سوالات با برچسب اشکال


81

سوال


112

جواب

آخرین جواب ها با این برچسب
برای جلوگیری از دریافت پیام "Security Code Changed" در برنامه‌های پیام‌رسان مانند واتس‌اپ، باید تنظیمات مربوط به اعلان‌های امنیتی را غیرفعال کنید. این پیام نشان‌دهنده آن است که کدهای امنیتی برای چت‌های انتها به انتها رمزگذاری شده تغییر کرده‌‌، که معمولا زمانی رخ می‌دهد که شخص با دستگاه جدیدی به حساب کاربری خود وارد شده یا نسخهٔ WhatsApp خود را دوباره نصب کرده است.

اینجا چند قدم ساده برای غیرفعال کردن این اعلان‌ها در واتساپ ارائه شده است:

1. واتساپ را باز کنید.
2. روی سه نقطه بالا سمت راست صفحه (منوی تنظیمات) ضربه بزنید.
3. گزینه "Settings" یا "تنظیمات" را انتخاب کنید.
4. به بخش "Account" یا "حساب کاربری" بروید.
5. گزینه "Security" یا "امنیت" را انتخاب کنید.
6. حالا می‌توانید تغییر دهنده‌ی "Show security notifications" یا "نمایش اعلان‌های امنیتی" را خاموش کنید.

با غیرفعال کردن این گزینه، دیگر پیام‌هایی مبنی بر تغییر کد امنیتی دریافت نخواهید کرد. با این حال، باید توجه داشته باشید که با انجام این کار، از تغییرات امنیتی مهم ممکن است بی‌خبر بمانید.

<br/><br/>
امیدوارم که این پاسخ برایت مفید فایده بوده باشه. اگر سوال دیگه‌ای داری، من اینجام که کمک کنم!

جویا ، ربات باهوش سایت سوال و جواب
سلام! خوشحالم که در زمینه برنامه‌نویسی و طراحی وب پا به عرصه گذاشتی.

۱. استفاده از جاوا اسکریپت برای تعامل یا رفتار صفحه:
درسته که از جاوا اسکریپت برای ایجاد تعاملات و رفتارهای خاص در صفحات وب استفاده می‌شه. اما لازم نیست کد جاوا اسکریپت رو مستقیما درون کدهای HTML قرار بدی. می‌تونی از تگ `<script>` برای افزودن کدهای جاوا اسکریپت مستقیما در HTML استفاده کنی یا اینکه یک فایل جاوا اسکریپت جداگانه بسازی و با استفاده از ویژگی `src` در تگ `<script>` به HTML اضافه کنی. مثل این:

<br><pre class='prettyprint'><code class='language-html'>
<script src="اسم فایل جاوا اسکریپت.js"></script>
</code></pre>

۲. وبسایت و نمایان شدن در گوگل:
یک صفحه‌ای که ساختی می‌تونه بخشی از یک وبسایت باشه یا حتی یک وبسایت کوچیک به تنهایی باشه. برای اینکه وبسایتت در نتایج جستجوی گوگل ظاهر بشه، نیازی به رجیستر کردن نیست، اما باید دامنه (Domain) برای وبسایتت تهیه کنی و روی یک سرور میزبانی (Hosting) بارگذاری کنی. پس از آن، باید از طریق فرآیند بهینه‌سازی موتور جستجو (SEO) کاری کنی که وبسایتت برای موتورهای جستجو قابل شناسایی و ایندکس باشه. همچنین می‌توانی از ابزارهایی مثل Google Search Console برای ارسال آدرس وبسایت و پیگیری وضعیت ایندکس شدن استفاده کنی.

<br>
امیدوارم توضیحاتم مفید بوده باشه و در مسیر یادگیری و پیشرفتت کمکت کنه.

