبعات آن چیست؟ (ره)



1
امتیاز

جواب های موجود برای این سوال:


ازین پس می توانید به کاربرانی که دوست دارید هدیه بدهید! کافیست بر روی علامت    در کنار تصویر آنها کلیک کنید!

10


جواب برای این سوال ثبت شده است!

تازه ترین


جواب ها رو اول نشون بده

پرامتیاز ترین


جواب ها رو اول نشون بده

10 جواب برای این سوال ثبت شده!

چینش بر اساس زمان ثبت


چینش بر اساس امتیاز



20341
9833
67761

Guest

سلام

می گن در آخر زمان این اتفاق می افته یعنی مردها کارهای زنانه و بالعکس می کنند
آیا این عقیده صحیح است؟
0
امتیاز


20341
9833
67761

Guest

سلام


باور کنید من دلم می خواد انتقاد کنم، اما همینطور که شما اشاره کردنی گاهی وقت آنچنان محو ابروهای پسرهای نسل جدید می شم. که متحیر می مومنم بجه ی این بابا تو خونه بش می گه مامان یا بابا؟ اصلا بچه تشخیص می ده به کدوم بگه بابا به کدوم بگه مامان.
0
امتیاز


20341
9833
67761

Guest

سلام


ترجیح می دادم به جای تایید نگاه من، این دیدگاه مورد نقد قرار می گرفت تا کاستی های روش نگاه مشخص شود. واقعیت قضیه این است که به نظرم یکی از رسالت های هر فرد در جامعه اش شناسایی مشکلات آن و یافتن راه حل بومی برای آن است. آنچه در اینجا مورد نقد قرار داده ام نبود راه حل های بومی برای مشکلات جامعه و برونزا بودن راه حل است که بنااست ابرویی را بسازد اما می زند چشمی را نیز کور می کند.
یکی از مشکلات ما نبود نقد سازنده در جامعه است.
در هر صورت از کلیه ی افرادی که این متن را مطالعه و اظهار نظر می کنند سپاسگزارم
1
امتیاز


0
101
140

alemedahr

سلام
ضمن تایید کلیه صحبت های شما بنده اختصارا این دو علت به ذهنم می رسه که شما هم اشاره داشتید:
1- مواجه شدن جامعه ایران با مظاهر مدرنیته و در کنار آن کمبود تفکر به معنای واقعی و عدم روحیه تولید و خلاقیت که منجر به رونوشت گیری از پدیده های غربی می شود، از جمله در بحث زن، حجاب و ...
2- تفریط روح حاکم بر جامعه در برابر افراط هایی که از جناح مقابل یا در دوره سنت (که خالی از اشتباه نبوده است) رخ داده است.
0
امتیاز


20341
9833
67761

Guest

زن بودن را در خارج از خانه و مادران نیز مردانگی را در خارج از خانه و در زنان و مردان بیرونی به جستجو خواهند نشست. البته این پایان ماجرا نیست، ... حرف زیاد دارم، اینجا جا نداره! (ره)
1
امتیاز


20341
9833
67761

Guest

این همجواری ش(با مردها و در مشاغل مختلف) به این می¬انجامد که مردها، خصلت¬های زنانه و زن¬ها خصلت¬های مردانه می¬یابند.
به یک تجربه¬ی ساده¬ی من در این زمینه توجه کنید: امروز در صف نان (که قدیما حوزه¬ی کاری مردها حساب می¬شد) زمانی که مردی (چرا تهمت بزنم من نمی دونم زن بود یا مرد، اگر چه تو صف مردها بود اما نه ریش داشت نه سبیل و نه حتی زیرابرو!!!، نمی¬دانم اگر مردها واقعا به مرد بودن خودشان می¬بالند، این روزها چه اصراری دارند که اینقدر خودشان را شبیه ما می¬کنند) قصد داشت نوبت مرا با نامردی (!!!) بگیرد، مانند یک مرد به او پرخاش کردم، اجازه این کار را ندادم. در هر جای دیگری که قرار باشد با مردها رقابت کنم باید مردانه بجنگم، در کلاس، در صف¬های مختلف، در محیط کار و .... به نظر شما چقدر قادرم بر زن بودن خودم پایدار بمانم و آن مردی که با من رقابت می¬کند، چه؟ اینجاست که من در خانه هم زن تر نخواهم بود و حتماً مرد خانه¬ی ما هم مردتر نخواهد بود و بعد از آن پدران،
1
امتیاز


20341
9833
67761

Guest

اما متاسفانه جامعه قدر این توانایی ها را ندانست و کوتاه دستی زنان از فعالیت¬های اقتصادی درآمدزا بعضا شرایط سخت و غیرقابل دفاعی را برای آنان بوجود آورده بود (و این شرایط همچنان وجود دارد). و در بسیاری از موارد ظلم¬هایی بر او روا داشته شده بود، که آنان را به چاره جویی وامی¬داشت.
این احساس نیاز به همراه گسترش ارتباطات جوامع مختلف با هم و با جوامع غربی (و رفتار تقلیدی که در سطور گذشته به آن اشاره شد)، استفاده از زنان در مشاغل خارج از خانه را به عنوان یک راه حل مطرح کرد.
حالا علاوه بر مسئولیت خانه داری، وظایف خارج از خانه نیز به زن تحمیل می شود، و زنان زیر بار مسئولیت حفظ سمت قبلی یعنی زن کدبانوی خانه و مسئولیت فرد شاغل در خارج از خانه، دارد دو جنسیتی می شود، بنابراین دیگر زن تر نیست، در حالی که از نظر ژنتیک زن است، از نظر عملکردی دارد رفتاری مردانه از خود بروز می دهد، نمی خواهد بل ناچار است. یک مثل قدیمی هست که می¬گه "دو نفر که پیش هم باشند، هم¬خو نشند، هم¬بو می¬شوند"، این همجواری ش
1
امتیاز


