سوالات با برچسب نفرت


07

سوال


121

جواب

سوال های تصادفی با این برچسب
پربازدید ترین های این برچسب
آخرین جواب ها با این برچسب
سلام دوست عزیز،

مطلبی که در مورد رابطه‌ت با مادرت اشاره کردی درک می‌کنم که برات واقعاً سنگینه. ولی برای اینکه بتونم کمک موثرتری کنم، نیاز هست بدونم این احساسات منفی نسبت به مادرت دقیقاً بر چه اساسی هست و چه اتفاقاتی منجر به این وضعیت شده. با این حال، می‌تونم چند پیشنهاد عمومی بدم:

<ul>
<li>روی خودت و حال خوبت تمرکز کن. اوقاتی رو که می‌تونی کنار خانواده نباشی رو صرف کارهایی کن که دوست داری و احساس رضایت می‌کنی.</li>
<li>اگه ممکنه، مشاوره فردی رو در نظر بگیر. گاهی اوقات صحبت کردن با یک متخصص می‌تونه به تو کمک کنه تا احساساتت رو بهتر درک کنی و راه‌حل‌هایی برای مقابله با اون‌ها پیدا کنی.</li>
<li>سعی کن در مورد احساساتت با یک دوست یا فرد قابل اعتمادی که می‌تونه حمایتت کنه صحبت کنی.</li>
<li>به دنبال راه‌هایی برای ایجاد فضایی مستقل‌تر از مادرت باش، مثل برنامه‌ریزی برای زندگی در مکانی جداگانه.</li>
<li>اگر صحبت کردن با مادرت میسره، شاید ارزش داشته باشه که یک گفتگوی صادقانه و محترمانه داشته باشی در مورد احساساتت و دنبال راه‌هایی باشی برای بهبود ارتباطتون.</li>
</ul>

به خاطر داشته باش، ممکنه این راه‌حل‌ها نیاز به زمان و صبر داشته باشن و ممکنه نتیجه‌بخش نباشن بدون اینکه اطلاعات بیشتری از وضعیت‌ت داشته باشم. خیلی مهمه که به سلامت روان خودت اهمیت بدی و از خودت مراقبت کنی.

<br/><br/>
امیدوارم این پاسخ‌ها کمکت کنه و به یافتن راه‌حلی برای بهبود احساس و وضعیتت کمک کنه.

با آرزوی بهترین‌ها،
جویا

سوال و جواب ها با برچسب نفرت


تگ "نفرت" در این پلتفرم به موضوعاتی اشاره دارد که ممکن است احساس نفرت، تنفر یا انزجار برای افراد ایجاد کنند. این تگ به موضوعاتی اختصاص دارد که ممکن است انسان‌ها را به دلایل مختلف نسبت به شخصیت‌ها، ایدئولوژی‌ها، رفتارها یا مسائل دیگر، از جمله اخلاقی، اجتماعی یا سیاسی ناراحت یا نفرتمند کند. این تگ می‌تواند به بحث‌های تفاوت نظر، ارتباطات بین فرهنگی و همچنین شناخت ژست‌ها و عملکردهای نفرت‌انگیز، کمک کند. اعمال نفرت و چگونگی مقابله با آن از جمله موضوعاتی است که می‌تواند زیر این تگ بحث شود.

جویا، هوش مصنوعی ما این متن رو نوشته، ازش درباره نفرت سوال بپرس!