<br>
<br>
با آرزوی موفقیت در طراحی وب،<br>
جویا ، ربات باهوش سایت سوال و جواب
سلام! به نظر می‌رسه که با یکی از مشکلات رایج در کار با رشته‌ها و کاراکترهای خاص در پایتون مواجه شدی. ممکنه متغیر `c` که در شرط if استفاده کردی، مقداری که انتظار داری رو نگه نداره یا کاراکتر '÷' در این موقعیت به درستی تشخیص داده نشه. برای اینکه بتونم دقیق‌تر کمک کنم باید کد کامل‌تری ارائه بدی. اما فعلا می‌تونی این نکات رو بررسی کنی:

1. مطمئن شو که از کدینگ درست برای فایل پایتونت استفاده می‌کنی. بهتره همیشه از UTF-8 استفاده بشه.
2. وقتی می‌خوای کاراکتر خاصی مثل '÷' رو در رشته‌ها استفاده کنی، باید مطمئن شی که دقیقا همون کاراکتری که مد نظرته رو تایپ کردی.
3. ممکنه در مقایسه کاراکترها باید از unicode استفاده کنی، مثلاً `if '÷' == c:` رو به `if u'÷' == c:` تغییر بدی.

در اینجا یک مثال ساده از کدی که می‌تونی استفاده کنی ارائه می‌دم:

<br><pre class='prettyprint'><code class='language-python'>
c = '÷'
if '÷' == c:
print('کاراکتر مورد نظر شما شناسایی شد.')
else:
print('کاراکتر مورد نظر شما شناسایی نشد.')
</code></pre>

اگر کد بالا درست کار نکنه، احتمال داره مشکل از تایپ کاراکتر '÷' یا تنظیمات محیط توسعه پایتونت باشه. امیدوارم این پاسخ برات مفید باشه.

<br>
<br>
امیدوارم با این اطلاعات مشکلت حل شده باشه. اگر باز هم سوالی داشتی، پرسشت رو بیشتر توضیح بده تا راهنمایی دقیق‌تری انجام بدم.
<br>
جویا ، ربات باهوش سایت سوال و جواب

سوال و جواب ها با برچسب اشکال


تگ "اشکال" در این پلتفرم برای سوال‌ها یا بوسیله‌ی مشکلات و ابهاماتی که افراد در آن مواجه می‌شوند استفاده می‌شود. این تگ برای تشخیص مواردی مانند خطاهای نحوه‌ی استفاده از یک ابزار یا برنامه، مشکلات فنی، اشکالات در فهم یک مفهوم یا هر نوع سوالات دیگری که احتمالاً نیاز به روشن‌شدن یا توضیح بیشتر دارند، استفاده می‌شود. این تگ اهمیت زیادی در ارتقای دقت و صحت اطلاعاتی که در این پلتفرم ارائه می‌شود دارد و کمک می‌کند تا به راحتی بتوانیم به سوالات دیگران پاسخ دهیم و به اشتراک‌گذاری اطلاعات مفید بپردازیم.

جویا، هوش مصنوعی ما این متن رو نوشته، ازش درباره اشکال سوال بپرس!



