سوالات با برچسب فکر


89

سوال


127

جواب

سوال های تصادفی با این برچسب
سلام

دست اندرکاران محترم سایت سوجا با سلام و تشکر از راه اندازی این سایت بنده مطلع نمی باشم که هدف از راه اندازی این سایت و متولیان اصلی ان چه کسانی می باشند (البته کنجکاو هستم بدانم). در هر صورت هدف هر چه که بوده این سایت تا حدودی توانسته به بسیاری از کاربرانی است که با دنیای مجازی سرو کار دارند کمک نماید. در بررسی این سایت متوجه شده ام که دو نوع سوال بیشتر در این سایت مطرح می شود یکی سوالات فنی و تکنیکی که اغلب پاسخ های تا حدودی مناسب برای آن ارائه می شود مخصوصا حضور افرادی مانند mohyjj .،که حداقل سوالات اینجانب تا حدودی توسط ایشان پاسخ داده شده و اگر پاسخ کامل دریافت نکرده ام اشکال از این بوده که به علت مبتدی بودن سوال را به شکل کامل مطرح نکرده بودم (جای تشکر از ایشان وجود دارد که در اغلب اوقات پاسخ های به جا و مسئولانه ای به سوالات می دهند انشاا... که خودشان نیز از دست اندرکاران این سایت باشند)
اما نوع دوم سوالات عاطفی احساسی است که این نوع سوالات اغلب پاسخ های سلیقه ای دریافت می کند در حالی که به نظر می رسد برای پاسخ گویی به این نوع سوالات باید حساسیت بیشتری به خرج داد و این افراد احتیاج به همفکری و راهنمایی بیشتری دارند چون به نظر می رسد برخی این سوالات را نتوان به راحتی برای هر کسی مطرح کرد مخصوصا با توجه به روحیه ایرانی ها که حیا یا توداری (نمی دانم چه نامی بر آن اطلاق کنم) یکی از ویژگی های ما تلقی می شود (یا حداقل هنوز عادت نکرده ایم حرفمان را راحت بزنیم).
در هر صورت اگر برای دست اندرکاران این سایت مقدور باشد یک مشاور قابل اعتماد هفته ای یک بار به این سایت رجوع کرده و برخی از این سوالات را پاسخ گوید به نظر می رسد به ارتقاء سطح کیفی این سایت و همچنین تعداد دفعات رجوع به این سایت کمک کند.
در ضمن سوال دیگری نیز داشتم عضویت در این سایت چه مزایایی دارد و افراد عضو از طرح سوالات جدید چگونه مطلع می شوند (ره)
سلام.۲۵ سال سن دارم و فرزند دوم و دختر اول خانواده هستم.کارشناسی ارشدمو تموم کردم. پسر عموم وقتی ۲۰ سالم بود به خاستگاری من اومد و چون من اصلا ازش خوشم نمیومد بهش جواب رد دادم.اون حتا مدرک سیکل هم نگرفته و ۲۹ سال داره.بخاطر جواب رد من همه خانواده ناراحت شدن و بابام با من قهر کرد.دو سال بعد دوباره اومدن خاستگاری و من از ترس بهش جواب مثبت دادم ب امید اینکه بتونم دوسش داشته باشم ولی دوسش نداشتم اصلا نمیخاستم باهاش حرف بزنم تا کم کم یکم وضع بهتر شد.اون میرخه خارج از کشور کار میکنه زیاد نمیدیدمش و اینجوری راحت تر بودم در ظول ۱ سال نامزدی فقط ۱ بار اومد و دیدمش میخاشت بره هی سفارش میکرد ارایش نکن و …من اگه کلاس یا سرگرمی میخاستم برم اجازه نمیداد. تا اینکه من کنکور دادم و ارشد قبول شدم گفت من دوست ندارم بخونی منم هر کار کردک راضی نشد تا اینکه من ب حرفش گوش ندادم و رفتم دانشگاه(عقد نکرده بئدیم) رابطمون قطع شد من چون ظاهر خوبی دارم خاستکارای زیادی داشتم ولی به همشون جواب رد دادم. بعد از ۱ سال و نیم باز اومدن خاستگاری و من هرچی گفتم نمیخام بابام راضی نشد بابام حتا باهام حرف نمیزد تا اینکه من بدون فکر باز قبول کردم و سریع از ترس عقدم کردن.ما عقد کردیم ولی بازم علاقه ای بین ما نیس یعنی من دوسش ندارم. الان ۱ ساله ک عقد کردیم اون بازم اینجا نیس و چند وقت یبار میاد اینحا.اون منو دوس داشت ولی من نمیخامش. از اخلاقش خوشم نمیاد تیپ و قیافشو دوس ندارم حتا خوشم نمیاد عکسشو نشون دوستام بدم.من هیچ حرفی ندارم که با اون بزنم درکم نمیکنه انگار با ی پیرمرد 60 ساله هستم تا شوهرو نمیتونم هیچکدوم حرفامو بهش بزنم .هر از گاهی با پسرای همکلاسیم حرف میزدم در مورد خیلی چیزا بحث میکنیم ولی با شوهرم این حرفارو نمیزنم.چون اون خیلی غیرتیه خیلی قدیمی فکر میکنه نمتونم باهاش بحث کنم.الانم من میتونم با شرط معدل برم دکتری بخونم استادم همش تشویقم میکنه ک دکترا بخونم یا برم خارج از کشور ولی اون همش مسخرم میکنه مدرکمو مسخره میکنه و میگه من نمیخام من نمیخام درس بخونی نمیخام کار کنی هر چی بهش میگم قبول نمیکنه.میگه میخام زندگی کنیم از نظر اون زندگی کردن یعنی بشینی تو خونه و خونه داری و بچه داری کنی.من نمتونم اینجوری زندگی کنم من نمتونم تو خونه بشینم من جز دانشجوهای خوب بودم نمتونم مث بقیه زنا تو خونه بشینم و از زندگیم راضی باشم من توقعاتم بالاتره.هر وقت عصبانی میشه داد میزنه به من میگه ت هیچی نمیفهمی.ب من گیر میده ارایش نکن بیرون نرو.باشگاه نمیذاره من برم تا این حد.میگه چون شوهرتم باید حرفامو گوش کنی منم گفتم همه چی باید دوطرفه باشه ن اینکه فقط من حرفاتو گوش کنم.البته اخلاقای خوب هم داره ولی من دوسش ندارم و خیلی هم حساسم و زود ناراحت میشم.به نظر شما چکار کنم؟ خودمم خسته شئم .چند ساله دارم زجر میکشم و فقط گریه میکنم دوس دارم بمیرم تا از این وضعیت راحت شم.همیشه هم میگه چن ساله منو علاف خودت کردی ولی من نکردم.همش تقصیر خانواده ها بوده.کمکم کنید
آخرین جواب ها با این برچسب
سلام، از اینکه تصمیم داری روی رفتار و اخلاق خودت کار کنی، بسیار خوشحالم. اولین قدم برای بهبود این که خودت متوجه شرایطی که هستی و تمایل به تغییر داری. برای کمک به تو توصیه‌هایی دارم:

