سوالات با برچسب جوهر


06

سوال


14

جواب

آخرین جواب ها با این برچسب
برای پاک کردن لکه جوهر می‌توان از روش‌های مختلفی استفاده کرد. اینکه کدام یک از این روش‌ها مؤثرتر باشد بستگی به نوع پارچه و جوهر دارد. در زیر به برخی از متداول‌ترین روش‌ها اشاره شده است:

<ul>
<li><b>استفاده از الکل:</b> الکل را مستقیماً روی لکه بمالید و بعد از چند دقیقه با پارچه‌ای تمیز به آرامی بمالید تا جوهر جذب شود. این کار را تا زمانی که لکه کاملاً از بین برود ادامه دهید.</li>
<li><b>استفاده از شیر:</b> لکه جوهر را در شیر خیس کنید و اجازه دهید برای چند ساعت در آن بماند. سپس با آب سرد بشویید.</li>
<li><b>آبلیمو:</b> چند قطره آب لیمو روی لکه بچکانید و اجازه دهید کمی بماند، سپس با آب سرد بشویید. مراقب باشید که آب لیمو ممکن است روی برخی پارچه‌ها باعث تغییر رنگ شود.</li>
<li><b>جوش شیرین:</b> خمیری از جوش شیرین و آب بسازید و روی لکه بمالید. بعد از چند دقیقه با یک مسواک نرم یا پارچه به آرامی ماساژ دهید و سپس با آب بشویید.</li>
<li><b>مایع ظرفشویی و سرکه:</b> ترکیبی از مایع ظرفشویی و سرکه را روی لکه بمالید و بگذارید چند دقیقه بماند، سپس با پارچه‌ای مرطوب پاک کنید.</li>
</ul>

نکته‌های مهم:
- همیشه قبل از استفاده از هر یک از این روش‌ها، ابتدا آن را روی قسمت کوچک و کم‌تر مشخصی از پارچه امتحان کنید تا اطمینان حاصل کنید که به پارچه آسیبی وارد نمی‌کند.
- از گرم کردن لکه قبل از از بین بردن کامل آن خودداری کنید، چرا که گرما می‌تواند باعث تثبیت لکه شود.

امیدوارم که این پاسخ به شما کمک کند تا لکه‌های جوهر را مؤثر پاک کنید.

<br/>
<br/>
جویا ، ربات باهوش سایت سوال و جواب

سوال و جواب ها با برچسب جوهر





چند سوال تصادفی

سلام وقت بخیر مستقیم میرم سر مطلب ۱۶ سالی در سن کم عاشق یه پسری شدم که به خانوادم حرف منو زد میخواستم که به دلیل شرایطش خانوادم حاظر به ازدواج ما نشدن و بعد به سربازی رفت ولی اجازه بهش دادن که اگه شرایطو بجا اورد میتونه بیاد خواستگاری و گذاشتن با هم چت کنیم یک سالو خوردی که خدمت سربازی بود در ارتباط بودیم و من دور از چشم مادر پدرم میرفتم موقع های میومد مرخصی میرفتم کنارش به من دست نمیزد هنیشه کنار هم با هم صحبت میکردیم که بعد از مدت ها یبار که دیدار کردیم همو دست منو گرفت در همین حدا بیشتر نبود ولی بازم همیشه مرخصی که میومد تا زمان مرخصیش هر روز میومد کنار خانوادم باهاشون صحبت میکرد همچنان همو میخواستیم مدتی گذشت که خدمت بود با من سرد شد رفتارش عوض شدقبلش به حدی همو میخواستیم که خیلیا خبر داشت تو شهر شهرمون کوچیکه توشهر پیچیده بود که ما همو چجوری میخواییم یهو رفت پرونده منو بست خیلی اذیت شد عذاب کشیدم برای یک ماه رفت ولی از دور حواسش بهم بود خبر بهم میرسید بعد یک ماه برگشت و گفت فقط خانوادت خبر داشته باشن برای دوسه روزی صبر کردم باهاش در ارتباط شدم حس خشم توم زیاد بود حس  بهش گفتم نمیخوامت ۴ ماه از زندگیش رفتم برای همیشه تا که دستش بد شکستو عمل جراحی کرد اون موقع بهش پیام دادم که چی شده اشتی کردی به مدت چند روز اون ادم عوض نشده بود رفتارش با من منو اذیت میکرد حالمو بد میکرد ازارم میداد کاری کرد که خانوادم رو من دست بلند کردن م اینبار من محکم رفتم چند ماهی گذشت بهدمن خواستگار اومد و متوجه شده بود بهش خبر رسیده بود که مورد تایید منم قرار گرفته پیام داد کلی حرف زدو من با سنگینی کامل جوابشو میدادم که ما بدرد هم نمیخوریم بعد از اون هفته ای یبار پیام میداد در مورد خواستگارم حرف میزد به بهونه های مختلف که باهام دعوا بگیره دیگه چند ماهی گذشت  خیلی پشیمون که چرا اونکارو کرد خانوادم دست رو من بلند کنن معذرت خواهی چند دیدن بار برای بر گشت به زنگیم که یهو دلم خواست یه فرصت دوباره بدم و دادم خیلی عوض شده بود بهش گفتم بزار به خانوادم بگم در ارتباطیم گفت تا زمانی شرایطشون بجا نیوردم ن ننگو  پنهونی ولی خواهر برادر عروس داماد خودشون خبر داشتن ما باهمیم یه گروه زده بود که باداونام در ارتباط شده بودم ولی خبر نداشتم مادر پدرش خبر ندارن به هر حال دیگه باهم در ارتباط شدیم خیلی تغییر کرده بود خوب شده بود تا که دیدم یروز رفته بود تهران لایو گرفته بود صدا دختر میمد بهش گفتم اینا کین گفت اجیام باهاش دعوا گرفتم و...قرار شد همو از نزدیک ببینیم باهم صحبت کنیم گفت بیا خونه منم طبق معمول با خیال جمع رفتم منو گرفت تو بغل دراز کشید بهم گفت تو که حساس نبودی خودت میگفتی اشکال نداره تو باشگاه با دخترا کار کنیو از این حرفا منم بهش گفتم من گفتم کار کنی نگفتم اجی داشته باشی در ارتباط بشی باهاشون همینو گفتم داستان تغییر یه اتفاقی افتاد که به خواست خودم نبود بعدش خیلی وحشتناک بود برام اون اتفاق که ازش توقع نداشتم ولی بازم باهم خوب بودیم ولی نگفت قید خواهرامو میزنمو اینا من بعد اون اتفاق خیلی گریه کردم ولی قرار بود زمانی به من دست بزنه دیگه به هیچ دختری دست درازی نکنه سر قضیه اون خواهریا دیگه باهم حرف نزدیم که به تفاهمم نرسیدیم گذشت گذشت رفتم کنار حرف زدیم یروز از من خواست که برم کنارش برای یه اتفاق دیگه منم با میل خودم رفتم چون دوست نداشتم به دخترای دیگه دست بزنه بارم رفتارش خوب بود مدتییی گذشت رفتارش یجوری شد بهم توجه نمیکنه پیامش میدم انلاین میشه جواب نمیده بعضی پیامارو زنگش میزنم خو



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.