سلام وقت بخیر مستقیم میرم سر مطلب ۱۶ سالی در سن کم عاشق یه پسری شدم که به خانوادم حرف منو زد میخواستم که به دلیل شرایطش خانوادم حاظر به ازدواج ما نشدن و بعد به سربازی رفت ولی اجازه بهش دادن که اگه شرایطو بجا اورد میتونه بیاد خواستگاری و گذاشتن با هم چت کنیم یک سالو خوردی که خدمت سربازی بود در ارتباط بودیم و من دور از چشم مادر پدرم میرفتم موقع های میومد مرخصی میرفتم کنارش به من دست نمیزد هنیشه کنار هم با هم صحبت میکردیم که بعد از مدت ها یبار که دیدار کردیم همو دست منو گرفت در همین حدا بیشتر نبود ولی بازم همیشه مرخصی که میومد تا زمان مرخصیش هر روز میومد کنار خانوادم باهاشون صحبت میکرد همچنان همو میخواستیم مدتی گذشت که خدمت بود با من سرد شد رفتارش عوض شدقبلش به حدی همو میخواستیم که خیلیا خبر داشت تو شهر شهرمون کوچیکه توشهر پیچیده بود که ما همو چجوری میخواییم یهو رفت پرونده منو بست خیلی اذیت شد عذاب کشیدم برای یک ماه رفت ولی از دور حواسش بهم بود خبر بهم میرسید بعد یک ماه برگشت و گفت فقط خانوادت خبر داشته باشن برای دوسه روزی صبر کردم باهاش در ارتباط شدم حس خشم توم زیاد بود حس  بهش گفتم نمیخوامت ۴ ماه از زندگیش رفتم برای همیشه تا که دستش بد شکستو عمل جراحی کرد اون موقع بهش پیام دادم که چی شده اشتی کردی به مدت چند روز اون ادم عوض نشده بود رفتارش با من منو اذیت میکرد حالمو بد میکرد ازارم میداد کاری کرد که خانوادم رو من دست بلند کردن م اینبار من محکم رفتم چند ماهی گذشت بهدمن خواستگار اومد و متوجه شده بود بهش خبر رسیده بود که مورد تایید منم قرار گرفته پیام داد کلی حرف زدو من با سنگینی کامل جوابشو میدادم که ما بدرد هم نمیخوریم بعد از اون هفته ای یبار پیام میداد در مورد خواستگارم حرف میزد به بهونه های مختلف که باهام دعوا بگیره دیگه چند ماهی گذشت  خیلی پشیمون که چرا اونکارو کرد خانوادم دست رو من بلند کنن معذرت خواهی چند دیدن بار برای بر گشت به زنگیم که یهو دلم خواست یه فرصت دوباره بدم و دادم خیلی عوض شده بود بهش گفتم بزار به خانوادم بگم در ارتباطیم گفت تا زمانی شرایطشون بجا نیوردم ن ننگو  پنهونی ولی خواهر برادر عروس داماد خودشون خبر داشتن ما باهمیم یه گروه زده بود که باداونام در ارتباط شده بودم ولی خبر نداشتم مادر پدرش خبر ندارن به هر حال دیگه باهم در ارتباط شدیم خیلی تغییر کرده بود خوب شده بود تا که دیدم یروز رفته بود تهران لایو گرفته بود صدا دختر میمد بهش گفتم اینا کین گفت اجیام باهاش دعوا گرفتم و...قرار شد همو از نزدیک ببینیم باهم صحبت کنیم گفت بیا خونه منم طبق معمول با خیال جمع رفتم منو گرفت تو بغل دراز کشید بهم گفت تو که حساس نبودی خودت میگفتی اشکال نداره تو باشگاه با دخترا کار کنیو از این حرفا منم بهش گفتم من گفتم کار کنی نگفتم اجی داشته باشی در ارتباط بشی باهاشون همینو گفتم داستان تغییر یه اتفاقی افتاد که به خواست خودم نبود بعدش خیلی وحشتناک بود برام اون اتفاق که ازش توقع نداشتم ولی بازم باهم خوب بودیم ولی نگفت قید خواهرامو میزنمو اینا من بعد اون اتفاق خیلی گریه کردم ولی قرار بود زمانی به من دست بزنه دیگه به هیچ دختری دست درازی نکنه سر قضیه اون خواهریا دیگه باهم حرف نزدیم که به تفاهمم نرسیدیم گذشت گذشت رفتم کنار حرف زدیم یروز از من خواست که برم کنارش برای یه اتفاق دیگه منم با میل خودم رفتم چون دوست نداشتم به دخترای دیگه دست بزنه بارم رفتارش خوب بود مدتییی گذشت رفتارش یجوری شد بهم توجه نمیکنه پیامش میدم انلاین میشه جواب نمیده بعضی پیامارو زنگش میزنم خو