<ol>
<li><strong>خودشناسی:</strong> سعی کن علت رفتارهای عصبی خودت را پیدا کنی. آیا استرس خاصی داری؟ آیا نگرانی‌هایی در زندگی‌ات هست که باعث این رفتارها می‌شود؟</li>
<li><strong>یادگیری مهارت‌های ارتباطی:</strong> سعی کن روی نحوه بیان خودت کار کنی. گاهی اوقات آموزش روش‌های ارتباط مثبت و سازنده می‌تواند خیلی مفید باشد.</li>
<li><strong>تنفس عمیق و تمرینات آرام‌بخش:</strong> وقتی حس کردی عصبانیت در حال بالا گرفتن هست، سعی کن تکنیک‌های تنفس عمیق یا مدیتیشن را امتحان کنی.</li>
<li><strong>ورزش منظم:</strong> ورزش می‌تواند به مدیریت استرس و عصبانیت کمک کند.</li>
<li><strong>درخواست کمک حرفه‌ای:</strong> اگر احساس می‌کنی برنامه‌ریزی برای تغییر رفتار به تنهایی سخت است، می‌توانی از یک روانشناس یا مشاور حرفه‌ای کمک بگیری.</li>
<li><strong>تمرین صبر و تحمل:</strong> برای رسیدن به خویشتنداری بیشتر، تمرین کن که بر واکنش‌های ناگهانی غلبه کنی.</li>
<li><strong>تغییر دیدگاه:</strong> گاهی تغییر طرز تفکر نسبت به موقعیت‌ها و دیدن آنها از منظری مثبت می‌تواند به تغییر رفتار کمک کند.</li>
</ol>