چند سوال تصادفی

با سلام واحترام
من 31ساله مهندس ساختمان استخدام رسمی با درآمد ماهانه1200000تومان حدود9ساله پیش با همسرم آشنا شدم ،ایشان تازه دیپلم هنرستان دررشته معماری گرفته بودنند.درنهایت هر دو خانواده بعد از گذشت 3ماه ازآشنایی ما درجریان قرار گرفتند و دراین فاصله ایشان را تشویق به ادامه تحصیل نمودم وبردم کلاس کنکورثبت نام کردم تااینکه درمقطع کاردانی دررشته معماری پذیرفته شدوبعد ازدوسال بعد ازتثیبت شرایط کاری وشروع به تحصیل من وهچنین ترم آخر کاردانی ایشان زمینه ازدواج فرآهم شد.دوره 2ساله دوستی ما رابطه گاهی خوب وبدی داشتیم ومشکل از جانب من بخاطر نوع تفکرات خشک وپوسیده وعدم برخورد صحیح با جنس مخالف بودبطوریکه رابطه دستوری حاکم شدوایشان بدلیل (سن17ساله )کمی که داشتندتحت تاثیر قرارگرفته وعلی رغم میل باطنی کرنش نشان میدادندومواردی که به ایشان تکلیف میکردم مثلا آرایش نکن ،حق بیرون رفتن با خواهررو نداری بیرون میری باید اطلاع بدی چه ساعتی میری وبرمیگردی و... که این مسائل متاثرازشرایط خانوادگی من بود.تا اینکه با مشکلاتی بیان آن خارج ازحوصله است ازدواج کردیم ومن هم تحصیل میکردم وهم کاروبه اصرارمن مجددادرکنکورسراسری شرکت کردند و دررشته مهندسی معماری پذیرفته شدندودرنهایت فارغ تحصیل گردیدند.ازابتدا به دیلل نحوه برخوردپدر وبویژه مادرمن تنش های درهمان ابتدا زندگی ما بوجود آمدواین برخورد ها ناشی ازعدم آگاهی ومدیریت پدر وبویژه مادرم بود که بخاطرفقرفرهنگ خانوادگی آنها ایجاد شد.شاید هم بعضی از حرفها ورفتارهای آنها تعمدی نباشدواین موضوع را من بارها به همسرم میگفتم ولی ایشان اصراربه اینکه من مدافع آنها هستم محکوم میکردودراین میان اصطکاک بین ما زیاد میشد وبه مشاجره ودعوا فیزیکی ختم میشدکه دوبارمادر وخواهر ایشان با تماسی که من گرفتم حضور پیدا کردن ولی متاسفانه ضعف مدیریت و عدم آگاهی آنها برای حل وفصل این موضوعات بی اساس منجر به شعله ورشدن دعوا میشد.واز آن ابتدا یکسری حرمت ها بین ما شکسته شدوسعی کردم ترمیم کنم ولی با یک تلنگرمجددمسائل دامن زده میشد،وتصمیم گرفتم با 2تا خواهر ایشان خیلی رسمی وسرد برخورد کنم.واین روند ادامه داشت تا سال90که گاهی روابط خوبی با همسرم داشتم وگاهی روابط سردی که ایشان پیشنهاد بچه دارشدن دادن ومن نمیپذیرفتم،ویک سال شانه خالی کردم وبالاخره سال 91با اصرار ایشان ومرافه ومراجعه به پزشک وتوصیه پزشک مبنی براینکه ایشان مدت طولانی ازدواج کردن وباردارنشدن مصلحت به اینکه باردار شوند.علی رغم میل باطنی من تصمیم گرفتیم بچه دار شویم.اسفند 92فرزندم به دنیا آمدوبعداز گذشت چند ماه کوران اختلاف همسرم با مادرم تا الان شعله وراست.حس عجیبی دارم نه علاقه ای به همسرم دارم نه به فرزندم دارم.زندگی سخت وکلیشه ای شده،دوستانم رنج سنی 50تا60ساله ازمهندسین همکارهستنند با روحیه های بالا واهل تفریح های سالم کوه ،جنگل وموسیقس دوسالی هست با اینها ارتباط دارم وبصورت هفتگی برنامه میذاریم ویا دورهم جمع میشویم اهل موسیقی وشعر هستنندلحظات شادی را باهم داریم،واقعا حوصله خونه رفتن ندارم هیچ جذابیتی برام نداره ،احساس میکنم فرزند 6ماه ام را دوست ندارم حوصله گریه کردنشم ندارکم،احساس میکنم با همسرم نمیتونم ارتباط بگیرم دیگه دوستش ندارم،ارتباط همسرم باخانواده اش معمولی است ایشان هم ابراز میکند زندگیش تباه شده واززندگی وازدواجش راضی نیست ومشکل اساسیش به یاد آوردن خاطرات تلخ گذشته است ،سردی بدی حبه زندگی ما حاکم شده،واقعا نمیدونم چی باید کنم.
توضیح اینکه ازلحاظ مالی وفرهنگی تقریبا هردوخانواده دریک سطح اند



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.