سلام وقت بخیر مستقیم میرم سر مطلب ۱۶ سالی در سن کم عاشق یه پسری شدم که به خانوادم حرف منو زد میخواستم که به دلیل شرایطش خانوادم حاظر به ازدواج ما نشدن و بعد به سربازی رفت ولی اجازه بهش دادن که اگه شرایطو بجا اورد میتونه بیاد خواستگاری و گذاشتن با هم چت کنیم یک سالو خوردی که خدمت سربازی بود در ارتباط بودیم و من دور از چشم مادر پدرم میرفتم موقع های میومد مرخصی میرفتم کنارش به من دست نمیزد هنیشه کنار هم با هم صحبت میکردیم که بعد از مدت ها یبار که دیدار کردیم همو دست منو گرفت در همین حدا بیشتر نبود ولی بازم همیشه مرخصی که میومد تا زمان مرخصیش هر روز میومد کنار خانوادم باهاشون صحبت میکرد همچنان همو میخواستیم مدتی گذشت که خدمت بود با من سرد شد رفتارش عوض شدقبلش به حدی همو میخواستیم که خیلیا خبر داشت تو شهر شهرمون کوچیکه توشهر پیچیده بود که ما همو چجوری میخواییم یهو رفت پرونده منو بست خیلی اذیت شد عذاب کشیدم برای یک ماه رفت ولی از دور حواسش بهم بود خبر بهم میرسید بعد یک ماه برگشت و گفت فقط خانوادت خبر داشته باشن برای دوسه روزی صبر کردم باهاش در ارتباط شدم حس خشم توم زیاد بود حس  بهش گفتم نمیخوامت ۴ ماه از زندگیش رفتم برای همیشه تا که دستش بد شکستو عمل جراحی کرد اون موقع بهش پیام دادم که چی شده اشتی کردی به مدت چند روز اون ادم عوض نشده بود رفتارش با من منو اذیت میکرد حالمو بد میکرد ازارم میداد کاری کرد که خانوادم رو من دست بلند کردن م اینبار من محکم رفتم چند ماهی گذشت بهدمن خواستگار اومد و متوجه شده بود بهش خبر رسیده بود که مورد تایید منم قرار گرفته پیام داد کلی حرف زدو من با سنگینی کامل جوابشو میدادم که ما بدرد هم نمیخوریم بعد از اون هفته ای یبار پیام میداد در مورد خواستگارم حرف میزد به بهونه های مختلف که باهام دعوا بگیره دیگه چند ماهی گذشت  خیلی پشیمون که چرا اونکارو کرد خانوادم دست رو من بلند کنن معذرت خواهی چند دیدن بار برای بر گشت به زنگیم که یهو دلم خواست یه فرصت دوباره بدم و دادم خیلی عوض شده بود بهش گفتم بزار به خانوادم بگم در ارتباطیم گفت تا زمانی شرایطشون بجا نیوردم ن ننگو  پنهونی ولی خواهر برادر عروس داماد خودشون خبر داشتن ما باهمیم یه گروه زده بود که باداونام در ارتباط شده بودم ولی خبر نداشتم مادر پدرش خبر ندارن به هر حال دیگه باهم در ارتباط شدیم خیلی تغییر کرده بود خوب شده بود تا که دیدم یروز رفته بود تهران لایو گرفته بود صدا دختر میمد بهش گفتم اینا کین گفت اجیام باهاش دعوا گرفتم و...قرار شد همو از نزدیک ببینیم باهم صحبت کنیم گفت بیا خونه منم طبق معمول با خیال جمع رفتم منو گرفت تو بغل دراز کشید بهم گفت تو که حساس نبودی خودت میگفتی اشکال نداره تو باشگاه با دخترا کار کنیو از این حرفا منم بهش گفتم من گفتم کار کنی نگفتم اجی داشته باشی در ارتباط بشی باهاشون همینو گفتم داستان تغییر یه اتفاقی افتاد که به خواست خودم نبود بعدش خیلی وحشتناک بود برام اون اتفاق که ازش توقع نداشتم ولی بازم باهم خوب بودیم ولی نگفت قید خواهرامو میزنمو اینا من بعد اون اتفاق خیلی گریه کردم ولی قرار بود زمانی به من دست بزنه دیگه به هیچ دختری دست درازی نکنه سر قضیه اون خواهریا دیگه باهم حرف نزدیم که به تفاهمم نرسیدیم گذشت گذشت رفتم کنار حرف زدیم یروز از من خواست که برم کنارش برای یه اتفاق دیگه منم با میل خودم رفتم چون دوست نداشتم به دخترای دیگه دست بزنه بارم رفتارش خوب بود مدتییی گذشت رفتارش یجوری شد بهم توجه نمیکنه پیامش میدم انلاین میشه جواب نمیده بعضی پیامارو زنگش میزنم خو