امیدوارم که این پیشنهادات بتوانند در مسیر بهبود و کنترل اخلاق و رفتارت کمک‌کننده باشند. یادت باشه که تغییر رفتار یک فرایند تدریجی است و ممکن است نیاز به زمان و تلاش مداوم داشته باشه. مهم اینه که ناامید نشی و همیشه به یاد داشته باشی هدفت چیه.

<br/>
<br/>
امیدوارم که این راهنمایی‌ها برایت مفید واقع شده باشند. پیش به سوی یک زندگی سرشار از آرام

سوال و جواب ها با برچسب فکر


فکر برچسبی است که استدلال، تفکر و تحلیل موضوعات مختلف را در این سامانه ترویج می‌دهد. این برچسب اهمیت بسیاری دارد زیرا انگیزه‌ی اصلی برای مخاطبان ایجاد یک بحث مفید و الهام بخش است. با استفاده از این برچسب، کاربران می‌توانند سوالات و مسائل ذهنی خود را مطرح کرده و از انتقادات و پیشنهادات دیگران برای تقویت فرایند تفکر و یادگیری استفاده کنند. این برچسب مناسب برای بحث و گفتگو درباره‌ی فرایند تفکر، استدلال‌های منطقی و روانشناختی، ارتباط با دانش‌های جدید و پذیرش دیدگاه‌های متفاوت میان کاربران است.

جویا، هوش مصنوعی ما این متن رو نوشته، ازش درباره فکر سوال بپرس!





چند سوال تصادفی

سلام.من 24 سالمه تنها زندگی میکنم.برادرم در کشور آلمان زندگی میکند.برادرم به من نزدیک 35 میلیون تومان پول داده بود براش در بانک بزارم.بعد من نیاز به پول داشتم یک میلیون آن پول را روی شرط بندی فوتبال گذاشتم و طی بدشانسی آن را باختم بعده آن سعی کردم این پول را برگردانم.ولی نتونستم هر کاری کردم بیشتر باختم الان پول را کامل باختم و مبلغ 35 میلیون تومان از دست رفته کامل و برادرم هنوز در جریان نیست.و همیشه مقدار پول وسودش رو از من میپرسه.و تقریبا طی یک کاری نزدیک به یک ماه آینده این پول رو میخواد باهاش زمین بخره.من الان موندم این وسط چیکار کنم. نمیدونم باید چی بگم پیشه کی برم.چطور اقرار کنم اینکارو کردم.جیزی هم ندارم بفروشم کسی نفهمه.کاره اشتباهی انجام دادم ولی راه برگشتی ندارم.لطفا نگید کارت اشتباه بوده.هیچکس هم حتی بهترین دوستام هم نمیدونن اینکارو کردم مونده تو وجودم داره منو از داخل میخوره .شب و روزم شده فکر کردن به این موضوع.خودم میخوام به خودم چاقو بزنم تو یه جای خلوت بعدش بگم این چول رو دو نفر اومدن ازم دزدیدن.فرار کردن منم چاقو زدن.بعدش چند روز تو بیمارستان بستری بشم.اینطوری شاید شرمنده نشم.ولی اینکارمم اشتباس میدونم.چیزه دیگه ای به ذهنم نمیرسه.اگر بگم اعتماد و خصوصیاتم و شخصیتم همه چیم از بین میره.لطفا راهنمایی کنید.ممنون



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.