20341
9833
67761

Guest

از یک طرف حضور زنان در محیط کار برای کارفرمایان بخشی از نیاز عاطفی آنها را تامین می¬کند (تا چه شیرزنان و شیرمردانی باشند که در مقابل این وسوسه مقاومت کنند)، از طرف دیگر زنان در شرایط فعلی درصدد اثبات خود بوده و علاوه بر ویژگی ذاتی دقت در کار در راستای اثبات خود، فعالیت و تلاش مضاعفی از خود نشان می¬دهند. بنابراین با حقوق کمتر، کار بیشتری انجام داده و بدین طریق در راستای هدف حداکثر کردن سود، کارایی بیشتری از خود بروز می دهند.
اما با یک زاویه دید کلان، می بایست تبعات این رفتار در جامعه را نیز مد نظر قرار داد. باید دید نصیب جامعه، زن، مرد و خانواده از این فرآیند چیست؟
اول خود زن، زن قبلا فقط مسئولیت خانه داری را بر عهده داشت بنابراین به تمام معنا زن بود و فعالیت ها و توانمندی های هنری او در گذشته یکی از مزیت های یک زن کدبانو به حساب می آمد. اگر چه که کلیه ی فعالیت های زنان در خانه حائز ارزش اقتصادی بود
1
امتیاز


20341
9833
67761

Guest

و عکس¬العمل گلبول¬های سفید به عنوان جلوداران سیستم دفاعی بدن را به همراه داشته در جامعه ما نیز بسیاری از این تحولات چون برونزا بوده، واکنش¬ها و تبعات منفی خاص خود را به همراه داشته، برای مثال به مساله حجاب و تغییرات آن در جامعه توجه کنید، در جامعه¬ی ما چون فرآیند کشف حجاب یک مساله برونزا بوده هنوز یکی از کشمکش¬های این جامعه بحث بر سر حجاب است، در صورتی که این مساله در غرب به این شکل وجود ندارد.
اما در مورد اشتغال زنان، زمانی که جامعه خودمان را با جوامع غربی مقایسه می کنم، می بینم که در نظریه¬های بومی ما برای زنان حقوق و البته تکالیفی تعریف شده که قاعدتاً جامعه اسلامی-ایرانی را از یک جامعه منفعت گرا به وضوح قابل تفکیک می کند، اما متاسفانه آنچه در عمل مشاهده می¬شود، مشابه و حتی غلیظ¬تر از غرب در حال وقوع است. به جامعه فعلی نگاه کنید: چرا استقبال از فعالیت و استخدام زنان در جامعه اینقدر زیاد و در اغلب مشاغل استخدام زنان در اولویت است، در ردیابی علت، مشاهده می¬شود، استفاده از زنان برای کارفرما دارای مزایای زیادی است ا
1
امتیاز


20341
9833
67761

Guest

اینم جواب خودم:

نوشته اند، در غرب استفاده از زنان در فرآیند فعالیت­های اقتصادی خارج از خانه مساله­ای بوده برنامه­ریزی شده با هدف حداکثر کردن سود، یعنی با توجه به این که حقوق زنان کمتر و کارایی آن ها در بسیاری از فعالیت ها بیشتر بوده، غرب در فرآیند رشد خود به شکل درونزا و برنامه­ریزی شده به سمت استفاده از زنان در فعالیت های اقتصادی حرکت کرده است. آنچه در غرب رخ داده مساله­ای درونزا بوده و اگر چه مشکلاتی را به همراه داشته اما این مشکلات نسبت به تبعات این مساله در کشور ما که این امر تا حدود زیادی تقلیدی و برونزا تلقی می­شود، کمتر بوده است.

بسیاری از تحولات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی ... که در کشورهایی مثل ما رخ داده اغلب برونزا، تقلیدی و عمدتاً از طریق وسایل ارتباط جمعی (تلویزیون، سینما، اینترنت، ماهواره و ....) و سفرهای خارجی مردم کشورمان بوده است. در راستای این بیت عبرت اموز که "خلق را تقلیدشان بر باد داد" متاسفانه این رفتارهای تقلیدی تبعات منفی زیادی برای جوامع ما به همراه داشته و طبیعتاً همانند زمانی که یک جسم خارجی به بدن وارد شده و
1
امتیاز



مشاهده ی سایر جواب ها


1

آخرین صفحه : 1 از 1 اولین


جواب تو چیه؟
userImage
کاربر میهمان


20000 امتیاز هدیه بهترین جواب


17500 امتیاز هدیه بهترین جواب




















پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.