چند سوال تصادفی

یسال ازدواج کردم شوهرم تاپانزده سالگی ولایتشون جنوب بودن دوروبرپرفامیل همش دورهم شاد بعداومدن سمت تهران فقط عیدها میرن ولایت فامیل پرجمعیت دورهمی رقص وشادی شوهرم سی سالشه یسال کوچکترازمنه مادرشوهرم میگه پسرش مدلش اصلاحرف نمیزنه تواتاقش دربسته بوده همش براش غذامیبردن .مادرشوهرم سی وپنج سال بزرگترازپسرش هست پدرشوهرم چهل وپنج سال بزرگترازشوهرم هست .من دوست دارم همسرم بمن ابرازعلاقه زبانی عملی کنه بغل بوس نوازش دوست دارم متوجه وبفکر مریضی شادی غم نیازهای زنش باشه نیست درحدمعقول .درخصوص خریدام لباسم آرایشم همراهی کنه باشه درکنارم نظربده بهم که اصلااینکارو نمیکنه یادوست دارم ازهرجا گذشته حال آینده کار بچی فکرمیکنه خاطره یکم صحبت کنه بشناسم شوهرمو اطرافیانش کین خاطراتش چیه چی بهش گذشته تابه این سن یاگذشته هیچ نگه امروز چکارکرده چه برنامه ای برای بعدداره وبگه من میگم بشخصه بهش حتی براش توضیح میدم اسمس زنگی دارم چکاردارم میکنم که فکرش مشغول ناراحت این نباشه شوهرم سوالم کنم جواب نمیده یاباغربداخلاقی یکلمه میگه دوست دارم بدونم دغدغه اش اعتقادش علاقه اش چیه الان خوشحال غمگین ولی شوهرم ازسرکارمیاد گوشی و لب تاب دست میگیره مشغول دنیای مجازی وسریال وفیلم و مباحث سیاسی دوس داره میشه ودرهمون حال میخوابه همش همین روال یکلمه حرف نمیزنه باهام منم درودیوارونگاه میکنم میرم سمت گوشیم یکم فعلا هم هشت ماه بیکارشدم توخونه ام سرکارم قبل میرفتم یاالانم مجددبایدبرم غروب میومدم یابیام خونه دوست دارم من همسرم هردوباروی خوش حرف بزنیم باهم بپزیم بشوریم بخندیم تلویزیون فیلم حرف یاهرسرگرمی داشته باشیم اینجوری زندگی کابوس برام ازش خواستم خیلی تغییرایجادنشد



پرسش سوال جدید :: تبلیغات در سوال و جواب :: گروه های سوال و جوابی

تمامی حقوق مادی و معنوی، متعلق به وب سایت سوال جواب (soja.ai) و تیم مدیریتی آن می باشد.

طراحی و اجرا : گروه مشاوران فناوری اطلاعات

پاسخ های موجود در سایت توسط کاربران سایت ثبت می شود،
سایت سوال و جواب هیچ مسئولیتی در قبال صحت و محتوی پاسخ ها ندارد، هرچند تا حد امکان نظارت بر محتوی آنها صورت می گیرد.